فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴٬۷۳۱ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
80 - 59
حوزه های تخصصی:
گردشگری سلامت افراد و گروه هایی را شامل می شود که با هدف درمان، به استفاده از آب های معدنی و گرم ، گذران دوران نقاهت ، معالجه و غیره اقدام به مسافرت می کنند. چشمه های آب گرم به عنوان یکی از منابع طبیعی، بخشی از گردشگری سلامت هستند که برای درمان شرایط مختلف پزشکی از آنها استفاده می شود. پژوهش حاضر در مورد چشمه های آبگرم استان آذربایجان شرقی است که از نظر روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی و از نظر هدف کاربردی می باشد. استان آذربایجان شرقی با توجه به موقعیت جغرافیایی، ویژگی های اقلیمی و شرایط زمین شناسی و تکتونیکی از کانون های مهم چشمه های ]بگرم محسوب می شود که در اطراف کوهستان سهند، رشته کوه بزقوش، شمال شرقی کلیبر تمرکز یافته اند. در این پژوهش با بهره گیری از روش کامنسکو و بررسی های کتابخانه ای - اینترنتی و مطالعات اسنادی و نظر سنجی از 20 نفر از متخصصین و کارشناسان سازمان آب منطقه ای و اداره گردشگری استان ، چشمه های آبگرم متعلق، بستان آباد، اسب فروشان، الله حق، ایستی سو لیقوان، یل سوئی، تاپ تاپان و داش آلتی از میان دیگر چشمه های آبگرم استان انتخاب و ارزیابی شدند. نتایج پژوهش نشان داد، چشمه آبگرم متعلق با مجموع امتیاز 86 دارای بالاترین امتیاز است. سپس، چشمه آبگرم اسب فروشان با 84 امتیاز در رتبه دوم، یل سوئی با 82 امتیاز دارای رتبه سوم هستند و کمترین امتیاز نیز متعلق به چشمه آبگرم تاپ تاپان با مجموع امتیاز 65 می باشد.
اندازه گیری نوسانات بهار و پاییز شاخص های کاربری زمین (LULC) با استفاده از روش ماشین بردار پشتیبانی (SVM) و تحلیل روابط همبستگی LST با شاخص های NDBI، MNDWI و NDVI T T، در محدوده گردنه حیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
39 - 19
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی روابط بین LST و LULC در منطقه گردنه حیران می باشد. شاخص های LULC متشکل از شاخص های تفاوت نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) ، تفاوت نرمال شده ساخت و ساز (NDBI) و تفاوت نرمال شده و اصلاح شده آب (MNDWI) می باشد. مساحت منطقه مورد مطالعه 95/156 کیلومتر مربع بوده که از این میزان در سال 1401، حدود 7/122 کیلومتر مربع اختصاص به پهنه جنگلی داشته و تنها 2/33 کیلومتر مربع اختصاص به زمین کشاورزی دارد. مقادیر شاخص MNDWI در غنی ترین منطقه در سال 1397 از مساحتی معادل 27/12 کیلومتر مربع برخوردار بوده و با کاهش شدید در سال 1401 مواجه شده و به 68/1 کیلومتر مربع رسیده است. پهنه های ساخت و ساز شده (NDBI) تا سال 1397 با افزایش مواجه بوده و تا سال 1401 با کاهش قابل توجهی روبرو گردید. حداکثر دمای سطح زمین (LST) از 42/35 درجه سانتیگراد در سال 1392 به 04/39 درجه سانتیگراد در سال 1401 رسیده است. پهنه برخوردار از دمای 20 تا 25 درجه سانتیگراد از 9/67 کیلومتر مربع به 124 کیلومتر مربع رسیده است. در نهایت، روابط همبستگی پیرسون نشان داد که شاخص NDVI و MNDWI با شاخص LST از همبستگی منفی برخوردار بوده و بین شاخص LST با شاخص NDBI همبستگی مثبت برقرار است. بیشترین همبستگی مثبت به میزان 77/0 بین LST و NDBI مربوط به بهار 1397 بوده و بیشترین همبستگی منفی به میزان 71/0- متعلق به شاخص MNDWI و LST بوده که در پاییز 1397 به ثبت رسیده است.
