فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
Ecofeminist discourse is experiencing its peak importance with the rise of both feminism and ecocriticism to the summit of cultural and literary studies. Going back and revisiting authors and texts which helped shaping the current cultural forces through ecofeminist lenses may help us understand how nature and femininity both are viewed separately and together. As one of the most prominent and influential figures in horror and science fiction (and perhaps pop culture in general), Howard Phillips Lovecraft presents a thought-provoking portrait of women and femininity in his texts and since nature plays an integral role in worldview, femininity and nature almost blend into a single concept throughout his fiction. This paper intends to analyze the works of H. P. Lovecraft through Ecofeminist lenses and apply the Ecofeminist theory of Mother/Nature, developed by Catherine M. Roach, on Lovecraft’s life and fiction. The researchers intend to find a correlation between the idea of Bad Nature presented by Roach and the almost always evil representation of femininity in H. P. Lovecraft’s fiction.
درآمدی بر آئین منقبت خوانی در کابل
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 98
حوزه های تخصصی:
منقبتخوانی، از آیین های مذهبی شیعیان در افغانستان است که از دیرباز تاکنون در اعیاد مذهبی و روزهایی خاص از هفته، و روز نوروز با هدف حفظ شعائر دینی و مذهبی و ترویج معارف اهل بیت (ع)، زنده نگه داشتن ارزشها و آموزه های اعتقادی شیعه برگزار می شود. پیشینه این آئین در افغانستان به سده ها پیش و دوره ی تیموریان هرات می رسد. اما شکل امروزی آن متأثر از دوره صفویه و افشاریه است که در راستای سیاست این دو سلسله حکومتی گروه هایی از قزلباشان همراه با کارگزاران حکومتی به کابل و قندهار و برخی مناطق مرکزی افغانستان وارد و مستقر شدند. امروزه هم قزلباشان پیشکسوت و سرآمد اجرای این آئین شیعی در مناطق مختلف افغانستان از جمله کابل هستند. به تأسی از آنان دیگر گروه های شیعیان، از جمله هزاره ها هم اهتمام بسیار به برپایی آن دارند. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی چگونگی برپایی مراسم منقبت خوانی مورد بررسی قرار می گیرد. شیوه گردآوری دادهها، کتابخانهای و مصاحبه با افراد مطلع است. هدف این نوشتار معرفی مجالس منقبت خوانی، میان شیعیان کابل است. در ضمن آن مناقب خوانی در شعر فارسی، پیشینه ی منقبت خوانی در افغانستان بررسی و چگونگی برپایی یک مجلس منقبت خوانی توصیف شده است. دستاورد مهم این نوشتار رسیدن به این نکته است که منقبت خوانی علاوه بر ترویج آموزه های شیعی ستون فقرات پرورش و تربیت ادبیات درجه یک اوزان عروضی و قدمایی و نیز عامل ماندگاری و رشد ادبیات فارسی در افغانستان با وجود سیاستهای ضد زبان فارسی حاکمیت سیاسی در افغانستان معاصر بوده است.
استعاره مفهومی در شعر مجیرالدین بیلقانی
حوزه های تخصصی:
تئوری استعاره مفهومی از موضوعات مورد مطالعه در زمینه زبان شناسی شناختی است که به بررسی چگونگی ادراک و ساخت در ذهن انسان می پردازد. بر اساس این نظریه، استعاره های کارکردی زبانی در خدمت ادبیّات متن نیستند، بلکه ابزاری ضروری برای درک چیزهای انتزاعی و ناملموس در ذهن انسان هستند و نه در سطح کلمات، بلکه در ژرفا به کار می روند و تحت تأثیر معنا و مفاهیم قرار می گیرند. حوزه های تعریف شده در نظریه استعاره مفهومی و مصادیق آن از بسیاری جهات به زمینه های مفهومی و عملی ضرب المثل ها شباهت دارند. به نوعی می توان ضرب المثل ها را نمونه ای از استعاره های مفهومی دانست که با استفاده از منابع مختلف معانی و مفاهیمی را با توجه به آن ها منتقل می کند. ازآنجایی که ضرب المثل ها عام ترین و پرکاربردترین بخش ادبیّات هستند، مطالعه آن ها بر اساس نظریه استعاره مفهومی، شناخت و درک مبانی فکری و فرهنگی ملّت ها را فراهم می کند. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با مروری گذرا بر مطالعات و نگرش های تاریخی و مدرن پیرامون استعاره ها و سنجیدن دو دیدگاه متفاوت درباره آن ها، ضرب المثل های فارسی اشعار مجیرالدین بیلقانی را با توجه به نظریه استعاره مفهومی بررسی نماید و حوزه های مبدأ پرکاربرد در دایره مثال فارسی را بیابد و از این راه بتواند خطوط اصلی فکر شاعر را دریابد.
