پل ریکور (Paul Ricoeur) ادیب و فیلسوف فرانسوى از دانشمندان شناخته شده عصر حاضر است. از او به عنوان یکى از ستون هاى هرمنوتیک مدرن نام مى برند. او به همراه موریس مرلوپونتى مهم ترین سخنگوى پدیدارشناسى در فرانسه، و در دهه اخیر برجسته ترین نظریه پرداز هرمنوتیک ادبى محسوب مى شود. او با طرح «هرمنوتیک یادآورى»2 به حساب مى آید، در صدد نقد و رفع کاستى هاى آن روش هرمنوتیکى برآمده است.
مقاله حاضر مقاله نخست از بخش اول کتاب «Figuring the Sacred» ریکور است که در سال 1995 م با ترجمه انگلیسى به چاپ رسیده است.
نویسنده در این اثر با رویکرد خاصى از نظریه تفسیر، یعنى هرمنوتیک فلسفى، پیرامون زبان دین به بحث مى پردازد. در حقیقت ریکور در صدد ایضاح سه فرض مربوط به فلسفه زبان دینى (1. ایمان دینى ممکن است از خلال زبان آن دین مشخص شود; 2. این نوع از گفتار بى معنى نیست; 3. این نوع از گفتار صادق هم هست.) بر اساس روش هرمنوتیکى است.
بى تردید یکى از مباحث مهمى که در عرصه فلسفه دین در مغرب زمین مطرح گردیده و سپس به حوزه مباحث اسلامى وارد شده است; مسئله «زبان دین و مکانیسم فهم و تحلیل آن» است. اینکه آیا زبان دین معنادار است یا بى معنا؟ با همان معیارهاى علمى و تجربى قابل اثبات، ابطال و تأیید است یا نه؟ و چه ارتباطى با زبان علم و اخلاق و فلسفه دارد؟ و...
بر خلاف بسیارى از نظریه هاى مطرح در عرصه زبان دین، این اثر کوششى است در جهت اثبات معنادارى زبان دین و صادق بودن آنکه به وسیله ریکور مطرح گردیده است. از این جهت اهمیت شایانى در عرصه مباحث مربوط به زبان دین دارد.
از نظر فعالیت سیاسى مىتوان انبیاى الهى را به دو دسته تقسیم کرد: نخست پیامبرانى که حکومت را در دست داشتند یا درگیر فعالیت سیاسى شدند مانند حضرت سلیمانعلیه السلام و دوم انبیایى که در رأس یک نظام سیاسى قرار نگرفتند مانند حضرت مسیح علیه السلام. در باب علت این اختلاف موضع، برخى آن را به حکمت و اراده خداوندى مربوط مىدانند که تفسیرى درون دینى از این پدیده محسوب مىگردد. دستهاى دیگر، به ویژه جامعه شناسان دین، این تنوع را ناشى از شرایط تمدنى و سیاسى عصر ظهور هر پیامبرى معرفى مىکنند و هر دینى را پاسخى به خلأها و چالشهاى موجود در تمدنى که پیامبر به آن تعلق دارد مىدانند. پیامبر اسلام را باید از انبیاى دسته نخست دانست. تشکیل حکومت در مدینه، نبردهاى متعدد با کفار، نگارش نامه به امرا و شاهان، امضاى پیمان و قضاوت از جمله فعالیتهاى سیاسى نبىاکرمصلى الله علیه وآله است. تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنى به رغم اختلاف نظرهاى گاه اساسى در جزئیات، در ضرورت تشکیل حکومت در اسلام تردیدى نداشتهاند. هر دو نظریه امامت و خلافت بر این پیش فرض اساسى مبتنى اند که دین اسلام قابل تفکیک از سیاست نیست و پس از وفات نبى تشکیل حکومت به دست مسلمانان واجب است. به گمان اینان سیره نبىاکرم نشان مىدهد که اجراى احکام شریعت اسلام جز با تشکیل حکومت ممکن نیست. البته عده اندکى این ضرورت را نفى کردهاند. این پژوهش کوشیده است آراى این دسته از متفکران را بررسى کرده و نقاط قوت و ضعف استدلالهاى آنان را نشان دهد. براى این منظور مدعاهاى آنان را در دو محور بحث کرده است. نخست آنجا که استدلال آنها به ذات و سرشت آیین اسلام و تعالیم آن باز مىگردد و دوم آن جا که استدلال آنها بر بررسى و تحلیل سیره نبوى استوار است.