فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۱۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
شطح پدیده ای است که در گذر زمان تعاریف متفاوت و گاه متناقضی یافته است. این دامنة وسیع تعاریف می تواند افزون بر تفاوت نگاه و رویکرد معرّفان، ناشی از سیر تحوّل شطحیات عرفا نیز باشد. اما با وجود اقبال بسیاری از صاحب نظران متقدّم و نیز متأخّر به تعریف شطح، اغلب تعاریف صورت گرفته جامع مصادیق شطح نیست و در بسیاری از موارد تنها به ردّ یا قبول و توجیه شطح نظر دارد نه تعریف ماهوی آن. از این رو در پژوهش حاضر ضمن نقد تعریف سنّتی، رویکردهای جدید نسبت به تعریف را مطرح نمودیم. سپس با مروری بر تعاریف ارائه شده از شطح، به بررسی انواع تعاریف مذکور و بسامد مؤلّفه های مطرح شده در این تعاریف و نقد اهمّیّت و لزوم هر یک از آنها در تعریف شطح پرداختیم. بررسی تعریف های شطح نشان داد که مهم ترین موارد مطرح در تعریف شطح، غلبة سکر و وجد، ظاهر غریب و مخالف شرع، ادّعا و رعونت شطّاح و نیز سرریز شطح بر زبان عارف است که نقدهای بسیاری بر هریک وارد است و تعاریف صورت گرفته بر این اساس نمی تواند جامع مصادیق شطح باشد. بنا بر این بهتر است شطح را چنین تعریف کنیم: «شطح ابراز و اظهار اسراری است که ظرف محدود الفاظ و افعال انسانی گنجایش آن را ندارد و از این رو در بیان و فعل، ماهیتی متناقض و متشابه می یابد.»
سیمای عرفانی پیامبر (ص) در متون ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمایی که از پیامبر عظیم الشّأن اسلام در متون ادبی پارسی ترسیم گشته، بسیار متعالی و منحصربه فرد بوده است. همواره تلاش شده تا با استعانت از روایات تاریخی- مذهبی، بخشی از بزرگواری ها و برجستگی های فکری-اخلاقی ایشان بیان گردد. در کنار سیمای تاریخی پیامبر (ص) که بیانگر زندگی تاریخی ایشان است، مطالبی در متون ادبی روایت گردیده که بن مایة تاریخی و حقیقی ندارد؛ بلکه بیانگر خصوصیاتی است که با مبحث عرفانی «حقیقت محمّدیه» همسو و همسان است. حقیقت محمّدیه که درحقیقت اشاره به نور نخستین دارد، در مقطعی خاص بر پیامبر اسلام اطلاق شده است. این فرآیند موجب شکل گیری مباحث و مسائلی پیرامون شخصیت ایشان شده که در این پژوهش، سیمای عرفانی پیامبر نامیده می شود که در برابر سیمای تاریخی و حقیقی ایشان، مبیّن مباحثی نظیر نخستین مخلوق، واسطة فیض، غایت آفرینش و ... شده که از خصوصیات اصلی حقیقت محمدیّه است. در این پژوهش بر آن هستیم تا با دسته بندی خصوصیات مطرح شده برای پیامبر ،آن چه را که در حقیقت بیانگر حقیقت محمدیّه است از سایر خصوصیات پیامبر که ریشة تاریخی دارد، متمایز کنیم.