بررسی گفتمان وحدت در منظومه سفر بیداران صفارزاده با رویکرد تحلیل گفتان لاکلاو و وموفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه سفر بیداران از طاهره صفارزاده، در زمان اوج مبارزات انقلابی مردم در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب سروده شده است. در این برهه زمانی پرداختن به مفهوم وحدت، بیانگر نقش وحدت در پیروزی انقلاب است. در این جستار به شیوه توصیفی، تحلیلی و استنادی به مهم ترین شاخصه های گفتمان وحدت در منظومه یادشده پرداخته می شود؛ ازاین رو، شاعر می کوشد گفتمان وحدت را در شعر خویش مطرح کند. این گفتمان هم متأثر از هژمونی قدرت مردمی است که برای انقلاب قیام کرده اند و هم نشانگر تأثیر شعر بر این حرکت مبارزاتی به عنوان یک رسانه بسیار مؤثر. صفارزاده شاعری با نگرش و ایدئولوژی قرآنی و مذهبی است و مفهوم وحدت در این منظومه بیشتر از جنس وحدت ایدئولوژیک و اسلامی است نه از نوع ناسیونالیستی و ملی میهنی. وطن در شعر وی، مفهوم اسلامی دارد؛ درواقع شاعر به دنبال وحدتی در سطح امت اسلام است. صفارزاده با بهره گیری از اندیشه های قرآنی خویش به زیبایی سیر وحدت وجود و وحدت جهان اسلام را درهم تنیده است. وحدتی که هم در ساختار و بافت متنی شعر نمود دارد و هم در محتوا و درون مایه شعر جاری است. بسامد واژگانی که نشان از کثرت در عین وحدت هستند و کارکردهایی که از تلمیحات قرآنی و دینی برای تبیین وحدت استفاده شده، قابل توجه است.
ترفندهای طنز سیاه در «بدوی سرخ پوست» از محمد ماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
275 - 300
حوزه های تخصصی:
طنز سیاه یکی از مهم ترین انواع ادبی در مجموعه شعر «بدوی سرخ پوست» محمد ماغوط است که بیشترین نقش را در شهرت این اثر داشته است. طنز سیاه خنده ای است آمیخته به درد که از درون فرد عاصی برای مقابله با اوضاع ناهمگون سیاسی و اجتماعی برمی آید. موضوع اصلی طنز سیاه انتقادهای گزنده و تمسخرآمیز درباره مسائل جدی، اندوهبار و ترسناک است. «بدوی سرخ پوست» که در قالب شعر سپید سروده شده است، به لحاظ کاربرد طنز سیاه، اثری ارزشمند است. سرچشمه طنز سیاه ماغوط، اندیشه اجتماعی وی است که ریشه در حقایق تلخی چون فقر، زندان، آوارگی، فقدان آزادی و بی لیاقتی حاکمان دارد. به همین دلیل طنزهای ماغوط سرشار از تعریضی گزنده است که در آغاز مخاطب را به خنده سوق می دهد اما در همان آن اندوهی عمیق را بر دل می نشاند. هدف این پژوهش، پاسخ به این پرسش اصلی است که ماغوط در بدوی سرخ پوست، از کدام ترفند های طنز استفاده کرده است؟ نویسنده برای یافتن پاسخ از روش تحلیل محتوا استفاده کرده است. نتیجه پژوهش حاضر بیانگر آن است که ماغوط از تکنیک های قرینه سازی، آیرونی، غافلگیری، بزرگ سازی، کوچک سازی، متناقض نما، تشخیص، کنایه و طعنه استفاده کرده است. از میان این تکنیک ها غافلگیری و کنایه بیشترین کاربرد را در این اثر داشته اند.