تحلیل تاثیر فعالیت های تکتونو-کارست در شکل گیری دره های عرضی زاگرس: در محدوده اَوز تا کَرموستج استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
97 - 80
حوزه های تخصصی:
فرایندهای تکتونو-کارست نقش مهمی در شکل گیری و تغییر لندفرم ها دارند. بعضی از مناطق مانند زاگرس استان فارس، به دلیل قرار گرفتن در منطقه فعال تکتونیکی و همچنین داشتن سازندهای کارستیک، متاثر از فعالیت های تکتونو-کارست هستند. با توجه به اهمیت بررسی تغییرات لندفرمی در برنامه ریزی های مختلف، در این پژوهش نقش فرایندهای تکتونو-کارست در شکل گیری و گسترش دره های عرضی زاگرس فارس از محدوده اَوز تا کَرمُستَج تحلیل شده است. در این تحقیق از تصاویر راداری سنتینل 1، مدل رقومی ارتفاعی 5/12 متر SRTM، نقشه زمین شناسی 1:100000 منطقه و اطلاعات هیدرواقلیمی منطقه به عنوان مهم ترین داده های تحقیق استفاده شده است. مهم ترین ابزارهای مورد استفاده در تحقیق، ArcGIS و GMT بوده است. این تحقیق با توجه به اهداف مورد نظر در دو مرحله انجام شده است که در مرحله اول با استفاده از روش سری زمانی SBAS به ارزیابی وضعیت تکتونیکی منطقه و در مرحله دوم با استفاده از مدل تلفیقی منطق فازی-AHP، به پتانسیل سنجی مناطق مستعد توسعه فرایندهای کارستیک پرداخته شده است. نتایج حاصله از روش سری زمانی SBAS نشان داده است که برخی از دره های عرضی منطقه نسبت به مناطق پایین دست خود در حال فرونشینی هستند و همین مسئله سبب کاهش اختلاف ارتفاع، کاهش سرعت رواناب، ایجاد فرصت لازم برای فرسایش و انحلال و در نتیجه توسعه عرضی این دره ها شده است. همچنین بر اساس نتایج حاصله، تمامی دره های عرضی در طبقه با پتانسیل زیاد یا خیلی زیاد توسعه فرایندهای کارستیک قرار دارند که این مسئله بیانگر نقش فرایندهای کارستیک در شکل گیری دره های عرضی منطقه است. مجموع نتایج حاصله از این پژوهش نشان داده است که شکل گیری و توسعه دره های عرضی در منطقه مورد مطالعه متاثر از عوامل تکتونو-کارست بوده است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی با تأکید بر پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک با استفاده از طبقه بندی شی گرا و تکنیک چندمعیاره مارکوس مطالعه موردی: حوضه آبریز قلعه رودخان فومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
167 - 144
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق آشکارسازی تغییرات کاربری و تخریب پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک، در حوضه آبریز قلعه رودخان می باشد. بدین منظور ابتدا تغییر کاربری های صورت گرفته بین سال های 1371 تا 1402 با استفاده از تصاویر لندست و تکنیک طبقه بندی شی گرا استخراج شد و به کلاس های (کشاورزی، جنگل، مرتع، عوارض آبی و مسکونی) طبقه بندی شدند. در مرحله بعد، با شناسایی عوامل مؤثر در فرسایش منطقه و تهیه لایه های اطّلاعاتی هر معیار در GIS، استانداردسازی لایه ها با استفاده از تابع عضویت فازی، وزن دهی معیارها با استفاده از روش کرتیک و مدل سازی نهایی با استفاده از روش تحلیل چند معیاره مارکوس انجام شد. بررسی تغییرات کاربری حوضه نشان می دهد که پوشش جنگلی در سال 1371، با وسعت 17/222 کیلومترمربع ، بیشترین مساحت را در بین کاربری ها داشته که در سال 1402 وسعت آن به 03/205 کیلومترمربع کاهش یافته است. همچنین با نظر به نتایج حاصله؛ کاربری مسکونی با افزایش 17/27 کیلومترمربعی، بیشترین تغییر را در طول بازه زمانی 30 ساله مورد مطالعه داشته است. با توجه به نقشه پهنه بندی فرسایش نیز به ترتیب؛ مساحت طبقه با پتانسیل فرسایش بسیار زیاد و زیاد از 04/18 و 05/31 درصد در سال 1371 به 52/22 و 34/32 درصد در سال 1402، افزایش پیدا کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده می توان، کاهش پوشش جنگلی و تبدیل آن به مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی و مراتع، همچنین؛ تبدیل اراضی کشاورزی به مناطق مسکونی و افزایش کاربری مسکونی و زراعی در حریم و بستر رودخانه ها، را مهّم ترین عوامل دخیل در افزایش پتانسیل فرسایش خاک حوضه، دانست.
روش جدید مبتنی بر اعداد Z برای ارزیابی آسیب پذیری ویژه آب های زیرزمینی مطالعه موردی: دشت های اردبیل و قروه-دهگلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
122 - 98
حوزه های تخصصی:
سیستم های ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی برای دستیابی به روشی مناسب برای حفاظت از این منابع در برابر آلاینده ها توسعه یافته اند. یکی از روش های شناخته شده برای تعیین حساسیت آب های زیرزمینی، روش DRASTIC است. از آنجایی که ارزیابی آلودگی آب های زیرزمینی اغلب با عدم قطعیت همراه است، مطالعه حاضر از مفهوم اعداد Z به عنوان نسل جدیدی از منطق فازی برای تخمین آسیب پذیری ویژه آبخوان ها استفاده کرده است. در این مطالعه، از پارامترهای مدل DRASTIC (ورودی ها) و مقادیر غلظت نیترات (خروجی) در دو سناریو برای برآورد آسیب پذیری ویژه آبخوان های دشت های اردبیل و قروه- دهگلان استفاده شد و نتایج به دست آمده با نتایج مدل DRASTIC به عنوان مدل معیار مقایسه شد. تجزیه وتحلیل نتایج نشان داد که مدل سازی مبتنی بر اعداد Z به دلیل درنظرگرفتن قابلیت اطمینان داده ها و تخصیص وزن مناسب به قوانین، کیفیت نتایج را نسبت به منطق فازی کلاسیک به میزان 53 درصد (برای سناریوی اول)، 184 درصد (برای سناریوی دوم) در دشت اردبیل و 127 درصد (برای سناریوی اول)، 311 درصد (برای سناریوی دوم) در دشت قروه_دهگلان بهبود بخشید. همچنین بر اساس نتایج، ممکن است کیفیت قوانین استخراج شده برای مدل مبتنی بر اعداد Z در دشت هایی با ضریب تغییرات داده بالاتر، پایین باشد (برای مثال ضریب تغییرات داده بالای دشت اردبیل نسبت به دشت قروه_دهگلان در این مطالعه)، بنابراین در این شرایط، نتایج مدل مبتنی بر اعداد Z ممکن است بهبود قابل توجهی نسبت به نتایج منطق فازی مرسوم نداشته باشد. روش پیشنهادی در این مطالعه به دلیل قابلیت بالای آن می تواند برای طراحی کنترل کننده های هوشمند مدیریت آب زیرزمینی مورد استفاده قرار گیرد.