از اسطوره تا عرفان: بررسی تطور کارکردهای معنایی «قاف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره قاف از بن مایه های پرکاربرد در تاریخ ادبیات فارسی و به ویژه سروده های عرفانی است؛ بنابراین بررسی سیر تحول کارکردهای معنایی آن موجب خواهد شد تا خوانندگان آثار عرفانی به درک و دریافت روشنی از این اسطوره در حوزه عرفان دست یابند. برای گردآوری داده های تحقیق حاضر، دو دسته از منابع، مبنای کار قرار داده شده است: منابع غیر عرفانی و متون عرفانی. در بخش منابع غیر عرفانی، کتاب های تاریخی-اسطوره ای، لغت نامه ها، فرهنگ ها و دانشنامه های عمومی و تخصصی و در بخش منابع عرفانی، گزیده ای از متون برجسته عرفانی دوره های مختلف تاریخ ادبیات (قرن چهارم تا چهاردهم ه .ق) مورد نظر بوده است؛ سپس به شیوه توصیفی-تحلیلی و بر اساس نظریه «تغییرات معنایی» لئونارد بلومفیلد، به بررسی انواع کارکردهای معنایی قاف در بافت عرفانی پرداخته شده است. پرسش اصلی مقاله این است که آیا ویژگی های اساطیری قاف در حوزه عرفان دست نخورده باقی مانده است یا تغییرات معنایی دیگری را نیز در گذر زمان پذیرفته است؟ نتایج نشان می دهد بسیاری از ویژگی های اساطیری قاف با همان شکل اولیه به منابع عرفانی تسری یافته اند؛ همچنین وجه معنایی قاف و کارکردهای آن در متون اولیه عرفانی، به جانب روایت های اساطیری متمایل است و هر چه به دوره های بعدی می رسیم، مفاهیم مرتبط با آن، انتزاعی تر می شود؛ یعنی قاف از شکل اسطوره ای خارج می شود و هیأتی عرفانی می یابد.
دیدگاه های معرفت شناختی هجویری در کشف المحجوب درباره توحید و رؤیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزه های تخصصی:
هجویری با تألیف کشف المحجوب یکی از برجسته ترین آثار عرفانی را در ادب فارسی پدید آورده است. او تحت تأثیر تحولات فرقه ای و اجتماعی جاری در جامعه، و به تناسب زمینه فکری و مذهبی خود، دیدگاه های معرفتی اش را در کتاب مزبور تبیین کرده است. در این مقاله سعی شده است با رویکردی معرفت شناختی، آرای او درباره مسئله توحید و برخی موضوعات مرتبط با آن؛ یعنی ذات، صفات و رؤیت الهی بررسی شود. تحلیل معرفت شناختی آرای هجویری در زمینه توحید، ضمن اینکه عقیده او را درباره مراتب توحید آشکار می کند، نظر او را درباب دخالت یا عدم دخالت علم و آگاهی انسان در توحید روشن می کند. همچنین، معلوم می شود که او درباب ذات قائل به بقاست و تبدل را به صفات نسبت می دهد. به نظر او، صفت به خود قائم نیست؛ درنتیجه، درباره خدا نیز معتقد است که صفات او قائم به ذات اوست و خدا با صفات خود قدیم است. در این مقاله، ضمن اینکه میان مسئله توحید و رؤیت الهی رابطه معرفتی دیده می شود، نظر هجویری نیز درباره مرتبه متعالی رؤیت در حصول ایمان و توحید الهی تبیین می شود.
معرفت در سوانح العشّاق و لمعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوانح العشّاق و لمعات، بر اساس دو رویکرد متفاوت عرفانی نوشته شده اند. تفاوت های نسبی مبانی فکری مؤلفان، تأثیر بسزایی در درک آنها از مفاهیم و اصطلاحات عرفانی دارد. مفهوم معرفت و انواع و مراتب آن با جهان بینی عرفانی و مشرب فکری نویسندگان، ارتباط نزدیکی دارد؛ به همین سبب در این مقاله با تأکید بر این دو اثر عرفانی، ارکان معرفت و مباحث مرتبط با آن بررسی می شود. با تأمّل در ارکان معرفت در سنت اول عرفانی (انسان، خدا) و سنت دوم (انسان، خدا، هستی)، می توان دریافت که مفهوم معرفت در این دو اثر مانند برخی دیگر از اصطلاحات عرفانی، شباهت ها و اختلاف هایی دارد. انسان و معرفت او که نقطة مشترک در دو سنت عرفانی است رسیدن به مراتب دیگر معرفت را آسان می کند. در سنت دوم عرفانی معرفت هستی با تمرکز بر اندیشة وحدت وجود و با استمداد از نیروی کشف و شهود، معرفت خداوند را ممکن می کند. به سبب مطلق بودن خداوند، امتناع صمدیت و تحقّق ربوبیت، همچنین محدودیت و تقیید ممکنات، معرفت ذات احدیت ممکن نیست؛ بنابراین با اسماء و صفات می توان به شناخت حق و وحدانیت او دست یافت.
