فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵۳۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
سازنده گرایی به عنوان نظریه ای نوین در حوزه ی فلسفه ی تعلیم و یادگیری، قابلیت تحلیل و بررسی متن های تعلیمی و عرفانی را داراست. طبق این نظریه، انسان ها در درک و یادگیری مفاهیم و واقعیت ها به نحو بارزی سهیم هستند. بنابر این دیدگاه، انسان ها درک و فهم و دانش تازه ی خود را از راه تعاملِ بین آنچه از قبل می دانند، با اندیشه ها، رویدادها و فعالیت هایی که با آن ها روبرو می شوند، می سازند. در این مقاله، تلاش شده است، دو منظومه ی منطق الطیر و مصیبت نامه ی عطار نیشابوری، بر اساس شیوه های سازنده ی تعالیم عرفانی، ضمن تمرکز بر تعالیم راهنما بررسی شود. مهم ترین نتایج برآمده از این پژوهش، حاکی از انطباق بارز مؤلفه های این نظریه در این دو منظومه است که در آن دو، عطار در رابطه ی تربیتی مراد و مرید در پی تبیین فرایند سلوک عارفانه با رهبری مراد و رسیدن به یک دگردیسی شخصیتی است. همچنین انگیزش درونی سالکان، فعال بودن و مشارکت بحث گروهی، در مسیر سفر قرار گرفتن و شناخت موقعیتی، فرآیند تسهیل و روش های یادگیری اکتشافی ، از بارزترین مؤلفه هایی است که در این آثار قابل درک و دریافت است.
وثوق الحکماء و مهم ترین اثر او
حوزه های تخصصی:
محمد ابراهیم بن محمدعلی سبزواری خراسانی ملقب به ((وثوق الحکماء)) متوفای حدود1358 ه یکی از شاگردان حاج ملا هادی سبزواری و آقا میرزا محمد امجد سبزواری است و از صاحب جواهر و شیخ نوح نجفی اجازه اجتهاد گرفته است. آثار((وثوق الحکماء)) عبارتند از شرح صحیفه سجادیه‘شرح دعای کمیل‘شرح دعای عدیله و شرح گلشن راز شیخ محمد شبستری. شارح‘شرح گلشن راز را به درخواست یکی از دوستان خود نوشته و در آن از مطالب مورد اعتقاد حکما‘به ویژه استاد خود حاج ملا هادی سبزواری بهره برده است . وی ابیات گلشن راز را با استناد به آیات و احادیث و اقوال عرفا و اشعار مناسب شرح و توضیح داده است .
کشف المحجوب
شعر عارفانه جهانی
جمال شناسی گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شبستری در مثنوی گلشن راز که متنی عرفانی است، با تکیه بر پیوند دیرینه عرفان و زیبایی، برای بیان و تجسم بخشیدن به دریافته های مجردش، از ابزارهای گوناگون زیبایی آفرینی و جمال افزا استفاده می کند تا انتقال پیامش را آسان کند و بر تاثیر کلامش بیفزاید.مقاله پیش رو، گلشن راز را از منظر زیبایی شناسی نگریسته و بر آن است تا نشان دهد که شیخ محمود شبستری، تشبیه را ابزاری مناسب برای بیان مشابهت های خیال انگیز میان مفاهیم مجرد و پدیده های عینی تشخیص داده و به فراوانی از آن استفاده کرده است.اما او برای انتقال اندیشه های عمیق تر یا تجربه های شهودی، به ترتیب استعاره و نماد را به کار می گیرد، هم چنان که برای بیان مفاهیم و اندیشه های دو سطحی، کنایه، ایهام و پارادوکس را ابزارهایی کارآمد می یابد که قادر به انتقال چنین دریافته هایی هستند.