تحلیل تغییرات شاخص سلامت هیدرولوژیک جریان رودخانه شهرچای تحت تاثیر تنظیمی سد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
121 - 101
حوزه های تخصصی:
افزایش نیاز به آب و تغییر الگوهای اقلیمی باعث تشدید ساخت سازه های ذخیره آبی برای تأمین تقاضا در بسیاری از مناطق جهان شده است، لذا رژیم های هیدرولوژیکی رودخانه ها بر اثر فعالیت های انسانی و احداث سدها تغییر کرده اند. برهمین اساس درک اثرات سدها بر رژیم هیدرولوژیکی رودخانه ها به منظور مدیریت جریان رودخانه، تامین نیاز آبی و حفظ ارزش های اکولوژیکی رودخانه ضروری است. در پژوهش حاضر، تغییرات سلامت هیدرولوژیک جریان رودخانه شهرچای ارومیه در سه دوره قبل از احداث سد، دوره ساخت سد و دوره بهره برداری از سد شهرچای در بازه زمانی 1951 الی 2017 ارزیابی شده است. نتایج پژوهش نشان داد میزان انحراف همه زیرشاخص های هیدرولوژیک در دوره بعد از احداث سد بیش تر از دوره قبل از احداث سد است. در همین راستا میزان انحراف زیرشاخص های سلامت هیدرولوژیک جریان از شرایط طبیعی تا سال 1998 غالباً در محدوده خیلی کم تا متوسط و از سال 1998 به بعد در محدوده خیلی کم تا خیلی زیاد بوده است. هم چنین، بر اساس نتایج، بیش ترین میزان انحراف در زیرشاخص ها در دوره های مرجع و بهره برداری از سد مربوط به شاخص وقوع جریان های سیلابی و در دوره ساخت سد مربوط به جریان حداقل ماهانه بود. هم چنین نتایچ حاکی از آن بود که سلامت هیدرولوژیک جریان رودخانه شهرچای در دوره های ساخت و بهره برداری از سد شهرچای به ترتیب در حدود 16 و 45 درصد در مقایسه با دوره مرجع کاهش داشته است. یافته های پژوهش حاضر می تواند در درک تغییرات رژیم تنظیمی جریان رودخانه، مدیریت و تنظیم پایدار رژیم جریان رودخانه شهرچای استفاده شود.
کمی سازی اثر خشکی زاینده رود بر تغییرات دمای سطح زمین و پوشش گیاهی مجاور آن طی 33 سال اخیر با استفاده از تصاویر ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایش تغییرات آبی در سکونتگاه های انسانی و به ویژه روستایی به دلیل اهمیت و نقش حیاتی آن در پایداری و همچنین اثرگذاری آن بر محیط طبیعی روستا امری حیاتی است. پژوهش حاضر با بهره گیری از تصاویر چندطیفی و حرارتی لندست-5 و لندست-8 به بررسی اثر تغییرات حاصل از خشک شدن رودخانه زاینده رود بر دمای سطح زمین و پوشش گیاهی را در سال های 1990 تا 2023 پرداخته است. بدین منظور از دو شاخص تفاضلی نرمال شده آب (NDWI) و تفاضلی نرمال شده گیاه (NDVI)، دمای سطح زمین (LST) و هات اسپات (Hot Spot) استفاده و تغییرات آنها در سه سطح حریم رودخانه، محدوده یک کیلومتری رودخانه و سکونتگاه های روستایی بررسی شد. بر اساس نتایج، دو سال 2000 و 2008 به عنوان سال هایی که جریان رودخانه در آنها خشک تر از بقیه سال ها بوده شناسایی و سال های 1990، 2013، 2018، 2022 و 2023 نیز بعنوان سال های با جریان آب بیشتر شناسایی شدند. نتایج نشان داد در سال های خشک مقادیر NDWI و NDVI میل به مقادیر مثبت کوچک و در سال های تر میل به مقادیر منفی کوچکتر داشتند. همچنین سال های خشک دارای LST بیشتر بوده و مساحت بیشتری از کلاس های گرم دمایی را به خود اختصاص داده بودند. سال های خشک همچنین نسبت به سال های تر، دارای تعداد بیشتری از نقاط داغ نسبت به نقاط سرد بودند. نتایج حاصل از همبستگی بین پارامترها همچنین بیانگر ارتباط منفی بین LST با NDVI و NDWI در همه سال ها و ارتباط مثبت NDVI و NDWI در سال های خشک تر بود. همچنین همبستگی فاصله از رودخانه صرفا در سال 1990 با LST مثبت و با NDWI منفی و در زیر 100 متر معنادار بود. نتایج مطالعه حاضر به منزله زنگ خطری برای برنامه ریزی و مدیریت صحیح منابع آبی و رودخانه های کشور مفید است.