عشق و مصائب آن از نگاه مولوی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوع هایی که عارفان توجه ویژه ای به آن داشته اند«عشق» است. آنان عشق را جان و اساس عالم می دانند که به واسطة آن، همة موجودات از جماد و نبات گرفته تا انسان، درتکاپو و حرکت هستند.مولاناجلال الدین بلخی یکی از بزرگ ترین عارفانی است که «عشق» در آثار ونوشته هایش نقش محوری دارد. «اهمیت عشق»، «عشق در موجودات»، «عشق مجازی پلی است برای رسیدن به عشق حقیقی»، «عفت و پاکدامنی در عشق»، «تقارن عشق باسختی و بلا»و «فناء فی الله» از جمله موضوع هایی است که این عارف بزرگ بدانها پرداخته است.در این جستار برآنیم، تا پس از بیان مقدمه ای دربارة «عشق»، دیدگاه مولانا را در خصوص این موضوع بررسی کنیم.
تعارض «نظر و عمل» در مسئله «جبر و اختیار» از دیدگاه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این نوشتار تبیین مسئله گونگی موضوع جبر و اختیار در اندیشه عطار است؛ بدین معنا که چرا در برخی اشعار او صریحا با جبرگرایی مواجهه ایم و هرگونه اراده و قدرت از انسان سلب می شود، اما در مقابل اشعار فراوانی از او را نمی توان بدون مختار بودن انسان فهم کرد. در تلاش برای تبیین این تعارض این نتیجه حاصل آمد که خاستگاه اصلی در واقع تعارض در دو مقام نظر و عمل است؛ آن دسته از اشعار عطار که ناظر به مباحث نظری به ویژه مبتنی بر مبانی خداشناختی کلامی-عرفانی وی است، به ویژه تقریری که از بی علّت بودن خداوند، فاعلیّت مطلق و قضاء و قدر الهی به دست می دهد به جبرگرایی محض می انجامد. امّا این جبرگرایی لوازمی دارد که با توصیه های اخلاقی و سلوکی، تکالیف دینی، تعلیم و تربیت پذیری انسان، هدایت گری انبیاء، مسئولیّت اخلاقی ناسازگار است و آنها را از اهمیّت و معنی تهی می سازد، چه آنکه پیشفرض بنیادی آنها مختار بودن انسان است، در صورتی که عطار در اشعاری که ناظر به مباحث عملی، سیرو سلوک عرفانی و توصیه های اخلاقی و امر و نهی های دینی و ترغیب به مجاهدات و طاعات است، بر این امور تأکید دارد. در عین حال نشان دادیم که هرچند عطار، ضمن اعتراف به عجز خود در عرضه راه حلی عقل پسند، تلاش می کند برای رفع این ناسازگاری توجیهاتی مثل جمع کشش الهی و کوشش انسانی بیاورد، اما موفق نیست. در پایان نیز به برخی دیگر از لوازم اخلاقی جبرگرایی عطار درباره ماهیّت مفاهیم اخلاقی اشاره کرده ایم.
