شکنر در این نوشتار تفاوت بنیادین تئاتر متعارف غرب را با نمایش سنتی هند نشان داده است: در اولی ، چشم و تا حدی گوش جای تجربه و درک تئاتر است و در دومی ، مسیری که از مشام آغاز و با گذر از معده به روده ختم میشود . در ابتدا ، دو متن مهم و اساسی با جایگاهی همتا در هر یک از نظریههای غربی و هندیِ اجرا ( یعنی بوطیقای ارسطو و ناتیاساسترا ) بررسی و تفاوتهای اساسی آنها بازنموده میشود . در ادامه ، راسا ( آمیختهای از نمایش و رقص و موسیقی ) بر طبق ناتیاساسترا تعریف و به اختلافات آن با تئاتر غربی اشاره میشود . در بخشی دیگر ، از طریق ریشهشناسی کلمات ، مفاهیم تئاتر غربی و ابتنای بر قوة بینایی آشکار شده است . به نظر شکنر ، هدف از اجرای راسایی ، برخلاف تئاتر غربی ، تداوم لذت است؛ و راسا درک استهایی بهاواها ( عواطف ابدی یا پایدار یا قلبی ) است که از طریق آبهینایا ( بازیگری خوب ) بیدار و دستیافتنی میشوند . در اجرای راسایی ، کسب لذت و ارضاشدن اساساً مقولهای دهانی است و مطالعة دستگاه عصبی رودهای و شیوة کار آن و جایگاهش در هنرهای رزمی و مراقبه و طب آسیایی این مطلب را روشنتر میکند . شکنر ، در ادامه ، به تمرین خانههای راسا ، از جمله خانة نهم یا خالی ، میپردازد و در انتها نیز ، زیباییشناسی راسا در اجرا بررسی و باز هم تفاوتهای آن با تئاتر غربی مشخص میگردد .
در این نوشته ، از منظری معرفتشناسانه ، گسترش ِجلوة بیگانهسازی یا ، به تعبیری ، مهمترین آموزة نمایش مدرن ، آن هم در زمینهای از مطالعات فرهنگی ، بررسی شده است . در اینجا ، در وجهی از استعارهای فلسفی ، بیگانهسازی به مثابة انگارة دانایی نمایش مدرن مد نظر قرار گرفته و اثر آن در جنبههای نظری تئاتر معاصر بررسی شده است . آراء برتولت برشت ( تئاتر حماسی ) و پیتر وایس ( جنبش تئاتر مستند ) و آنتونن آرتو ( تئاتر خشونت ) به واسطة چنین نظرگاهی با تأویل اندیشمندانة فوکو از تابلوی ندیمههای ولاسکوئز گره خورده است .
در این مقاله ، که ترجمة فصل «شخصیت» از کتاب تئاتر به منزلة نظام نشانهای است ، ابتدا مفهوم شخصیت و ، سپس ، نقش آن در درام کلاسیک و متن نمایشی بورژوایی و متن رادیکال بررسی شده است . پس از آن نیز ، به این موضوعات پرداخته شده است: کارکردهای شخصیت؛ نسبتِ شخصیت با زمینه؛ کارکردهای شخصیت در حکم قراردادهای روایتی؛ نسبت بازیگر و شخصیت؛ شخصیت و روانشناسی .
یکی از منشأهای داستانی نمایش در جهان روایت بوده است . ضمن اینکه روایت ، به ویژه در اکثر حوزههای نمایشی شرق ، خود مقدمه و مرحلة ماقبل دگردیسی و تکوین نمایش است ، از عناصر مجرد و منتزع تا مراسم و آیین کامل تا نمایش . جوهر نمایش در شرق نقالی یا روایت است که ناشی از جهانبینی شرقی و روح آیینی نمایشهای آن است . در این مقاله ، ابتدا چگونگی حضور نقال بر صحنة واقعگریز نمایشهای آیینی ـ سنتی در هند و چین و ژاپن و ایران ( مانند کاتاکالی ، تعزیه و سایهبازی ، پین وان ، نو و بوانراکو ) بررسی شده است . سپس نقالی در ایران بر اساس فضا ، محتوا و مضمون ، عدة اجراکنندگان ، لوازم یا شکل اجرا ، و جنسیت اجراکنندگان طبقهبندی شده است .
این نوشتار ترجمهای است از بخشهای نظری گزارش لوکوک از تمرینات آموزشی ، که در آن به فن حرکت در تئاتر پرداخته است . پس از تحلیل حرکت ، آمده است که اساس حرکات بدن انسان سه حرکت طبیعی در زندگی روزمره است: موج ، موج معکوس ، جوانهزدن . سپس به «پرداخت» این حرکات ، یعنی مشتقات گوناگون آنها اشاره و اصولِ «پرداخت» آنها ( بسط و تقلیل ، توازن و تنفس ، فقدان توازن و پیشروی ) بررسی شده است . بسط و توضیح حالتها ، یعنی برشهایی از حرکت ، موضوع بعدی است . در نهایت نیز ، ایجاز در کنشهای جسمانی بررسی شده و هفت قانون عمومی از تحلیل حرکت استخراج شده است .
نوشتار حاضر تلخیصی است از سه فصل کتاب فهم متن نمایشنامه از راجر گروس ، استاد نمایش در دانشگاه آرکانزاس و سرگروه کارشناسی ارشد نمایشنامهنویسی . گروس بیش از 32 سال از عمر خود را صرف پژوهشی سختکوشانه کرد ــ پژوهشی دربارة قالبهای کلام منظوم در آثار شکسپیر و مطالباتی که از اجراکننده دارند . یافتههای او در کارگردانی 38 اجرایش از آثار شکسپیر به محک خورده است . او هشت سال مدیر هنری جشنوارة شکسپیر در کالیفرنیا بود و سی سال به آموزش شیوة بازیگری در آثار شکسپیر اشتغال داشت . در سالهای اخیر ، نگارش کتاب جدید خود را ، به کلام در آوردن شعر شکسپیر ، به اتمام رسانده که ظاهراً هنوز چاپ نشده است . گروس آهنگساز نیز هست و تا کنون پارتیتور 23 اپرای شکسپیری را تصنیف کرده است . کتاب او اساساً به هنر مشکل فهم نمایشنامه میپردازد و نشان میدهد که چگونه میتوان به مهارت مشکلزای خواندن متن نایل شد . اهداف او عبارت است از: تجهیز ما به ابزارهایی که با آنها بتوانیم با متن سروکار داشته باشیم؛ عرضة معیارهایی برای دستیابی به آنچه باید دربارة متن ، پیش از آنکه مدعی فهم آن شویم بدانیم؛ طرح مجموعهای از پرسشها ، که برنامهای مفید برای مطالعة متن است؛ هوشیار کردن ما دربارة دامهایی که در راه خواندن متن وجود دارد .
در این مقاله ، ترجمه و تصحیح ترجمة کتاب الادوار فی الموسیقی ، اثر صفیالدین ارموی ، نقد و بررسی شده است . این اثر را آریو رستمی تصحیح و نشر میراث مکتوب در سال 1380 چاپ کرده است .