رئالیسم انتقادی در زن سروده های فروغ فرخزاد و سعاد الصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
49 - 79
حوزه های تخصصی:
شاعران معاصر برای بیان احساسات و تراوشات فکری خود که ناشی از اوضاع نابسامان جامعه است، از رئالیسم بهره می گیرند تا نارسایی های موجود در آن را در اشعار خود بازتاب دهند؛ فروغ فرخزاد و سعاد الصباح از شاعران بزرگ زن ایرانی و کویتی هستند که در زنانه سروده های خود به شکلی پربسامد، خصوصیات رئالیسم انتقادی را به کار گرفته اند. نوشتار پیش رو درصدد آن است که با تکیه بر شیوه توصیفی - تحلیلی، اشعار زنانه این دو شاعر زن را ازمنظر رئالیسم انتقادی بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که زن سروده های این دو شاعر، نگاه بی پیرایه و منتقدانه آن ها را درباره مسائل زنان و تفکّر مردم ایران و کویت را درقبال زنان بازتاب می دهد؛ این اشعار به منظور انتقاد از رویکرد مردسالارانه غالب، نادیده انگاشته شدن نقش زنان، تلاش برای احقاق حقوق ازدست رفته آن ها و انتقاد از نقش و جایگاه کنونی زن در خانه و خانواده و یا بیان برخی رویکردهای زنانه در شعر مانند دلدادگی به معشوق و بیان گفت وگوهای عاشقانه زنان با آیینه، در شعر دو شاعر به کار رفته است. نیز شدّت نگاه مردستیزانه در شعر فروغ بسیار پررنگ تر از شعر سعاد است؛ زیرا سعاد شاهدختی بوده که در خانه شاهزاده ای کویتی طعم شیرین خوشبختی را چشیده است؛ ولی فروغ به واسطه زیستن فقیرانه در خانواده ای دیکتاتورمآب پدری و در پی آن، شکست در زندگی زناشویی، از نگرشی بدبینانه تر و تیره تری نسبت به جامعه برخوردار است.
تحلیل قصه اعرابی و سبوی آب بر اساس نظریه مازلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
119 - 144
حوزه های تخصصی:
داستان «اعرابی و سبوی آب» از جمله داستان هایی است که درمثنوی مولانا و مصیبت نامه عطار و در برخی دیگر از آثار منظوم و منثور زبان فارسی آمده است. این داستان تاکنون از زوایای مختلف نظیر ابعاد اجتماعی ،عرفانی،آموزه های اخلاقی و... مورد بررسی قرار گرفته است و در این مقاله به تحلیل وبررسی این موضوع از بعد روان شناسی شخصیت با رویکرد انسان گرایی بر اساس نظریه ی روانشناس انسان را آبراهام مازلو ( 1908-1970 ) پرداخته شده است. فضای کلی داستان گفتگوی دوجانبه اعرابی و همسرش می باشد که از طریق همین گفتگوها ویژگی های شخصیتی آنان به روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله می کوشد به این سوال پاسخ بدهد که: آیا نیاز های مادی تأثیری بر خلق و خوی افراد دارد و انسان توانسته است با بی اعتنایی به مادیات به کمال برسد؟ و در نهایت دیده می شود که انسان با غلبه بر مشکلات و سختی های زندگی و توکل به خداوند می تواند بر بسیاری از مشکلات خود فائق آمده و به مرحله خود شکوفایی که همان مرحله کمال یا نقطه اوج است، دست بیابد.
