آن چه در بحث های ویژه ساختارهای فرهنگی قرار می گیرد، تاریخی از گذشته انسان بوم زاد را در هر منطقه رقم می زند. بحث ما در این مقاله رهیابی به دانش قومی و شناخت بناهای قدیمی و بازار شهر تاریخی قزوین و بررسی فرهنگ حاکم بر آن و آگاهی از تفکر جدید ساکنان بناها و سراهای قدیمی قزوین از جمله سرای حاجی رضا، سرای وزیر، سرای رضوی و … است، که بازتاب ویژة این امر رسیدن به دانش انسان ساکن در محله ها و بناهای قدیمی و پی بردن به گرایش و اندیشه امروزین وی برای مرمت آثار به جا مانده از روزگاران قدیم است. مردم شناسان فرهنگی معتقدند که در این امر عواملی چون قومیت، زبان، مهاجرت، ازدواج و … می توانند نقش فرهنگی ویژه ای را در استقرار انسان در هر منطقه ایفا کنند. از این رو، مطالع حاضر به بررسی عوامل حاکم بر فرهنگ مسکن و بازار قزوین و نیز شناخت تمایلات مردم به بازسازی و مرمت بناهای قدیمی پرداخته است. تا از این طریق راهی هر چند باریک به سوی دروازه عظیم داناییها و دانش های مربوط به معماری بومی و آینده نگر در بناهای جدید شهرهایی چون قزوین بگشاید.
"در چهار دهه گذشته، زنان ایرانی شاهد تغییرات اجتماعی شگرفی بوده اند. پیش از انقلاب اسلامی، در چارچوب نظریه نوسازی و در سایه استراتژی رشد و تصمیم گیری های سطوح بالای مدیریت کشور برای مردم (رهیافت از بالا به پائین)، تغییراتی ایجاد شد. نتیجه این دسته از دگرگونی ها، پیدایش قشر کوچکی از زنان تحصیلکرده در جامعه ای بود که ویژگی بارز آن را می توان در نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی خلاصه کرد. در بیست سال گذشته، شاخص های حساس به جنسیت، پیشرفت ها و عقب ماندگیهایی را نشان میدهد. تغییرات در وضعیت زنان را می توان در دو طبقه اجتماعی جستجو کرد: 1) نخبگان؛ زنان با تحصیلات دانشگاهی، غالباً شاغل و روابط اجتماعی گسترده تر و 2) توده زنان سنتی؛ اغلب خانه دار، مذهبی تر و با سطح آموزشی پایین تر. در تغییرات پیش آمده هم نیروی بیرونی موثر بوده اند و هم نیروهای درون زا؛ که آموزش دختران جوان و نقش رسانه ها، در مجموعه نیروهای درونی، اهمیت بیشتری دارد. پیامد این تغییرات برای طبقه اوّل تعادلهای شناختی و در طبقه دوم الگوهای متفاوتی از هنجارها و شبکه گسترده تری از روابط اجتماعی بوده است. به طوری که هم اکنون جامعه زنان خواستار پایگاه اجتماعی بالاتر و مشارکت در تصمیم گیریهای جامعه است. این فرآیندی است که تازه آغاز شده و در دهه های آینده جامعه با انتظارات ارتقا یافته زنان ایرانی رو به رو خواهد شد.
"
در میان شعرای معاصر آذربایجان، استاد شهریار برجسته ترین است. بین اشعار و آثار مثنوی وی "سهندیه" شعر نسبتا بلندی است که بک سبک و شیوه ای نو سروده شده است. ویژگی این شعر غنای ساختارهای تشکیل دهنده آن است. بی گمان سهندیه اثری چند ساحتی با ساختارهای معنایی متعدد است. در این مقاله سعی شده است فقط ساختار اسطوره شناختی سهندیه تحلیل شود. به عبارت دیگر کوشیده ایم تا به لابه لای سطرها نفوذ کنیم و معانی نهفته در آنها را بیرون بکشیم. ساختارهای گوناگون زبان شناختی، روان شناختی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … این اثر میتواند جداگانه تعبیر و تفسیر شود که هر کدام نیازمند رویکرد هرمنوتیک دیگری است