تجزیه و تحلیل و پهنه بندی میزان فرسایش خاک و ارتباط آن با شاخص های هیدروژئومورفیک و پوشش گیاهی ، مطالعه موردی: حوزه آبریز خیاوچای، مشکین شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
59 - 40
حوزه های تخصصی:
فرسایش خاک از جمله تهدیدات زیست محیطی جدی است که می تواند بر جنبه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورها تأثیر بگذارد. یکی از مدل های تجربی پرکاربرد برای تخمین میزان فرسایش خاک معادله جهانی فرسایش خاک اصلاح شده موسوم به مدل RUSLE می باشد. هدف از این پژوهش تجزیه و تحلیل و پهنه بندی میزان فرسایش خاک و ارتباط آن با شاخص های هیدروژئومورفیک و پوشش گیاهی حوضه آبریز خیاوچای مشکین شهر می باشد. فاکتورهای مدل RUSLE شامل فرسایندگی باران (R)، فرسایش پذیری خاک (K)، توپوگرافی (LS)، پوشش گیاهی (C) و عملیات حفاظتی (P) است که به ترتیب عامل فرسایندگی باران با استفاده از داده های بارندگی، لایه بافت خاک، مدل رقومی ارتفاعی و کاربری اراضی می باشد در محیط سامانه اطلاعات مکانی (GIS) تهیه شده اند و پس از روی هم گذاری لایه ها، مقدار فرسایش سالانه خاک بین 0 تا 54/150 تن بر هکتار در سال در سطح حوضه برآورد شد. در گام بعد شاخص های هیدروژئومورفیک و پوشش گیاهی که در رخداد فرسایش خاک موثر هستند شامل شاخص رطوبت توپوگرافی (TWI)، شاخص توان آبراهه (SPI)، شاخص انحناء دامنه (Curvatore)، شاخص انحناء مقطع (Profil Curvatore)، شاخص انحناء سطح (Plan Curvatore) و شاخص پوشش گیاهی عادی (NDVI) در محیط ArcMap ایجاد و نقشه های پهنه بندی تهیه شدند. نتایج این پژوهش همچنین نشان داد عامل توپوگرافی با ضریب همبستگی 92/0 درصد بیش ترین تاثیر را در برآورد فرسایش سالانه خاک توسط مدل RUSLE داشته است. در بررسی دیگر ارتباط بین شاخص های هیدروژئومورفیک و پوشش گیاهی با میزان فرسایش سالانه خاک انجام گرفت و نتایج نشان داد که شاخص های تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده و انحناء مقطع به ترتیب با ضریب همبستگی 57/0 و 05/0 نسبت به شاخص های دیگر به ترتیب بیش ترین و کم ترین تاثیرگذاری را دارا می باشند. نتایج این پژوهش امکان تلفیق شاخص های موثر هیدروژئومورفیک و پوشش گیاهی بر فرسایش و نیز امکان استفاده از سایر شاخص های موثر و قابلیت های RS و GIS را جهت تخمین کمی مقادیر فرسایش خاک را تایید می نماید.
بررس کارایی مدل پیش بینی احتمالاتی تغییرات فصلی بارش در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به بررسی کارایی یک مدل همادی در مقیاس زمانی فصلی برای تولید پیش بینی احتمالاتی با استفاده از مدل WRF جهت پیش بینی بارش در ایران پرداخته شده است. این مدل از اجرای مدل WRF با 4 پیکربندی مختلف و با 16 حالت شرایط اولیه و مرزی مختلف حاصل از پیش بینی های مدل CFSv.2 تشکیل شده است و مجموعاً دارای 64 عضو است. صدک های 33 و 66 ام مبنای بارش های زیر نرمال، نرمال و بالای نرمال بوده و دوره تاریخی اجرای مدل سال های 2000 تا 2019 است. دوره عملیاتی جهت بررسی کارایی مدل نیر زمستان سال 2020 می باشد و سنجه های ارزیابی هم دو نمایه ضریب همبستگی و جذر میانگین مجذور خطا است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که پیش بینی بارش در مقیاس فصلی در ایران دارای عدم قطعیت بالایی است و ارائه پیش بینی ها به صورت احتمالاتی هرچند می تواند از کارایی بیشتری نسبت به پیش بینی قطعی برخوردار باشد اما همچنان دارای عدم قطعیت است. توزیع فضایی خطای پیش بینی مدل در دوره تاریخی وابسته به پراکندگی مکانی بارش و فاصله از مبدأ زمانی پیش بینی است، به طوری که در پیش دید اول کارایی مدل بهتر از پیش دید دوم و سوم است و از طرف دیگر در شرق و جنوب شرق کشور مدل از عدم قطعیت بالاتری نسبت به نواحی دیگر کشور برخوردار است. پیاده سازی این مدل برای یک دوره عملیاتی نشان داد که هرچند مدل می تواند تغییرات فضایی بارش در کشور را در سه پیش دید مورد بررسی پیش بینی نماید اما پیش بینی احتمالاتی هم نمی تواند به میزان قابل توجهی از عدم قطعیت مدل های عددی در پیش بینی فصلی بارش را کاهش دهد.