گونتر گراس و سیاست
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۳
25 - 30
حوزه های تخصصی:
گزین گویه های نیچه درباره زنان
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۴
4 - 10
حوزه های تخصصی:
آنچه در پی می آید تمامی گزین گویه هایی است که نیچه درباره زنان گفته است. ما این گُزین گویه ها را ازسراسر آثارش استخراج کرده و یکجا آورده ایم. درآغاز به آن بودم تا این گٌزین گویه ها را با مقاله ای درباره دیدگاه نیچه درباره زنان همراه کنم اما دریافتم که حجم مطلب بیش از حوصله خواننده خواهد شد، از این رو آن مقاله را حوالت به فرصتی دیگری می دهم و به باز گفت کلام نیچه بسنده می کنم؛ با دو توضیح: نخست آنکه ممکن است بسیاری از گٌزین گویه ها با همدیگر در تناقص به نظر آیند. این از چند روست یک اینکه نیچه استاد پارادوکس است و ذم شبه مدح ومدح شبه ذم را بار ها به کارمی گیرد به همین دلیل می باید مراقب کنایه های او باشیم. دیگر اینکه او با تناقض های خود تعمداً برآن است تا نسبی بودن حقایق را متذکر شود و سرانجام اینکه برخی از تناقض های نیچه نیز نه آگاهانه بلکه ناخودآگاهانه در اندیشه و شخصیت او سرشته است. و توضیح دوم اینکه رسم الخط و اصولاً شیوه سخن گفتن نیچه گاه نامه سوم و غریب است. من در ترجمه این غرابت را حفظ کرده ام. پس بسیاری از نقطه گذاری های غیر معمول و نثر و زبان پرپیچ و خم متن نه لغزش های ترجمه بلکه سبک و سیاق کلام نیچه است.
صور بلاغی در رباعیات سبک خراسانی
منبع:
شفای دل سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹
1 - 19
حوزه های تخصصی:
قالب رباعی یکی از رایج ترین قالب های شعر فارسی در قرن چهارم و پنجم است؛ اما به نسبت شعر سبک عراقی، تعداد رباعی شاعران سبک خراسانی بسیار کمتر است و تعدادی از شاعران همچون منوچهری کمتر به آن پرداخته اند. هدف اصلی این مقاله بررسی رایج ترین صور بلاغی به کاررفته در رباعیات سبک خراسانی است و بررسی این مطلب که رباعی خصی از خیام و عطار به بعد در شعر فارسی رواج نیافته است؛ بلکه کاربرد این نوع رباعی از آغاز شعر فارسی مورد توجه شاعران بوده است. روش تحلیل به صورت کمی و از نوع توصیفی است. نتیجه پژوهش نشان داد که ازرقی هروی، فرخی، عنصری و ... نیز مانند قطران، در توصیف به معشوق توجه داشته اند، اساسی ترین عنصر بلاغی به کاررفته در رباعیات سبک خراسانی از نوع استعاره و تشبیه است، معزی نیشابوری، قطران تبریزی، ازرقی هروی و عنصری از جمله شاعرانی هستند که تشبیه و استعاره در دیوان آن ها به وضوح مشاهده می شود. شاعران این دوره ممدوحان و اعضای بدن آن ها را به عناصر طبیعت تشبیه می کرده اند که این نشان دهنده توجه خاص آن ها به محیط اطرافشان بوده است. بیشترین تلاش ازرقی در آوردن تشبیهات تخیلی و اغراق در تشبیه است؛ بنابراین شاعران دوره سامانی و نیمه اول قرن پنجم تلاش می کردند تا در برابر هر پدیده حسی و طبیعی، تصویری عینی و مشابه آن را بیاورند.
