در این نوشته ، از منظری معرفتشناسانه ، گسترش ِجلوة بیگانهسازی یا ، به تعبیری ، مهمترین آموزة نمایش مدرن ، آن هم در زمینهای از مطالعات فرهنگی ، بررسی شده است . در اینجا ، در وجهی از استعارهای فلسفی ، بیگانهسازی به مثابة انگارة دانایی نمایش مدرن مد نظر قرار گرفته و اثر آن در جنبههای نظری تئاتر معاصر بررسی شده است . آراء برتولت برشت ( تئاتر حماسی ) و پیتر وایس ( جنبش تئاتر مستند ) و آنتونن آرتو ( تئاتر خشونت ) به واسطة چنین نظرگاهی با تأویل اندیشمندانة فوکو از تابلوی ندیمههای ولاسکوئز گره خورده است .
در مباحث مربوط به نقش اسطوره در تکوین و تکامل هنر نمایش غالبا نگاه ها بر یونان باستان و عصر طلایی تراژدی نویسی (قرن 5 .پ. م) متمرکز می شود .حال آنکه می توان در هندوستان نیز الگوهایی غنی و متفاوت از رابطه اسطوره و نمایش جست و جو کرد مقاله ای که پیش روست در پی آن است تا با بررسی ماهیت اساطیر هندوستان در سه دوره تاریخی (پیشاودایی و دایی – برهمنی) نقش شان را در شکل گیری و استمرار هنر نمایش در هندوستان آشکار کند. هدف اصلی این مقاله رسیدن به این دریافت است که چگونه در یکی از غنی ترین فرهنگ هایی جهان باورهای اساطیری به طور مستقیم هنر نمایش را شکل می دهند فرهنگ ایستای هندوستان و امتداد این باورها تا زمان معاصر به مقاله امکان می دهد تا در بخش انتهایی با تمرکز بر آیین هایی که همچنان در شبه قاره زنده اند به نتیجه نهایی خود دست یابد در نتیجه گیری مقاله می توان دریافت که با توجه به نوع اساطیر انسان گرایی فرا زمینی بودن آمیختگی یا عدم آمیختگی با طرح داستانی می شود الگوهای ارتباطی متفاوتی میان نمایش و اسطوره در هندوستان کشف کرد نگارنده برای نگارش این مقاله از یافته های سه ماه تحقیق در هندوستان و منابعی که غالبا توسط پژوهشگران هندی نگاشته شده سود برده است.