طبقه بندی خودکار لندفرم ها (ACL) با دو مدل ویژگی های زمین (TA) و شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) در دامنه های شمال شرقی ارتفاعات کرکس کوه نطنز و کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
148 - 165
حوزه های تخصصی:
شناسایی و نقشه برداری لندفرم ها در مطالعات ژئومورفیک امکان شناخت عمیق تر از محیط طبیعی، مطالعات پایدار، ارزیابی، پیش بینی و برنامه ریزی را در سطح یک چشم انداز فراهم می کند. با توجه به مزایای روش های شناسایی خودکار عوارض نسبت به متدهای سنتی، هدف تحقیق حاضر طبقه بندی اتوماتیک لندفرم های دامنه های شمال شرقی ارتفاعات کرکس کوه نطنز و کاشان با مساحتی به گستردگی 4739 کیلومترمربع می باشد. در این راستا، از دو مدل ویژگی های زمین (TA) و شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) که هر دو مبتنی بر مدل رقومی ارتفاعی (DEM) هستند، بهره گرفته شد. در مدل TA که از ارتفاع، شیب، انحنا و شدت برجستگی به عنوان ورودی استفاده می شود، لندفرم ها به پنج کلاس قله، شانه دامنه، پشت دامنه، پای دامنه و پنجه دامنه طبقه بندی شدند و در مدل TPI به شش کلاس ستیغ، شیب های بالایی، شیب های میانی، شیب های مسطح، شیب های پایینی و دره ها دسته بندی شدند. نتایج حاصل از طبقه بندی مورفولوژیکی منطقه مطالعاتی با متد ویژگی های زمین نشان می دهد که فرم پادگانه های بالایی یا شانه دامنه با مساحت ۱۸۱۰ کیلومترمربع که حدود ۳۸ درصد مساحت منطقه را در برمی گیرد، فرم غالب چشم انداز محدوده مطالعاتی می باشد. طبقه بندی لندفرم ها با شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) نیز نشان می دهد که لندفرم دره با مساحت ۱۸۷۲ کیلومترمربع معادل حدود ۴۰ درصد مساحت منطقه مورد مطالعه، به عنوان لندفرم غالب محسوب می شود. استفاده از چهار ورودی در مدل ویژگی های زمین و امکان طبقه بندی گسترده تر در شاخص موقعیت توپوگرافی از جمله مزایایی این مدل ها هستند. از نتایج حاصل از طبقه بندی لندفرم ها در این دو مدل می توان برای مطالعات بعدی به خصوص در زمینه ژئومورفولوژی خاک استفاده کرد.
پهنه بندی زمانی و مکانی خطر سیل خیزی در حوضه آبریز کَرگانرود با استفاده از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی پتانسیل سیل خیزی حوضه های آبریز مختلف از اقدامات مهم در زمینه کاهش خسارت های ناشی از سیل بشمار می رود. حوضه آبریز کرگان رود به عنوان یکی از حوضه های سیل خیز استان گیلان، در سال های اخیر همواره خسارت های فراوانی را به ساکنین منطقه تحمیل کرده است. از همین رو تحقیق جاری به دلیل خلاء مطالعاتی در این حوضه، اقدام به پهنه بندی خطر وقوع سیل نموده و به همین منظور از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP استفاده شده است که مقادیر به دست آمده از مدل سازی AWBM، روند رواناب را از لحاظ زمانی در سال های 2011، 2014، 2017 و اواخر 2018 صعودی برآورد نموده و با سیل های سال 90، 93، 96 و 97 برابری می کند. در پهنه بندی مکانی خطر وقوع سیل از 10 فاکتور موثر شامل: بارش، دما، فاصله از رودخانه، شیب، جهت شیب، ارتفاع، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، زمین شناسی و خاک استفاده شد. در تحلیل نتایج بیش ترین خطر سیل خیزی در نواحی جنوبی و خروجی حوضه به دریای خزر برآورد شده که سکونت در حریم رودخانه، عدم توجه به آبخیزداری، تخریب جنگل و مراتع و تغییر کاربری اراضی از جمله مهم ترین عوامل موثر در این مسئله به شمار می آیند. در مجموع 90/3 درصد از مساحت حوضه دارای بیش ترین خطر وقوع سیل از نظر مکانی محاسبه شده است.
تحلیل ژئوآنتروپوژنیک پوشش گیاهی ارتفاعات تالش، جلگه ها و دشت های پیرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوشش گیاهی و نحوه توزیع، انتشار و پراکنش آن در عرصه های جغرافیایی و نسبتی که با فعالیت های آنتروپوژنیک دارند . پوشش گیاهی و الگوهای فضایی و زمانی آن و روابط و نسبتی که با مؤلفه های فضای جغرافیایی و فعالیت های آنتروپوژنیک وجود دارد در ارتفاعات تالش و جلگه ها و اراضی پیرامون مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از محصول مربوط به شاخص پوشش گیاهی NDVI ماهواره های ترا و آکوا به نام MOD13Q1 و MYD13Q1 در بازه زمانی 2003 تا 2020 با قدرت تفکیک زمانی 16 روزه استفاده شد . تصاویر ماهواره های ترا و آکوا با اپراتور میانگین ترکیب شد و به فرمت.asc تبدیل گردید. پروسه آماده سازی و تنظیم تصاویر با زبان برنامه نویسی پایتون انجام شد.. هسته تحلیل در پژوهش حاضر مربوط به تحلیل توزیع جغرافیایی، حریم و تغییرات زمانی است. در بخش توزیع جغرافیایی، الگوهای توزیع ژئوبوتانیک دنبال شد در بخش آنالیز حریم، الگوهای حریم 30، 7 و 2 کیلومتری عوارض و مراکز شهری، روستایی و زهکش های هیدرولوژیک اصلی دنبال گردید و در بخش تحلیل تغییرات زمانی، مدل مجموع قدر مطلق تغییرات یا انحرافات پوشش گیاهی به نام SAD پیکربندی و پیشنهاد شد و نتایج آن مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. در بخش تحلیل های ژئوبوتانیک، مؤلفه های ارتفاع، شیب، جهت شیب، تحدب سطح زمین فاصله از زهکش های اصلی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت دو مفهوم افت آنتروپوژنیک و ژئوبوتانیک پوشش گیاهی منطقه موردمطالعه تبیین و تحلیل شد و مقادیر آن به ترتیب معادل 2/0 و 4/0 برآورد گردید.