تحلیل لطیفه های ملانصرالدین با تمرکز بر عناصر شش گانه سازنده خنده ملوین هلیتزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۴۴
180-143
حوزه های تخصصی:
یکی از رایج ترین و عامیانه ترین شکل های شوخی، لطیفه است. گرچه لطیفه دارای صفاتی ازجمله کوتاهی، همه گیر بودن و سادگی است، اما درعین حال پر از رمز و راز است، تا جایی که بازگوکننده اندیشه و فرهنگ ملت هاست. عمدتاً لطیفه ها داستانی درمورد شخص، وضعیت یا حادثه ای هستند که با پیوند حلقه های واقعی استوارند و گسستگی در هر یک از این حلقه ها، موجب پاشیده شدن شیرازه لطیفه و نرسیدن به یکی از اهداف خود، که شگفتی و خنده است، می شود. پژوهش پیش رو در ابتدا تعریفی کلی از لطیفه، تاریخچه و ساختار آن را ارائه داده و درادامه با نگاهی ادبی و پژوهشی به معرفی یکی از معروف ترین شخصیت های لطیفه های ایرانی یعنی ملانصرالدین پرداخته است. ازطرفی نظریه پرداز بزرگ طنز، ملوین هلیترز در بحث طنز به معرفی شش عنصر کمیک اشاره دارد، نگارنده با توجه به عنوان، برای یافتن پاسخی مناسب به پرسش های پژوهش که دربرگیرنده «کاوش، ارزیابی و قابل تطبیق بودن یا نبودن نظریه شش گانه هلیترز در لطیفه های ملانصرالدین» با هدف استفاده هر چه بهتر از لطیفه ها در بحث نمایش است، بعد از معرفی عناصر شش گانه هلیترز، نمونه هایی از لطیفه های ملانصرالدین را که به صورت تصادفی گزینش شده ، به روش توصیفی تحلیلی مورداستفاده قرار داده است. جمع آوری اطلاعات در این پژوهش با استناد به کتب، مقالات و منابع علمی معتبر صورت گرفته است. آنچه به عنوان نتیجه می توان بدان اشاره کرد، تأیید وجود عناصر شش گانه هلیترز در لطیفه های ملانصرالدین به صورت های گوناگون است که برای اثبات و رسیدن به این موضوع، نگارنده از روش پیشنهادی خود که البته قابل تعمیم نیز است، در این مقاله استفاده کرده است.
کاربرد ارسال المثل(مثل) در حکایات هزار و یک شب
حوزه های تخصصی:
مثل ها در زبان و ادبیات فارسی دارای جایگاهی ارزشمند هستند. گاه یک ضرب المثل در عین اختصار به اندازه ی یک کتاب حکمت آمیز، در بر گیرنه مطالب مهم و عمیقی از حکمت و دانش است. ضرورت و اهمیّت مثل ها از آن روی است که آن ها بیان کننده ی شیوه زندگی اجتماعی، طرز اندیشیدن و عادات و رسوم ملت ها هستند و بررسی آن ها شناخت عمیق تری از باور ها و اعتقادات نیاکان در قرون گذشته را نشان می دهد. در خصوص کاربرد، نقش و چگونگی مثل ها در متون نظم و نثر فارسی پژوهش های مختلفی صورت گرفته است. این مقاله به روش کتابخانه ای و شیوه تحلیلی-توصیفی فراهم آمده است و هدف آن بررسی نقش، چگونگی و تأثیر ارسال المثل در داستان های هزار و یک شب است. نتایج نشان می دهد که در کتاب هزار و یک شب به تناسب از ارسال المثل (مثل/ضرب المثل) های رایج در زبان و ادب فارسی و به روش غیر مستقیم جهت تقویت و غنای بیشتر کلام استفاده شده است.