بررسی مفهوم «اندوه» در شعر سهراب سپهری و تطبیق آن با آموزه ها ی عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح و گسترة معنای «اندوه» در عرفان اسلامی ایرانی، از جایگاهی رفیع برخوردار است و از میان آثار شاعران معاصر، در شعر سهراب سپهری نمود و جلوه بیشتری یافته و بسیار پربسامد است. آشکار است که اندیشه عرفانیِ سهراب در سروده هایش، او را از دیگر معاصرانش کاملاً متمایز می کند؛ لیکن یافتن مشرب و منشأ دیدگاه های عرفانی او به دشواری قابل درک و دست یابی است. در این جُستار، معنا و مفهوم «اندوه» در شعر سهراب با دیدگاه ها و آموزه های عرفان اسلامی، مطابقت و بررسی شده است. یافته های این پژوهشِ توصیفی تحلیلی که بر اساس رویکردِ ادبیّات تطبیقی و مطالعات میان رشته ای تدوین گردیده است، گواه آن است که به دو دلیل، عدمِ مطابقتِ کاملِ مفهومِ «اندوه» در شعر سهراب با عرفان اسلامی ثابت شد؛ نخست اینکه در عرفان اصیل، «فاصله» وجود ندارد و بر «وصل» تأکید می شود، در صورتی که در شعر سهراب، تأکید بر وجود فاصله است. دو دیگر این که دست یابی به «حقیقت اصیل» در شعر سهراب، ناممکن و محال است، در حالی که در عرفان اسلامی این چنین نیست.
بررسی مفهوم «اندوه» در شعر سهراب سپهری و تطبیق آن با آموزه ها ی عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح و گسترة معنای «اندوه» در عرفان اسلامی ایرانی، از جایگاهی رفیع برخوردار است و از میان آثار شاعران معاصر، در شعر سهراب سپهری نمود و جلوه بیشتری یافته و بسیار پربسامد است. آشکار است که اندیشه عرفانیِ سهراب در سروده هایش، او را از دیگر معاصرانش کاملاً متمایز می کند؛ لیکن یافتن مشرب و منشأ دیدگاه های عرفانی او به دشواری قابل درک و دست یابی است. در این جُستار، معنا و مفهوم «اندوه» در شعر سهراب با دیدگاه ها و آموزه های عرفان اسلامی، مطابقت و بررسی شده است. یافته های این پژوهشِ توصیفی تحلیلی که بر اساس رویکردِ ادبیّات تطبیقی و مطالعات میان رشته ای تدوین گردیده است، گواه آن است که به دو دلیل، عدمِ مطابقتِ کاملِ مفهومِ «اندوه» در شعر سهراب با عرفان اسلامی ثابت شد؛ نخست اینکه در عرفان اصیل، «فاصله» وجود ندارد و بر «وصل» تأکید می شود، در صورتی که در شعر سهراب، تأکید بر وجود فاصله است. دو دیگر این که دست یابی به «حقیقت اصیل» در شعر سهراب، ناممکن و محال است، در حالی که در عرفان اسلامی این چنین نیست.
جغرافیای ملکوتی و اوقات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان رمزی و نمادین روایات و تمثیل های عرفانی علاوه بر انتقال شبکه ای از مفاهیم قدسی و تجریدی، مملو از تصاویر عینیِ مجردی است که ملکوت را با صورت های زمینی توصیف می کند. گرچه اصل اساسی لامکان و لازمان در مباحث جهان های بالاتر از فلک قمر، یعنی عالم ملکوت و بالاتر، همواره مورد توجه عرفا بوده است اما در برخی از رسایل فلاسفه اشراق گرا مانند ابن سینا یا عرفای اشراقی مانند سهروردی یا متکلمان عرفان گرا مانند امام محمد غزالی، زبان رمز و نماد در ترسیم جغرافیای ملکوتی و جزئیات آن، کارآمدتر از نظریه های خشک فلسفی و کلامی عمل کرده است؛ حتی بخشی از تمثیل های جغرافیای ملکوتی با آیات قرآن، اشارات عهدین، روایات مذاهب و روایات ملّی و اسطوره ای نیز همخوانی دارد. اگرچه تئوری جغرافیای ملکوتی در نظریه های دینی، فلسفی و عرفانیِ لامکان و لازمان محل یقین علما و فلاسفه است اما در جهان شناسی عرفانی جهت دیگری را معرفی می کند؛ جغرافیایی که دقیقاً در دل لامکان واقع شده است و زمان های آن همه بر مدار لازمان است. رساله الطیرهای موجود در ادبیات عرفانی و برخی دیگر از رسائل رمزی یا نمادین، در ارائه تصویر جغرافیای ملکوتی برای سالکان حقیقت همواره جذابیت فکری و هنری داشته است و آنان را به سرزمینی دعوت کرده است که در جهت شناسی جغرافیاییِ قدسی، می تواند شمال، مشرق یا حتّی غرب باشد.