عارفانه های بیدل
گل نوروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گل نوروز، تألیف احمد کاسانی ( متوفی 949 ق) رساله ای است عرفانی دربیان حدیث : « اغتنموا برد الربیع فانها یعمل بابدانکم کما یعمل باشجارکم و اجتنبوا برد الخریف فانها یعمل بابدانکم کما یعمل باشجارکم »، دارای جنبه تعلیمی و اندرزگونه با استشهاد از آیات ، روایات ، احادیث و اشعار بسیار. به کار گیری این شیوه بیان به همراه زبان تمثیلی و تشبیهات مکرر ( معقول به محسوس ) نظیر تخم محبت ، زمین دل ، گلهای مشاهدات ، میوه های معاینات و شراب محبت ، پیمانه سخن و خمخانه های وحدت ، بر لطف و دلنشینی رساله افزوده است؛ هرچند با وجود سادگی نثر و کاربرد معمول و متعارف واژگان و زبان در این رساله ، استعمال جملات معترضه طولانی و شمار قابل توجه آن ، گاهی نثر را مشکل و پیچیده می نماید . کاسانی در انتخاب موضوعات و پرداخت مفاهیم ، جملات و عبارات تکراری در رسایل خود ، بی پروا به نظر می آید . وی ضمن تفسیر عرفانی – تمثیلی ازحدیث یاد شده و بیان منظور و مراد از یاد بهاری و برد خریف ، به تعلیم مراحل و لطایف سیر و سلوک و پند و اندرزهای صوفیانه می پردازد و به مناسبت از تبیین و تعریف اصطلاحات و تعابیر عرفانی نظیر قبض و بسط ، درد ، عشق و فنا فرو گذار نمی کند. جایگاه سکر ، محبت و شور و جذبه عاشقانه در طریقت کاسانی و شیوه ذوقی او در تربیت و مشرب وحدت وجودی او از سطور رساله پیداست . گل نوروز همچنین حاوی نکات اجتماعی قابل توجهی است، در این رساله، کاسانی بر اعتقاد و عنایت عبیدالله خان به طریقت نقشبندیه و جایگاه و نقش ارزشمند پادشاهان در تضمین بقاء ، استمرار و ترویج طریقت درویشان تصریح کرده است.
بررسی و مقایسه شرح شطحیّات روزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرار شیخ آذری اسفراینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان شرح شطحیّاتروزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرارشیخ آذری اسفراینی است. نتایج به دست آمده حاکی است که مؤلفان مذکور با آسیب شناسی عرفان و تصوف از سویی به نقد، و از دیگر سو به دفاع از شطّاحان همت گمارده اند. فارسی بودن زبان هر دو کتاب، نگاه توأم با تکریمِ مؤلفان به مشایخِ عرفان و تصوف، شرح حروف مقطّعه و کلام شِبه شطح حضرت رسول (ص) و شطحیّات مشایخ صوفیه، برخی از مشترکات این دو کتاب می باشند. اما در باب تفاوت ها می توان چنین گفت که پرداختن به کلام شِبه شطح خلفای اربعه از اختصاصات شرح شطحیّاتاست؛ و در مقابل، پرداختن به شطحیّات منظوم متصوفه از اختصاصات جواهرالاسرار؛ دیگر اینکه روزبهان هم خود شطّاح بوده و هم علاقه او به شطحیّاتِ حلاج کاملاً در تألیف او پیداست، این در حالی است که از آذری هیچ شطحی گزارش نشده، او را می توان در مکتب صحو تعریف کرد و اینکه شرح شطحیّاتِ مشایخ گویا برای او بالسّویه بوده است. نوع جهان بینی مؤلّفان از دیگر عواملی است که بر محتوای این دو مکتوب تأثیر داشته است. همچنین نثر فنّی روزبهان، در مقابل نثر نسبتاً روان شیخ آذری از دیگر وجوه این تمایز است.
تجلی روزه در متون عرفانی
حوزه های تخصصی:
روزه در متون ادب فارسی به خصوص در متون عرفانی، نمود و بروز خاصی دارد و به عنوان مفتاح زهد و باب عبادت حق و نیز سپر و حجابی از ماسوی الله بیان گردیده است. عرفا روزه را به عنوان سری از اسرار الهی میان خلق و حق و باعث کسر شهوات و مصفی گردانیدن دل و غایب گشتن از دیدار خلق به دیدار حق می دانند و به جای آوردن آن را به گزاردن امانت حق تعالی تعبیر می کنند و همواره شرط معظم روزه را اخلاص و عدم آمیختگی با شایبه ریا و هوی می دانند. در این مقاله سعی شده به انعکاس روزه در امهات متون عرفانی و نیز تعابیری که صوفیان و عرفا از روزه داشته اند به همراه انواع، اهداف، مفاهیم و فواید روزه و نیز توصیفات عرفانی روزه در نزد عرفا و صوفیه پرداخته شود.