تطبیق مفاهیم تمثیلی و نمادین سگ در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی)
حوزه های تخصصی:
نماد ، یک شگرد بیانی است که به جای اشاره مستقیم به موضوعی، آن را غیرمستقیم و به واسطه موضوعی دیگر یا به شیوه تمثیل بیان می کند. نماد در قلمرو ادبیّات هماره نقش آفرین بوده است. نمادها بخشی از فرهنگ یک ملّت هستند که برای درک اسطوره های آن ملّت باید به مفاهیم آن ها پی برد. جانوران از مصادیقی هستند که با نمادها در پیوندند. این پژوهش با روش کتابخانه ای و شیوه تحلیلی تطبیقی نوشته شده است و هدف آن بررسی مفاهیم نمادین و تمثیلی سگ در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی) است و می خواهد به این پرسش ها پاسخ دهد: در اوستا و متون پهلوی در مورد سگ چه نگرشی وجود دارد؟ سگ در هر یک از آثار مورد بررسی در چه مفاهیم نمادین و تمثیلی به کار رفته است؟ آیا بین مفهوم نمادین و تمثیلی سگ در آثار مورد بررسی تطابق وجود دارد؟ کدام مفهوم مایه حماسی، کدام، مایه غنایی و کدام، مایه عرفانی دارد؟
پژوهشی نو درباره شمار بیت های شاهنامه (پاسخی دیگر به چرایی اختلاف میان رقم مشهور و کمیت واقعی شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
89 - 123
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تا به امروز با استناد به روایاتی رایج و سه بیت منتسب به فردوسی، شاهنامه به داشتن شصت هزار یا قریب به شصت هزار بیت مشهور بوده است؛ حال آن که شمار ابیات در کهن ترین دستنویس ها و نیز متون چاپیِ معتبر از پنجاه هزار بیت درنمی گذرد. پژوهش حاضر در پی پاسخی تازه به این پرسش هاست که این رقم از کجا، کی و توسط چه کسانی رواج یافته، و نسخ خطی و چاپ های مشهور به تفکیکِ بخش های داستانی، هریک دارای چه تعدادی از ابیات هستند. این پژوهش شامل چهار بخش است: 1. بررسی و نقد ابیات منتسب به فردوسی درباره تعداد بیت های شاهنامه 2. بررسی گزارش های مختلف درباره شمار ابیات شاهنامه (اعم از مقدمه های پنج گانه شاهنامه، تذکره ها، منابع تاریخی، ادبی، جغرافیایی، رجالی و...، و دیدگاه های پژوهش گران معاصر) 3. بازشماری و به دست دادنِ تعداد دقیق بیت های شاهنامه به تفکیک بخش های داستانی، در چاپ های تُرنِر ماکان، ژول مول، بروخیم، دبیرسیاقی، مسکو، کزّازی، جیحونی، خالقی. 4. بحث درباره دلالت های معنایی عدد «شصت» و «شصت هزار». نگارندگان برآنند که عدد «شصت هزار» نه توسط فردوسی بلکه توسط شاهنامه دوستان، و دست کم از قرن ششم با افاده معنی «کثرت»، «کمال» و «تقریب» در توصیف تعداد ابیات شاهنامه به کاررفته و حکایاتی بر اساس آن برساخته شده است که در متونی همانند چهارمقاله بازتاب یافته است. متأثر از این متن و نظایر آن، این عدد در منابع بعدی نیز تکرار شده است. برپایه این گونه روایاتِ مشهور، دست کم از سده ششم ابیاتی درباره شمار شصت هزاریِ بیت های شاهنامه سروده و به شاهنامه الحاق شده و مبنای گمانه زنی های نویسندگان قدیم و پژوهش گران معاصر قرار گرفته است.
بازنگری در مختصات سبکی متون کهن فارسی بر پایه متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
153 - 178
حوزه های تخصصی:
در کتب سبک شناسی (و برخی مقالات و حواشی متون) معمولاً در بخشی مجزّا به مختصات زبانی متون کهن فارسی پرداخته شده است. در این بخش، پژوهشگران سعی کرده اند که ویژگی های برجسته صرفی، نحوی و آوایی متون را تشریح کنند، اما در برخی از موارد از آنجا که به متون پهلوی (که متون فارسی دنباله منطقی آن ها محسوب می شوند) بی توجه بوده اند در تشریح پاره ای از مختصات، نام گذاری آن ها و ذکر شواهد دچار اشتباهاتی شده اند و مهم تر آنکه به پیشینه بسیاری از این کارکردها هم اشاره نشده است. در جستار حاضر معیار و محک را کارکردهای سبک شناختیی قرار داده ایم که در متون فارسی میانه (پهلوی) نمود یافته اند و بدین طریق در برخی از مختصات متون کهن فارسی تحت دو عنوان بازنگری کرده ایم: یکی «مختصاتی که نادرست تشریح شده اند» و دیگری «مختصاتی که به آن ها پرداخته نشده است».