بررسی تطبیقی وحدت وجود از دیدگاه جامی و شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به تطبیق وحدت وجود در اندیشه ابن عربی با آرای جامی و شبستری در این باره پرداخته است. ابن عربی، در نضج و کمال نظریه وحدت وجود بسیار تأثیرگذار بوده است. شبستری و جامی، در میان نویسندگان وشاعران ایرانی پس از سده هفتم وهشتم هجری، از جمله کسانی هستند که در انتقال اندیشه های او نقش مهمی ایفا کرده اند. هم صدا با ابن عربی، بیانگر این اندیشه شدند که در هستی، جز حق چیز دیگری وجود ندارد و هر آنچه به عنوان مظاهر کثرت مشاهده می شود، در واقع چیزی جز تجلی های گوناگون حضرت وجود، نیست. نتیجه پژوهش نشان می دهد که شبستری و جامی چون ابن عربی، حق را متجلی در جمیع اشیاء به تجلیات اسمایی می دانند و برای تبیین نظریه وحدت وجود، همچون ابن عربی، از ابزارهای بلاغی نظیر تمثیل «دریا و مظاهر آن»، «عدد»، «آینه و نور» و «تابش نور از پس آینه های رنگارنگ» بهره برده اند.
توکل در مثنوی های عطار
حوزه های تخصصی:
در این نوشته علاوه بر بیان معنی لغوی واژه ی « توکل »، جایگاه این واژه در احادیث و همچنین دیدگاه برخی ازعرفا در این باره آورده شده است. توکل به عنوان یکی از پایه ها و رفتارهای عرفانی بزرگان در مثنوی های های عطار نیشابوری شاعر بزرگ قرن ششم مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. عطار نیشابوری که خود از طایفه ی عرفان بوده است سخنان و دیدگاه های عرفای بزرگ را در قالب حکایت هایی پربار برای خوانندگان اهل ذوق ارائه نموده است.
مراتب شناخت در عرفان مولوی و آیین بودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله معرفت و توجه به سلسله مراتب و شناخت آفت های هر مرتبه جزء اصول بنیادین در نظامهای عرفانی است. هر مکتب عرفانی بدنبال نشان دادن نوعی معرفت متعالی است تا بتواند عمق بیشتری از حقیقت را به پیروان خود نشان دهد. بنابراین پرسش اساسی در این مکاتب این است که مراتب این معرفت کدام است و چگونه می توان به این معرفت متعالی رسید؟ در این مقاله، برای پاسخ به این پرسش ها دیدگاه مولوی در عرفان اسلامی ودیدگاه بودا در عرفان هندو را مورد بررسی قرار داده ایم. مولوی در آثار منظوم و منثور خود معرفت را ابتدا در سطح ابزارهای حسی، سپس در مرتبه ی بالاتر با کمک ابزارهای عقلی انسانی دنبال کرده و با بیان تقسیم بندی مراتب عقل، ویژگیهای هر کدام را برشمرده و سرانجام اوج معرفت را در معرفت شهودی تبیین می کند. اما در آموزه های بودائی پس از بیان زنجیره ی علّی که باعث رنج و درد انسان در دنیا می شود، علت اصلی رنج انسان در جهل و نادانی او جستجو شده و رسیدن به دانایی حقیقی نقش بسیار اساسی در رهایی از این رنج دارد. بنابراین معرفت برتر، شناخت چهار حقیقت شریف و استفاده صحیح از راههای هشتگانه برای نجات از رنج و رسیدن به آزادی مطلق و حقیقت غایی است. فنای فی الله مولانا ورسیدن به رهایی و نیروانا در اندیشه بودا نهایت این سلوک معرفتی معنوی است که در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
