نشانهشناسی، که موضوع آن چگونگی تولید معنا در جامعة انسانی است، به ابزاری برای تحلیل آثار هنری بدل شده است. عدهای هر نوع نشانه و درک آن را جز از طریق نظام نشانهشناختی زبان ممکن نمیدانند و برای این ادعا دو دلیل میآورند: 1) فقط نشانههایی واقعیاند که «نماد» (نشانة قراردادی) باشند؛ 2) این گونه نشانهها «آموختنی» است و نه «فراگرفتنی». اما این سخن به دلایلی باطل است. اول آنکه در حوزة نشانهشناسی هنرهای نمایشی نشانههای شمایلی و نمایهای (شمایل و نمایه) نقشی اساسی دارند و کنار گذاشتن آنها باعث زوال معنایی بسیاری از نشانهها میشود. دیگر آنکه نشانههای شمایلی «فراگرفتنی» است و نه «آموختنی» (نیازمند آموزش). مهمتر آنکه نشانههای سینمایی و تئاتری (تصویری) با نشانههای نوشتار و، بالتبع، نشانهشناسی این دو گونه با هم تفاوت دارد. برخی از ویژگیهای نشانههای سینما و تئاتر که علت این تفاوت است بدین شرح است: 1) پیچیدگی متن نمایشی (متن نمایشی از سه متن اصلی و مکمل و فرعی تشکیل میشود)؛ 2) وفور نشانهها در هر لحظه؛ 3) زمانمندی متغیر نشانهها؛ 4) نبود «واحد مبنا» برای درک معنای نشانهها؛ 5) نبود قطعیت در توجه تماشاگر به هر نشانه؛ 6) دریافت خودآگاه یا ناخودآگاه نشانه؛ 7) مشخص نبودن اهمیت و تقدم و تأخر نشانهها؛ 8) نبود قطعیت در دریافت نیّت؛ 9) تصدیقیبودن نشانههای تصویری؛ 10) خاصبودن نشانههای بصری؛ 11) نبود روابط معیّن در میان نشانهها؛ 12) وجود نشانههای غیرارادیِ مؤثر در معنا؛ 13) مشخصنبودن متن مبنا؛ 14) نقش چارچوب پرده یا صحنه؛ 15) تعدد سطوح تجزیه؛ 16) پیچیدگی رمزگان.
در این مقاله فیلم های مسعود کیمیایی به مثابة بازتاب شرایط اجتماعی تحلیل میشوند. مسئله مقالة حاضر یافتن عناصری روایی در ساخت فیلم است که شاخص ترین و مهم ترین مسائل جاری را در زمان ساخت فیلم در خود دارند. رویکرد نظری بازتاب به ما کمک میکند که هر یک از آثار کیمیایی را آینه ای از مسائل روز بدانیم. رویکرد روش شناختی مقاله تحلیل محتوای کیفی است که بر اساس آن، پنج فیلم سینمایی کیمیایی به منزلة بازتاب پنج دورة تاریخ معاصر ایران تحلیل میشوند. فیلم قیصر در دوران بیداری، فیلم سفر سنگ در دوران انقلاب اسلامی، فیلم دندان مار در دوران جنگ تحمیلی، فیلم سلطان در دوران سازندگی و فیلم اعتراض در دوران اصلاحات بازگوکننده و نشان دهندة مسائل جاری جامعه مایند.
در این مقاله، فیلم های ابراهیم حاتمیکیا با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی تحلیل شده اند. هدف از این تحلیل فهمیدن دو مطلب است: اول اینکه معانی تولید شده در فیلم ها چیست و دوم اینکه این معانی چگونه با جامعه معاصر فیلم ها و نیز گروهی اجتماعی که حاتمیکیا آن را نمایندگی میکند ارتباط پیدا میکنند. چارچوب نظری این مقاله متاثر از رویکرد بازتاب در جامعه شناسی سینماست که مشخصاً با استفاده از نظریه لوسین گلدمن درباره اثر هنری بزرگ و فرد استثنایی، که در حوزه ادبیات طرح شده است، و با تسری آن به حوزه سینما تدقیق شده است. روش تحلیل فیلم ها از حیث درک معانی مستتر در آنها تحلیل نشانه شناختی و از حیث امکان ارتباط دادن معانی با جامعه معاصرشان نقد برون نگر بوده است. در این مقاله فیلم های از کرخه تا راین، برج مینو، آژانس شیشه ای، روبان قرمز، موج مرده، ارتفاع پست و به نام پدر تحلیل شده اند. مسیر حرکت قهرمان فیلم های مذکور، که گویی یک نفر است که مراحل متفاوت زندگی خود و جامعه اش را طی میکند، به شکلی منطقی در لابه لای فیلم ها دنبال شده است. این تحلیل ها نشان دهنده نگرش یکی از گروه های جامعه ایران، یعنی گروه های بسیجی جبهه رفته زمان جنگ و خانواده هایشان است که در جامعه کنونی مورد فراموشی و بیمهری قرار گرفته اند. هنرمندی که خود مانند این گروه فکر میکند، این نگرش را به شکل اثر هنری درآورده است.
فیلم های سینمایی متأثر از شرایط اجتماعی در هر جامعه است. از آنجایی که میان هستی مستمر جامعه و این حقیقت که پاره ای از مردم قدرت و امتیازاتی بیش از دیگران دارند، یک ارتباط ضروری وجود دارد؛ می توان تفاوت در نقش و پایگاه اجتماعی شخصیت های اول فیلم های سینمایی را نیز موازی با اجتماع واقعی تلقی کرد. هدف پژوهش حاضر بررسی این تفاوت ها در طول دهه هفتاد است. به دلیل آنکه جنبش دوم خرداد در این دهه روی داده است، طبیعی به نظر می رسد که میان پایگاه و نقش اجتماعی شخصیت های فیلم ها در نیمه اول و دوم دهه هفتاد نیز تفاوت وجود داشته باشد. برای اجرای این پژوهش 47 فیلم به روش نمونه گیری سیستماتیک از میان کل جامعه آماری گزینش شدند و تحلیل محتوای کمی به عنوان روش شایع بررسی فیلم ها، مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که در فیلم های سینمایی، پایگاه اجتماعی مردان بالاتر از پایگاه اجتماعی زنان بازنمایی شده است. ولی با توجه به تغییراتی که در موقعیت زنان در جامعه روی داده، این تفاوت در فیلم های نیمه دوم دهه هفتاد معنادار نیست . همچنین از میزان نقش های خانوادگیِ زن و مرد در نیمه دوم کاسته شده و بر میزان نقش های شغلی،جنسیتی و شهروندی آنها افزوده شده است.