تحلیل کارکرد تعلیمی روان شناختی کهن الگوی «جهان» در اشعار ناصرخسرو بر پایه نظریه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی «جهان» از جمله قدیمی ترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر برخی شاعران وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم بازتاب یافته است. تصویری که ناصرخسرو در ارتباط خود با جهان ترسیم کرده ، عمدتاً حائز صفات ناپسندی همچون ناسازگاری و دشمنی و کینه جویی و... بوده است. وی از جمله شاعرانی است که با چشم انداز تعلیمی و با هدف برحذر داشتن انسان از دلبستگی به جهان و گوشزد کردن آفات و خطرات آن، به وفور از این کهن الگو در شعر خود بهره می برد و از طریق «امر به معروف» و تمرکز بر «نهی از منکر» صفات منفی جهان را به نمایش می گذارد و آن ها را در ساختار تخیلات و منظومه فکری تعلیمی خود به کار می گیرد. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از آراء ژیلبر دوران، نظریه پرداز و انسان شناس مشهور فرانسوی، در زمینه ساختار تخیلات، نشان دهد بین مفهوم روان شناختی گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ و واکنش شاعر در مهار زمان، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد و آفرینش تصاویر تعلیمی از سوی شاعر، اساساً نوعی جدال برای کنترل زمان و رهایی از مرگ و ترس ناشی از آن است و بسامد این گونه تصاویر در دیوان ناصرخسرو، اثبات کننده این موضوع است که ترس از گذر زمان در وجود شاعر رخنه کرده و منجر به خلق ایماژهایی شده که اغلب به صورت پند و اندرز در کلامش آمده است. نکته ای که در نظریه دوران مغفول مانده و این مقاله به آن توجه داشته، تبیین و تحلیل جنسیت مؤنث در شکل گیری تصویر کهن الگوی جهان بوده است.
علل و انگیزه های کاربرد مضامین تعلیمی در منظومه رامایانا بازسروده ملامسیح پانی پتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
137-161
حوزه های تخصصی:
شاعران فارسی زبان در شبه قاره هند نیز همانند ایران، آثاری گران سنگ و پرمحتوا از خود بر جای گذاشته اند. یکی از این آثار ارزشمند، منظومه حماسی رامایانا بازسروده ملامسیح پانی پتی است. این منظومه یکی از آثار نفیس متعلق به سده یازدهم هجری است که روایتگر عشق دو دلداده به نام های «رام» و «سیتا» است. این منظومه سرشار از عاطفه و صورخیال شاعرانه است؛ به همین سبب می توان آن را در ذیل منظومه های غنایی جای داد. در متون تاریخ ادبیات، رامایانا یکی از آثار حماسی هندوستان معرفی شده است؛ اما برخورداری از مضامین عاشقانه و نبودِ عناصر سازنده حماسه در این اثر سبب شده است که رامایانای ملامسیح تاحدّ تأمل برانگیزی از زمره آثار حماسی خارج شود. علاوه بر آن، مفاهیم و مضامین تعلیمی نیز در این اثر بسامد بالایی دارد و تاکنون پژوهشی به طور ویژه مضامین تعلیمی را در منظومه رامایانای ملامسیح پانی پتی بررسی نکرده است؛ ازاین رو نگارندگان این مقاله بر آن شدند تا در مقاله حاضر با استفاده از روش اسنادی کتابخانه ای و خوانش بیت به بیت اثر یادشده، ضمن تحلیل مضامین تعلیمی این منظومه، به چرایی بازتاب این قبیل مضامین در آن بپردازند. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که در این منظومه، مضامین و معانی تعلیمی و حکمی فراوانی وجود دارد که شاعر آن ها را به اقتضای زمینه انفعالی و ذوقی به کار برده است.