پیش نگری چشم انداز آتی دما و بارش حوضه آبریز دریاچه ارومیه مبتنی بر مدل های CMIP6(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق حاضر متغیرهای اقلیمی دما و بارش حوضه آبریز دریاچه ارومیه با استفاده از مدل های CMIP6 تحت دو سناریوی SSP1-2.6 و SSP5-8.5 در بازه های زمانی آینده (2055-2031 و 2095-2071) مورد پیش نگری و ارزیابی قرار گرفتند. ابتدا دقت مدل ها برای دوره پایه (2014-1990) پس از ریزمقیاس نمایی با روش های مختلف نگاشت چندک با استفاده از نمودار تیلور و شاخص های RMSE و NRMSE مورد ارزیابی قرار گرفت و از بین مدل ها، مدل MRI-ESM2-0 برای دما و مدل INM-CM5-0 برای بارش با روش ریزمقیاس نمایی SSPLIN جهت پیش نگری اقلیم آینده انتخاب شدند، سپس داده های دما و بارش آینده تولید گردیدند. نتایج مقایسه دما و بارش دوره های آینده با دوره پایه نشان دادند که دمای متوسط سالانه حوضه تحت همه سناریوها افزایش خواهد داشت. میزان افزایش دمای متوسط سالانه حوضه در آینده نزدیک در سناریوهای خوش بینانه و بدبینانه به ترتیب 5/1 و 8/1 درجه سلسیوس و در آینده دور به ترتیب 4/1 و 4 درجه سلسیوس خواهد بود. بارش متوسط سالانه در تمامی سناریوها کاهش خواهد یافت، در آینده نزدیک در سناریوهای خوش بینانه و بدبینانه به ترتیب 9/19 و 6/21 درصد و در آینده دور به ترتیب 12 و 6/28 درصد کاهش خواهد یافت. بر اساس توزیع مکانی تغییرات دما و بارش در دوره های آتی بیشترین افزایش دما و بیشترین کاهش بارش در مناطق شمالی حوضه اتفاق خواهد افتاد.
بررسی تغییرات مکانی- زمانی متغیر های اقلیمی مرتبط با پوشش گیاهی در مناطق شهری (مورد مطالعه: شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت تبخیر- تعرق در چرخه هیدرولوژی و کاربردهای متنوع آن در علوم مختلف، محاسبه مقدار آن بویژه، تبخیر- تعرق واقعی از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به اینکه فراوانی پوشش گیاهی یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر دمای سطح زمین است، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی خودهمبستگی فضایی دمای سطح زمین و تبخیر- تعرق، شاخص بارش استاندارد شده و میزان آلبدو در ارتباط با پوشش گیاهی در شهر اصفهان می باشد. با استفاده از پردازش داده ها در محیط Google Earth Engine در قسمت اول، یک مجموعه داده مودیس با وضوح بالا و به صورت فصلی برای هر سال طی یک دوره زمانی بین سال های ، 2000 تا 2020 را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. سپس تبخیروتعرق به کمک دیتاهای مودیس و روش تورنت وایت با درنظرگرفتن ضریب رشد گیاهی محاسبه شده مورد مقایسه و بررسی قرار گرفتند. در همین راستا پیشبینی خشکسالی با استفاده از شاخص SPI (یک ماهه،سه ماهه،شش ماهه و دوازده ماهه) برای بازه زمانی 2015 تا 2044 نیز انجام گردید. پس از محاسبه تغییرات جهت شناسایی و کشف الگوها و روندهای موجود در داده های فضایی از یک روش تحلیل فضایی ( لکه های داغ ) در محیط نرم افزار ArcGis بهره گرفته شد. نتایج این تحقیق مشخص کرد که در فصل بهار بالاترین درصد NDVI با پایین ترین میزان دما انطباق مکانی ندارد، به عبارت دیگر درصد شاخص پوشش گیاهی با درجه حرارت سطح زمین رابطه معکوس ندارد. در فصل تابستان بالاترین میزان درصد شاخص پوشش گیاهی از نظر مکانی با کم ترین میزان دمای سطح زمین انطباق مکانی کامل دارد. در فصل زمستان نحوه پراکنش الگوهای دمایی به دلیل نقش تعدیل کننده دمایی پوشش گیاهی با استفاده از ساز و کار تبخیر و تعرق در مقایسه با سایر فصول کاملا متفاوت است.
تحلیل رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستمی تالاب بین المللی زریوار در شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۵)
111 - 130
حوزه های تخصصی:
شناخت و ارزیابی خدمات اکوسیستم تالاب، علاوه بر انسجام اکولوژیکی می تواند در عرضه و پایداری خدمات در سطوح مختلف مؤثر باشد. در این راستا پژوهش حاضر به ارزیابی خدمات اکوسیستمی تالاب زریوار با به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستم و چارچوب ارزیابی خدمات اکوسیستم هزاره جهت پایداری و توسعه خدمات آن پرداخته است. به منظور ارزیابی خدمات در 4 دسته خدمت تأمینی، تنظیمی، فرهنگی و پشتیبانی از رویکرد ارزیابی سریع خدمات کنوانسیون رامسر استفاده گردید. گردآوری داده ها مبتنی بر ابزار مصاحبه و پرسشنامه از خبرگان محلی و کارشناسان نهادهای مرتبط با تالاب و اعضای انجمن های زیست محیطی منطقه بودند که تعداد 55 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب شدند. از شاخص خدمات اکوسیستم (ESI) برای مقایسه و امتیاز اهمیت خدمات استفاده گردید. نتایج بیانگر پتانسیل مثبت تالاب زریوار در هر 4 دسته خدمات بود به گونه ای که خدمات فرهنگی با (66/0=ESI) بالاترین پتانسیل مثبت خدمات و خدمات پشتیبانی (57/0=ESI)، تنظیمی (42/0=ESI) و تأمینی (38/0=ESI) در جایگاه بعدی قرار داشتند. مقایسه خدمات ارائه شده در سطوح مختلف نشان داد بیشترین خدمات ارائه شده در سطح محلی گزارش شده است. آزمون همبستگی نشان داد رابطه مثبت و معنی داری بین خدمات مختلف اکوسیستم تالاب وجود دارد که سبب هم افزایی بین خدمات آن می گردد. نتایج به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع می تواند در چارچوب های سیاست محلی، ملی و فرآیندهای تصمیم گیری مورداستفاده قرار گیرد.