مقایسه مفهوم سماع در آثار سُلمی و احمد غزّالی بر مبنای الگوی پیش انگاشت های زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش انگاشت ازجمله مباحث زبان شناختی است که تفسیر یک متن مورد توجه قرار می گیرد. پیش انگاشت ها در حکم پنداشت ها و گمان هایی در خصوص دانش زبانی و جهان بینی نویسنده هستند که آنها را با خوانندگان احتمالی اش به اشتراک می گذارد تا اهداف ارتباطی او به خوبی شکل گیرد. ارتباط ما با متونی که در گذشته تولید شده اند، براساس بازسازی موقعیت های تاریخی و اندیشگانی روزگار تولید متن است. مبحث سماع نیز که از موضوعات پرمناقشه در تاریخ تصوف به شمار می آید، در معرض ارزیابی های متعدد و گاه ضدونقیض است و از این رو، درک پیام گویندگان و استنباط معنی ضمنی حاصل از آن منوط به درک پیش انگاشت های گزاره های آنها خواهد بود.هدف ما در این مقاله این است که با استفاده از روش زبان شناختی معنی شناختی مفهوم سماع را در آثار سلمی و غزّالی مقایسه کنیم و کارکرد پیش انگاشت را برای درک کامل تر و دقیق تر سیر تحول تاریخی این پدیدار عرفانی نشان دهیم. نتایج حاصل از این پژوهش به اجمال چنین است که پیش انگاشت دو دورة تکوین و اثبات را در مسیر شکل گیری و تحول عرفان و تصوف ترسیم می کند. بر این اساس، سلمی با توجه به دیدگاه های پدیدارشناختی و کل نگرانة خود به دورة نخست و احمد غزّالی با توجه به زبان و تفکر استعاری و نگرش پدیداری روان شناختی خود به دورة دوم تعلق دارد.
بررسی تطبیقی کاربرد آینه در آثار عین القضات همدانی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آینه در میان آثار عارفان مسلمان نمودی فراوان داشته است. براساس مستندات تاریخی، سابقه استفاده نمادین از آینه، در تبیین مسأله توحید عرفانی، به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می رسد. این واژه درآراء و متون منظوم و منثور عرفای اسلامی، برای بیان تجلّی و ظهور حضرت حقّ و توضیح مسأله مهم وحدت وجود به کار رفته است. آینه به عنوان یک نماد عرفانی، در آثار عین القضات همدانی و مولوی نیز بسیار مورد توجّه واقع شده است. به طور کلی می توان کاربرد آینه در آثار این دو عارف را، در سه بخش وجود شناسی عرفانی، جهان شناسی عرفانی و انسان شناسی عرفانی، تحلیل و بررسی کرد. توجه عین القضات به آینه، بیشتر برای بیان ناتوانی عقل درشناخت حقّ، وابستگی اشیاء به حقّ، جایگاه انسان کامل و صفت آینگی انسان است؛ اما مولوی به نحو بسیار گسترده تری از این مفهوم، بهره برده و نحوه بیان متفاوتی نیز نسبت به عین القضات داشته است. او علاوه بر تأکید بر نقش انسان کامل و آینگی او، به مباحثی درحوزه عرفان نظری از اسماء و صفات حق، وحدت وجود و تجلی حقّ در اشیاء، به عوالم وجود نیز اشاره کرده است و از نور و رنگ نیز سخن گفته است که مرتبط با نماد آینه است.