تحلیل سوانحالعشاق از دیدگاه «من استعلایی» پدیدارشناختی (رویکردی پدیدارشناختی به قلمرو عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادب فارسی به سبب برخورداری از تنوع وگستردگی فراوان از دیرباز توجه منتقدان را به خود معطوف داشته است. در این میان، سوانح احمد غزّالی از دو جهت، یکی به دلیل نظریهپردازی های معرفتشناسانه و دیگر نوع نگاه مؤلف به توصیف پدیدارهایی چون عشق، عاشق و معشوق، از وجهه معرفتی بالایی برخوردار است؛ پژوهش حاضر روش نقد پدیدارشناختی رابا توجه به یکی از دغدغه های اصلی خود که رسیدن به «التفات» و «طلبگاهی» منحصراً عرفانی و نیز ارائه پاسخی برای چگونگی ارتباط میان آگاهی با مسأله فناست، در تحلیل رخدادهای معرفتی سوانح به کار گرفته است.
روش انتقادی این مقاله، پدیدارشناسی استعلایی است تا با اتکا به تحلیل آن، از کیفیّت ظهور رخداد آگاهی و «من استعلایی»، موضوع را به تعبیر سوانح از «طلبگاه» عرفان قرن ششم ارزیابی، و اهمیت انتخاب عشق را در ایجاد و تکوین فرایند آگاهی بیان کند. دستاورد عملی این مقاله، معرفی عینی یک الگوی کاربردی به منظور بررسی فرایند معرفت شناسی در حوزه ادبیات عرفانی است.
تحلیل رابطه ی «انسان و خدا» در میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی با الهام از نظریه ی« من» و «تو»ی مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ی «انسان و خدا» در عالی ترین و ناب ترین شکل ممکن در میراث عرفانی ما بازتاب یافته است . اقوال و آثار بزرگان تصوف ، مشحون از عاشقانه ترین و صمیمی ترین گفتگوها میان انسان و خداست. در این میان ، در مقامات های به جا مانده از ابوالحسن خرقانی - که یکی از عرفا و بزرگان نامبردار تصوف محسوب می شود – رابطه ی«انسان و خدا» به زیباترین و ناب ترین شکلی در قالب من وتو کردن ها با خدا تجلی پیدا کرده است . ازآن جا که مارتین بوبر؛ فیلسوف آلمانی، نظریه ی من و تو را بر مبنای ماهیت و چگونگی رابطه ی من و تویی انسان و خدا ، و نقش رابطه ی انسان و انسان در این میان، سامان بخشیده است، این نوشتار بر آنست تا با الهام از نظریه ی من و تو بوبر ، به تبیین و تحلیل تازه و نویی از رابطه ی «انسان و خدا» در روایت های چهارگانه ی مقامات های خرقانی بپردازد .
بررسی و تحلیل ظرفیت های تمثیلی عرفانی در حکایاتی چند از نزهة الارواح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثر ادبی (روایت تمثیلی عرفانی) برانگیزنده تجربه ای عمیق و متفاوت است که در نهایت به «خلاقیت هنری» یعنی آفرینش «راوی» و بازآفرینی «روایت گر» اثر ادبی منجر می شود. لذت زیبایی این گونه آثار ناشی از آگاهی و درون یافتی است که مخاطب از بازیابی و دریافت چیزی که به اعلی درجه جز خود او است، حاصل می کند؛ به بیان دیگر در این گونه آثار، روایت نیروی محرکه اندیشه، تخیل، تداعی و برانگیزنده معانی از یاد رفته و آوردن آن از سطح لاشعور به اوج شعور و آگاهی است. در کتاب نزهة الارواح، تألیف حسین بن عالم الحسینی، عارف سده هفتم ه ..ق. نویسنده با بهره گیری از تمثیل و استفاده از ساختاری ویژه، در بیشتر موارد، میان راوی و مخاطب همسویی ایجاد می کند و از این راه مخاطب را به مفاهیم نهفته در بطن حکایات راه می نماید. پژوهش حاضر ضمن بهره گیری از روش «تحلیل محتوا»، در پی پاسخ گفتن به دو سؤال بنیادین است: نحوه بهره گیری مؤلف نزهة الارواح از ظرفیت های تمثیلی حکایات در چه مواردی خلاصه می شود؟ مفاهیم نهفته در بطن حکایات، مشخصات عمده داستان ها و تمثیل های موردنظر نویسنده کدامند؟ ملاک انتخاب حکایات نیز برجستگی تمثیل ها و مفاهیم عرفانی در این گونه حکایات بوده است.
