در این نوشته ، از منظری معرفتشناسانه ، گسترش ِجلوة بیگانهسازی یا ، به تعبیری ، مهمترین آموزة نمایش مدرن ، آن هم در زمینهای از مطالعات فرهنگی ، بررسی شده است . در اینجا ، در وجهی از استعارهای فلسفی ، بیگانهسازی به مثابة انگارة دانایی نمایش مدرن مد نظر قرار گرفته و اثر آن در جنبههای نظری تئاتر معاصر بررسی شده است . آراء برتولت برشت ( تئاتر حماسی ) و پیتر وایس ( جنبش تئاتر مستند ) و آنتونن آرتو ( تئاتر خشونت ) به واسطة چنین نظرگاهی با تأویل اندیشمندانة فوکو از تابلوی ندیمههای ولاسکوئز گره خورده است .