معرفت در مشرب عرفانی روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه عرفان به تمامی معرفت و شناخت است، از آنجا که این مکتب فکری ابعاد مختلفی دارد، شناخت به معنای دریافت و وصول به حقیقت، بخشی از راه اتصال به حقیقت است. این پژوهش به تبیین شناخت به این معنا و همچنین راه ها و مراتب آن از منظر روزبهان بقلی فسایی شیرازی می پردازد. مسئله اصلی این پژوهش، تبیین معرفت به عنوان هدف غایی عارف، انواع و مراتب آن، روش های رسیدن به آن، مقدمات و آثار و نتایج آن در مشرب عرفانی این عارف بزرگ قرن ششم هجری است. روش تحقیق در این گفتار، اسنادی کتابخانه ای و از نوع توصیفی- تحلیلی است. ارائه نظریات روزبهان درباره معرفت، تقسیم بندی صاحبان معرفت به سه نوع عوام و خواص و خاص الخاص، بررسی انواع و مراتب معرفت، مقدمات و آثار و ثمرات آن از نوآوری های این پژوهش است. در نظر این عارف بزرگ، چهار عنصر نفس، روح، عقل و قلب دستگاه های دریافت و وصول به حقیقت اند، اما هریک از این چهار عنصر، ساحتی از معرفت را درمی یابند که در ساحت تجلی حق، این همه را به دست قادر حق بسوزاند و آماده جذبه ای شود که توسط حق او را در بر می کشد و به ساحت حضور می برد.
صورت های احسن «خود» در واقعه های روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف الاسرار دربردارندة مشاهدات روزبهان از عالم ملکوت است. عرفا در حالتی بین خواب و بیداری که به آن واقعه می گویند به رویت غیب می رسند. کشف و تحلیل زبان واقعه با توجه به حالت روان شناختی آن ها، نیازمند شناخت روان است. آن چه عارف در درون خود می جوید و سفری که از خود آغاز و باز به خود ختم می کند منجر به کشف ساحتی می شود که امروزه ناخودآگاه نامیده می شود. از نظر یونگ مکاشفه پرده برداشتن از اعماق نفس انسانی است و اساساً یک حالت روان شناسی است. ناهشیاری و شهود ناگهانی در خیال بافی های کهن الگویی شباهت بسیار به حالت واقعه دارد.روزبهان در واقعه ها مرتبه و حقیقت درون را در کسوت خیال مشاهده می کند. او سیر درون را به گذار در«سرزمین های ناشناخته»تعبیرمی کند.مهم ترین تصاویر کهن الگویی در مشاهدات وی «خود»و«پیر» است. وی پیوسته به حدیث«رأیت ربّی فی أحسن صورته»ارجاع می دهد. درمکاشفات وی صورت های احسن خود یا رب شخصی در هیأت مظاهر حسی از جمله اشکال نور، ماندالا، جواهرات و...از خزانه خیال پدیدارمی شوند. تجلی قدرتمند خود در مرتبه وحدانیت باعث کم رنگ شدن سایه و برجستگی پیر شده است. وحدت زادة مرتبه عشق در سلوک است. در این مرتبه خداوند صفات متعالی و جمال خود را بر سالک می پوشاند و کل هستی در صفت زیبایی خدا متجلی می شوند. کلید واژه:روزبهان، کشف الاسرار، واقعه، خود، پیر.
بررسی تطبیقی وحدت وجود و موجود از نظر ابن عربی واوپانیشادها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسس نظریه ی «وحدت وجود » ابن عربی است. برخی باایشان هم عقیده اند وبرخی خیر. در این مقاله ،ضمن بیان معانی وجود و وحدت به اقسام آنها پرداخته می شود. ابن عربی معتقد است که وجود فقط خداست. در هستی غیر از خدا نیست ؛یعنی خدا موجود است وچیزی از عالم موجود نیست و شارحین ابن عربی به تبیین معرفت شناسی وحدت وجود پرداخته اند .اوپانیشاد ها به طور کلی در یک قضیه اصلی ثابت است وآن عبارت است از اینکه کل موجودات واشیاء خواه مادی وخواه معنوی همه در دریای حقیقت وحدت مستغرق است وآن عالم ، مافوق عالم محسوسات است وذاتی غیر محدود وقائم به خود دارد .پس هرچند در اوپانیشادها وحدت وجود به صراحت بیان شده واز این جهت مشابه« ابن عربی »می باشند اما یکی از تمایزات بین این دو دیدگاه اینست که ابن عربی معتقد است که غیر خدا معدوم است و عالم در جنب خدا وجودی متوهم است و وجود وموجود غیر از عین حق نیست اما در اوپانیشادها عالم معدوم انگاشته نمی شود و معتقدند که عالم وهر آنچه در آن است از اشیاء وموجودات همه تجلی وظهور اوست. در بحث اطلاق وتقیید اوپانیشاد ها معتقدند از همه اول هست مطلق بود (بی نام ونشان )یگانه وبی همتا (بی عیب).اماابن عربی معتقد است که وجود مطلقی که مقید نیست وجود خداوند است که واجب الوجود بالذات است. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی انجام شده وگرداوری مطالب آن به صورت کتابخانه ای ونرم افزاری است.