بار دیگر ما غلط کردیم راه (تبیین و تایید نظر استاد زرین کوب درباره داستان شاه و کنیزک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی پژوهان، نخستین داستان مثنوی، موسوم به «کنیزک و پادشاه» را اثری نمادین دانسته و هر یک با توجه به دیدگاه خاص خود آن را رمزگشایی کرده اند. آنان در رمزگشایی از سه شخصیت داستان اتفاق نظر دارند و اختلاف نظر اصلی مربوط به رمزگشایی از شخصیت «شاه» و «کنیز» است. اغلب شارحان ظاهراً به پیروی از شرح خوارزمی، شاه را رمز «روح» و کنیز را رمز «نفس» فرض کرده اند. در آثار استاد عبدالحسین زرین کوب، کنیز رمز «انسان» و شاه رمز «خداوند» است اما از نظر برخی پناه بردن شاه به مسجد و اعترافش به اشتباه، با این که او را رمز خداوند فرض کنیم، ناسازگار است از این رو همچنان گرایش به نظریه خوارزمی بیشتر دیده می شود. در این پژوهش، پس از نقد دیگر دیدگاه ها، با تکیه بر درون مایه اصلی داستان و شیوه داستان پردازی مولوی برای تبیین نظر استاد زرین کوب، تلاش شده است. فرض آن است که درون مایه اصلی داستان، شرح خطای انسان (کنیزک) در شناخت معشوق حقیقی (شاه) و گزینش معشوقی ناپایدار به نام دنیا (زرگر) است. عواملی که این فرضیه را تأیید می کند دو دسته است: دلایل خارج از داستان عبارت است از: درون مایه مأخذ اصلی قصه، سابقه مضمون در متون گنوسی، پیشینه مضمون در آثار عارفان متقدم به ویژه عطار و تکرار مضمون در دیگر حکایت های مثنوی. دلایل داخل داستان نیز عبارت است از: درآمد داستان و بیتِ خروج، گره داستان و شخصیت محوری آن و گره گشایی و نتیجه گیری مولوی در پایان داستان.
نگاهی به شروح عرفانی مهر نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مُهرنبوّت از جمله معجزه های حضرت محمد (ص) به شمار می آید که بیش از همه مورد توجه عارفان قرار گرفته است. اصلی ترین مسأله این مقاله بررسی شرح ها و تفاسیر عارفان مسلمان از این مُهر و پیوند آن با مهمترین مضامین عرفانی در طول دو سنّت عرفانی اوّل و دوّم است. با نگاهی به نحوه توجه صوفیه متقدم از جمله حلّاج (د: 309 ق) به این مُهر دیده می شود که در ابتدا شرح و تفسیر ظاهر این مُهر نزد آنان مطرح است و با ظهور ابن عربی، تفاسیر جای خود را به تأویلات می دهد و نظریه توحید وجودی زمینه ای برای طرح مهمترین تعالیم عرفانی از جمله بحث قوس نزول و صعود و حضرات الهیه را فراهم می سازد. در دوران میانی تصوف، بزرگانی همچون سعدالدین حمویه، ابن عربی و ابن ترکه اصفهانی با ترسیم دوایر توحید وشرح و نگارش آثاری مستقل در این باره هر کدام به نوعی جایگاه انسان کامل و مقام ختمیت رادر توحید مشخص کرده اند. در سده های متأخّر جلال الدین محمد مجدالاشراف(د: 1331ق)از عارفان ذهبیه کبرویه با استفاده از همین مبانی و به مدد کشف و شهود، شرح و ترسیمی از مُهر نبوّت ارایه داده است. تفسیر جهان شناسه عارفان از مُهر نبوّت و ارتباط آن با ختم نبوت و ولایت از سوی عارفان شیعی از مهمترین یافته های این نوشتار به حساب می آید.
مراتب انوار و تطبیق آن با نصوص عرفانی و شعر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نور یکی از واژگان کلیدیِ قرآن و فرهنگ اسلامی است و حکمت اشراق بر مبنای آن بنا نهاده شده است؛ در عرفان و بویژه اشعار مولانا نیز نور و ترادفات آن به وفور به کار رفته است.
پژوهش حاضر از سه منظر قرآن، حکمت و عرفان به نور و مراتب و هاله های معنایی پیرامون آن می پردازد و مناسبات و مشابهات آنها را بررسی و تبیین می نماید. در این سه دیدگاه، نور، نماد خالق هستی است و نور اقرب یا نور محمدی حاصل نورالانوار است. فلسفه به تبیین کلی کلام حق (قرآن) می پردازد و عرفان با بیانی لطیف و هنری، آن را برای طیف وسیع تری از مخاطبان تفسیر می کند.