شیوه های شخصیت پردازی غیرمستقیم در رمان "روی ماه خداوند را ببوس"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر نویسنده مبتدی و یا متبحّر در حین نوشتن یک داستان، به منظور آفرینش شخصیت های داستانی خود و همچنین برای هویت بخشیدن به آنها، آگاهانه و یا ناآگاهانه به شخصیت پردازی روی می آورد و با مدد گرفتن از شیوه های گوناگون آن، ویژگی ها و خصوصیات درونی و بیرونی اشخاص داستان خود را به تصویر می کشد. رمان "روی ماه خداوند را ببوس" از جمله آثار برجسته ای است که در سالیان اخیر به رشته تحریر کشیده شده است. بررسی شیوه های شخصیت پردازی غیر مستقیم در رمان مذکور، هدف مقاله حاضر بوده است. شیوه انجام پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است و داده ها با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا بررسی شده اند. یافته های این تحقیق بیانگر آن است که در این اثر عنصر گفت و گو و در رده های بعدی توصیف "رفتار و اعمال" و "قیافه ی ظاهری" ، "لحن و محیط" بیشترین نقش را در شخصیت پردازی غیرمستقیم ایفا می کند. واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس... واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس...
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر «من آن روز می گفتم ...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد .شاعر این ایده مسلّط را در لابه لای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتّی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایشِ شعرِ «من آن روز ...» از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ برای رسیدن به پاسخ به نظر می رسد؛ بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه دیگری مناسب تر باشد. مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی، شعر سیمین را بررسی کرده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوریِ شعر مذکور، نتایجِ تحقیق بیانگر آن است که انباشتهایی با معنا بنِ «مار»، «ضحّاک» و «ترس» در شعرِ «من آن روز...» بسامد بالایی دارد. با بررسی منظومه های توصیفیِ شعر، خوشه های استعاری با هسته های «جامعه سنتی»، «خوی اهریمنی» و جامعه شبه مدرن» به دست آمد و به کمک همین خوشه های استعاری، هیپوگرامهای شعر نیز مشخص گردید که مهم ترین آنها عبارتند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست که در نظامهای مرد سالار بیشتر در وجودِ جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشتها، منظومه های توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان این مقاله ایجاد کرد: خوی اهریمنیِ نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستم پذیری را به دخترانِ جامعه القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روشهای مدرن تری مانند نمایش، طناب بازی و ... ادامه می یابد.
تحلیل عناصر محتوایی و جامعه شناختی داستان کوتاه در ایران از سال ۱۳۰۰- ۱۳۳۲ ش.(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی دوره بیداری و بعد از مشروطه، جنبه اجتماعی و سیاسی فراوانی دارند و می توان آنها را از دیدگاه جامعه شناختی، نقد و بررسی کرد. یکی از شیوه های کارآمد در نقد متون ادبی به ویژه داستان کوتاه، نقد جامعه شناختی است. در این روش، ارتب اط س اختار و محت وای داستان ب ا وض عیّت و دگرگونیهای جامعه، بررسی و چگونگی انعکاس و بازنمایی هنرمندان ه اجتم اع در جه ان تخیّل ی اث ر ادبی، نقدوتحلیل می شود. سابقه این گونه از پژوهش و به کارگیری ای ن شیوه در نقد داستان کوتاه ایران، کارایی نقد جامعه شناختی در نقد و بررسی داستان کوتاه را ثابت کرده است. داستان کوتاه به عنوان گونه ای از ادبیّات داستانی، در ایران در حدود سال ۱۳۰۰ ه.ش توسط کسانی چون جمال زاده، شکل گرفت و هم زمان با جریانات ادبی به روند توسعه و تکامل خود ادامه داد. نسل اول نویسندگان داستان کوتاه، ضمن آشنایی با این پدیده نوظهور، توانستند آثاری درخور توجّه بیافرینند و هر یک برای خود سبکی خاص را دنبال کنند که در آینده، شالوده داستان کوتاه ایرانی را بنیان نهاد. نگارنده در این پژوهش با روش تحلیلی –توصیفی و بر پایه چارچوب نظری نقد اجتماعی به این نتیجه دست یافته است که داستان کوتاه نیز همچون هر پدیده ادبی دیگر، همسو با اجتماع و جریانات سیاسی- اجتماعی به حیات خود ادامه داده، بدیهی است که در این مسیر از اجتماع، تأثیر پذیرفته، بر آن تأثیر گذاشته است. لذا بررسی محتوایی این نوع ادبی می تواند رهیافتی جدید در حوزه مطالعات اجتماعی باشد.