شطح و شیوه بیان آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی مقوله شطح در مثنوی انجام شده است. برای این منظور به شیوه تحلیلی- توصیفی؛ نخست با مطالعه دو کتاب شرح شطحیات و تذکرة الأولیاء و برخی از کتب و مقالاتی که به این موضوع پرداخته اند، حدود و مصادیق شطح تبیین شده است. سپس با مطالعه مثنوی مولانا آن چه را که می تواند از مصادیق شطح به شمار آید با نمونه های روزبهان و عطار مورد تطبیق و تحلیل قرار گرفته است و با توجه به گوناگونی مضامین شطح، ضمن لحاظ بنیان عرفانی آن ها، از طریق یک نمودار دایره ای پیوند این موضوعات گوناگون نیز با یکدیگر مشخص شده است. این نمودار نشان می دهد که پیوند شطحیات مبتنی بر مضمون «فنا و وصال» است و موضوعات شطح در عناوینی مانند محرک وصال، راه وصال، زمینه وصال، موانع وصال، نتایج وصال و زبانِ واصلان قابل تقسیم است. این تحقیق هم چنین نشان می دهد مولانا اغلب مصادیق شطح را در مثنوی مطرح کرده است، اما شیوه بیان او که مبتنی بر تفسیر، قصه و تمثیل است، گفته های او را پذیرفتنی کرده است. بر اساس این روش، شطحیات تند تغییر ماهیت نمی دهند، اما تغییر لحن می دهند و مقبول واقع می شوند. بالأخره اینکه نباید شطح را منحصراً مقوله ای زبانی دانست؛ بلکه بسیاری از شطحیات، رفتاری بوده-اند و نوعی هنجارشکنی یا هنجارگریزی اجتماعی به شمار می آیند.
نیم مستی در خمریات عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فخرالدین عراقی شاعر قرن هفتم هجری دارای مسلک عرفانی و تابع و شارح نظریات محی الدین عربی است. زبان شعری او، رمزی است و در آن از اصطلاحات خمریه ای برای بیان اندیشه های وحدت وجودی استفاده شده است. این زبان، ظرفیت ویژه ای برای بیان تمثیلی مفاهیم در شعر او را ایجاد کرده است که گنجاندن آنها در زبان مستقیم ناممکن می نماید. کشف این اصطلاحات خاص برای شناخت شعرای عارف در زبان پارسی نیازمند تحقیق بیشتر است. در این پژوهش که با شیوه کتابخانه ای و به روش تحلیلی-توصیفی انجام می شود، تلاش خواهد شد تا نشان دهیم که «نیم مستی» در اشعار عراقی چه معنایی دارد، علل آن چیست، چه مشکلاتی را بر سر راه سالک ایجاد می کند و چاره رفع آن کدام است. برای دستیابی به این اهداف، اصطلاح عرفانی «نیم مست» را در دیوان عراقی بررسی می کنیم. این بررسی با تأکید بر مؤلفه های معنایی مرتبط با وحدت وجود و زیرساخت های فکری ابن عربی انجام خواهد شد. در اشعار او این کلمه مرکب «صفتی برای حال خود»، «صفتی برای چشم ساقی» و یا «وجه شباهتی میان حال خود و چشم ساقی» است. شاعر با این اصطلاح، از مخموری و احتیاج به می وصال برای تکمیل مستی خویش، شکایت می کند.