ارزیابی حساسیت خاک به فرسایش خندقی با استفاده از مدل CART و سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) (منطقه مورد مطالعه: حوضه آبخیز خسویه استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان انواع فرسایش آبی، فرسایش خندقی را می توان مخرب ترین نوع آن قلمداد کرد که سالانه موجب ایجاد حجم عظیمی از رسوبات می شود. هدف این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر بر وقوع فرسایش خندقی،پیش بینی و پهنه بندی احتمال وقوع خطر فرسایش خندقی در حوضه آبخیز خسویه در استان فارس با استفاده از مدل CART است. موقعیت خندق های شکل گرفته با استفاده از نرم افزار گوگل ارث و سیستم تعیین موقعیت جهانی (GPS) ثبت شده اند. در این پژوهش از 16 متغیر تأثیرگذار در فرسایش خندقی شامل شاخص های مربوط به توپوگرافی (ارتفاع، شیب، جهت شیب، طول شیب، قدرت جریان، عمق آبراهه، رطوبت توپوگرافی و انحنای طولی)، شاخص نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI)، کاربری اراضی، فاصله از راه ها، فاصله از آبراهه، نقشه زمین شناسی، میزان بارش (برای دوره زمانی سی ساله 1351 الی 1381)، نوع خاک و فرسایش پذیری خاک استفاده شده است. پس از تخصیص مقادیر مربوط به شاخص های مستقل به نقاط برداشت شده از خندق ها مدل سازی جهت پهنه بندی یا پیش بینی مناطق مستعد فرسایش خندقی در منطقه موردمطالعه، در محیط نرم افزار SPM با استفاده از مدل CART انجام شد. مدل مذکور در فرایند مدل سازی از 70درصد داده ها به عنوان داده های آموزش و 30درصد داده ها به عنوان داده های آزمون استفاده کرده است. دقت مدل اجراشده بر اساس شاخص R2 (ضریب همبستگی) برابر 907/0 بوده است. درنهایت نقشه پهنه بندی خطر فرسایش خندقی در 5 کلاس؛ خطر خیلی زیاد، خطر زیاد، خطر متوسط، کم خطر و خیلی کم خطر، در محیط نرم افزار ArcGIS تهیه گردید، بر اساس این نقشه 10 درصد از مساحت منطقه موردمطالعه در کلاس خطر خیلی زیاد واقع شده است.
پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF مطالعه موردی: بخشی از جاده هراز، پلدختر- وانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
81 - 66
حوزه های تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در مسیر جاده هراز از پلدختر تا وانا، با آب و هوای سرد کوهستانی البرز مرکزی برای وقوع بهمن مستعد است. هدف از این پژوهش تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن و پهنه بندی خطر آن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF است. برای این منظور از معیارهای پوشش برف، ارتفاع، شیب، جهت دامنه، انحنای دامنه، کاربری اراضی و فاصله از جاده استفاده شده است. نتایج تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل آنتروپی شانون نشان داد که به ترتیب جهت دامنه، کاربری اراضی، فاصله از جاده و پوشش برف با وزن های 541/0، 143/0، 129/0 و 083/0 اهمیت بیشتری دارند. نقشه های پهنه بندی خطر بهمن نشان می دهند که بیشترین خطر بهمن در قسمت های جنوبی و جنوب غربی منطقه قرار دارد که به دلیل قرار گرفتن این مناطق در ارتفاعات 2700-2100 متر و شیب 60-30 درجه با جهت دامنه های شمال شرقی و شمالی می باشد. ارزیابی نقشه های پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از شاخص احتمال تجربی (P) حاکی از مناسب بودن مدل های آنتروپی شانون و LNRF در منطقه است، اما کاربرد آنتروپی شانون منجر به افزایش دقت نقشه تا 97 درصد شده است.
ارزیابی عملکرد بارش سنگین در فعال شدن مجدد پالئولنداسلاید روستای حسین آباد کالپوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکثر لغزشها در بستر لغزشهای قدیمی به وقوع میپیوندند و براین اساس برای پیش بینی خطرات احتمالی لغزش در آینده، شناسایی لغزش های قدیمی یا همان پالئولنداسلایدها بسیار مهم است. فعالیت مجدد پالئولنداسلایدها در سال های پربارش اخیر، خسارات فراوانی را به روستاهای حوضه کالپوش استان سمنان وارد نموده است. لذا هدف از این پژوهش شناسایی پالئولنداسلاید روستای حسین آباد کالپوش و پایش فعالیت مجدد آنها در برابر بارش سنگین اواخر سال 1397، با استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری مبتنی بر پراکنش کنندههای دائمیPS است. دادههای تحقیق شامل داده های تاریخی، بازدیدهای میدانی، آمار بارندگی روزانه و 68 تصویر راداری سنتینل1A/B می باشد. به این منظور ابتدا نقشه پراکندگی پالئولنداسلایدها و لغزشهای جدید براساس سال وقوع از روی عکسهای هوایی، تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی تهیه و نقشه ژئومورفولوژی لغزش حسین آباد ترسیم گردید و آمار بارندگی روزانه و تجمعی بارش مورد تحلیل قرار گرفت، سپس با استفاده از روش سری زمانی PS ، نقشه نرخ جابه جایی پالئولنداسلاید حسین آباد بین سال های 1397-1398تولید شد. نتایج پژوهش بیانگر این است که، عامل محرک بارش سنگین سبب ایجاد تنش و شکست در سطح لغزشی گردیده است. همچنین، تغییرات نرخ جابه جایی در مدار بالاگذر از 12- میلیمتر تا 19 میلیمتر در یکسال برای لغزش حسین آباد ثبت گردیده است. موقعیت مکانی این جابه جایی ها با ویژگیهای فضایی- مکانی لغزش های جدید در طبیعت مطابقت دارد و باتوجه به اهمیت موضوع و مخاطرات آن برای ساکنین منطقه، مطالعات بیشتری در این زمینه لازم میباشد.
برخی رویکردهای فلسفی در مورد مشاهده در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق سنت حاکم، ژئومورفولوژی یک رشته میدانی بوده و مشاهده یکی از ارکان کارهای میدانی را تشکیل می دهد. در هر حوزه ای از دانش بشر، عنصر یا مورد مشاهداتی، ممکن است متفاوت باشد. مشاهده طبیعت و عناصر تشکیل دهنده آن که بخشی از معرفت شناسی در ژئومورفولوژی است، مستلزم ارتباط فعال با واقعیت مورد مشاهده است. دیدن و مشاهده چشم اندازها، لندفرم ها و حوضه های آبریز به عنوان یک سنت دیرینه در علوم زمین و به ویژه ژئومورفولوژی، علاوه بر اینکه یک فرایند حسی است، ازلحاظ نگرش های فلسفی متفاوت در فرایند پژوهش ژئومورفیک، جایگاه و اهمیت خاصی دارد. به عبارتی، دانش نیز مانند چشم انداز، چند زادی است و در دستیابی به معرفت (شناخت، دانش، آگاهی) نسبت به موضوعات موردبررسی در هر قلمرو علمی، چگونگی اندیشیدن خود بن مایه های فلسفی دارد. مشاهده بدون اینکه نظریه ای را از قبل در ذهن داشته باشیم و آن را دنبال کنیم (پوزیتیویسم منطقی) و نظریه محور (نظریه بار) بودن مشاهدات (در واقع گرایی)، دو دیدگاهی است که در این مقاله موردبررسی قرارگرفته اند. با توجه به رویکردهای فلسفی، مفاهیم، اهداف و نتایج به دست آمده، متفاوت خواهد بود. درهرحال، در ژئومورفولوژی، مشاهده نقش کنترل کننده اصلی را دارد
بررسی تغییرات الگوی شریانی رودخانه جاجرود بر اساس شاخص های شریانی بریس، ریچاردز و واربوردن (حد فاصل سد لتیان تا سد ماملو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی الگوی رودخانه ها برای درک شرایط کنونی و پتانسیل تغییرات احتمالی آن ضروری است. ژئومورفولوژیست ها از شکل کانال به عنوان یک پارامتر مهم در طبقه بندی، آنالیز و پیش بینی پاسخ های رودخانه ای استفاده کرده اند. یکی از ابزارهای رفع این مشکلات طبقه بندی رودخانه ها است. منطقه مورد مطالعه بخشی از رودخانه جاجرود در شرق تهران به طول 19 کیلومتر (17 بازه) بین دو سد لتیان و ماملو انتخاب گردید. در این مطالعه از تصاویر ماهواره ای (سال های 1383 و 1397) ، عکس های هوایی (سالهای 1334 ، 1350 و1372) و بازدیدهای میدانی استفاده گردید. برای بررسی الگو شریانی از شاخص های بریس، ریچاردز و واربوردن استفاده شد. به منظور بررسی تاثیر سد جاجرود بر الگوی شریانی رودخانه جاجرود از آزمون ویلکاکسون و بررسی تفاوت الگوی شریانی در بازه های مختلف از آزمون t جفتی استفاده شد. بر اساس مقادیر میانگین شاخص شریانی رودخانه جاجرود، از سال 1334 تا 1372 مقادیر شاخص شریانی کاهشی و بعد از آن تا سال 1397 افزایشی بوده است. بررسی تاثیر سد جاجرود بر الگوی شریانی نشان داد که مقادیر شاخص شریانی بریس و ریچاردز قبل از احداث سد با مقادیر آنها بعد از احداث سد اختلاف معناداری وجود دارد. بر اساس نتایج آزمون t جفتی در شاخص بریس و ریچاردز، مقادیر شاخص شریانی در بازه های مورد مطالعه از سال 1350 به بعد در مقاطع زمانی مختلف دارای اختلاف معناداری بوده است. بر اساس یافته های این مطالعه، مدل بریس و ریچاردز کارایی بیشتری نسبت به مدل واربوردن جهت مطالعه الگوی شریانی در منطقه مورد مطالعه داشته است.