فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۵۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
هگل نخستین فیلسوفی بود که در درس هایش در برلین مباحثی ذیل عنوان فلسفة دین مطرح کرد. دریافت او از دین علاوه بر فهم متعارف، از فهم هم عصرانش نیز متفاوت بود. هگل بر خلاف تلقی روزگارش نه دین را از حوزة شناخت بیرون گذاشت و نه آن را به احساس فروکاست. او با نگاه تاریخی خود ادیان را در سیر تاریخی آن ها دید و با اصول دیالکتیکی خویش به درک تازه ای از دین راه یافت. حاصل این درک نشاندن دوبارة دین در حوزة شناخت نظری شد. مقالة حاضر درصدد است ساز و کار درک هگل از دین را، بر اساس «درآمد» درس گفتارهای فلسفة دین، بسان یکی از حوزه های شناخت نظری در معنای مد نظر او نشان دهد
پاسخ کانت به شکاکیت هیوم و نقد آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۲ شماره ۵۳
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
خاستگاه های واسازی در نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واسازی دریدا در نسبت با جریان های فلسفی مختلفی شکل گرفته که اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی و ساختارگرایی از آن جمله است. این پژوهش می کوشد خاستگاه های واسازی را در آثار و فلسفه نیچه جستجو کند و نشان دهد که تفکر دریدا تا حد زیادی بسطی از تفکر نیچه است. می توان پروژه واسازی را دنباله ای از نقد متافیزیک نیچه دانست. مفاهیمِ دریدایی متافیزیکِ حضور، دیفرانس و نقد لوگوس محوری، ریشه ای نیچه ای دارند. وی به تفکر فلسفی بسیار بدبین بود و تفکری غیرفلسفی و غیرنظری را جستجو می کرد. نیچه از هنر به عنوان نگرشی به جهان نام می برد که از محدودیت های تفکر فلسفی مبراست. در دریدا نیز این بدبینی به تفکر فلسفی وجود دارد اما وی معتقد است که این بدبینی در درون تفکر فلسفی ایجاد شده است. او از تفکری عملی به جای تفکر نظری سخن می گوید و تلاش می کند آنچه را نیچه بدان حمله می کرد، به طور نظام مند نقد کند. این پژوهش می کوشد تا نشان دهد که واسازی دریدا تلاشی برای فاصله گیری از تفکر نظری است و بنابراین حرکتی کاملاً نیچه ای است. این تلاش برای جستجوی راهی در فلسفه که نظریه باور نباشد، از نیچه آغاز شد و در دریدا به سرانجام رسید.
Soul-Body Relation and Immortality in Mullā Sadrā and Descartes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
نقد و بررسی رابطة نفس و بدن از دیدگاه دکارت با بهره گیری از نظام حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
نیچه و نقد عقل محض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنیم تا فلسفة نقادی کانت، به ویژه آموزه های کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آن جا که نیچه به کل نظام های مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یک سان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای خاص او به آموزه های کانتی در نقد اول او، می پردازیم.
به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفت شناسی، تفکر فلسفی را در آستانة مرگ قرار داد؛ اساساً نیچه معتقد است فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونه ای قانون گذاری به شمار می رود. نیچه، بر مبنای موضع خود که می توان از آن به «چشم اندازگرایی» تعبیر کرد، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سؤال می برد و بر همین اساس، آموزه های وی را، از قبیل احکام ترکیبی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، و تفکیک پدیدار از شیء فی نفسه، به چالش می کشد
پیدایش سوژة اجتماعی در اندیشة هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان به مثابة کنش گر اجتماعی یاد می کنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکت های مسؤلانه ای تحقق می پذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام می دهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژة فردی بلکه سوژة اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوة بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادی ترین خاستگاه هایش، اندیشة هگل، به تصویر کشیده می شود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی به مثابة سوژة فردی، از آن به مثابة سوژة اجتماعی یاد می کند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص می تواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پی ریزی نظام های اندیشه ای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد
بررسی و مقایسه آراء معتزله و لایب نیتس در مسأله عدل الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده نظریه عدل الهی در اسلام با فرقه کلامی معتزله شناخته می شود . این گروه به همراه فرقه کلامی امامیه به عدلیه نیز معروفند. مهم ترین نظریات این گروه دفاع از اراده ی آزاد در خدا وانسان ، حسن وقبح ذاتی افعال، نفی شر وظلم از ساحت الهی ، نفی اراده گزافی از خداوند، وجوب نظام اصلح و موارد دیگری است که مقدمه اثبات عدل الهی قرار می گیرند. بر طبق نظر معتزله اعلام اینکه خدا عادل است مرادف با این است که بگوئیم او نه بد است ونه بد را انتخاب می کند. تمام اعمال خدا خیر است . خدا باید بهترین حالت ممکن را برای مخلوقاتش فراهم کند. از طرف دیگرلایب نیتس در غرب با کتاب عدل الهی (تئودیسه) به دنبال توجیه عدالت الهی است . نظریات او هم در این قسمت به معتزله بسیار نزدیک است. در مورد اراده آزاد واختیار او به مشابهت خدا وانسان نظر دارد. عقیده به حسن وقبح ذاتی افعال ، نفی اراده گزافی از خدا، بهترین جهان ممکن ونظام خوش بینی از جمله نظراتی است که او در آثار خود بیان می کند. در این مقاله به مقایسه این دو طرز تفکر پرداخته می شود
بررسی و مقایسه ی نظریه ی صدق و توجیه معرفت و جایگاه خدا در آن در نظام معرفت شناختی فیلسوفان صدرایی و دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
فیلسوفان حکمت متعالیه از میان نظریه های صدق، به مطابقت معتقدند. آنان گزاره ای را صادق می شمارند که با عالم واقع، اعم از ذهن و عین، و به عبارتی با نفس الامر مطابق باشد. در میان فیلسوفان دکارتی، تنها اسپینوزا از نظریه ی مطابقت دفاع می کند و سایر دکارتیان ملاک صدق را وضوح و تمایز می دانند. در باب توجیه معرفت، معرفت شناسان نظریه های توجیه را در دو قالب درون گرایی و برون گرایی تقسیم می کنند. فیلسوفان صدرایی و دکارتی، هر دو به درون گرایی معتقدند، با این تفاوت که صدراییان صرفاً از نظریه ی مبناگرایی، چونان ملاک توجیه نام می برند.
با تمام این اوصاف، فیلسوفان دکارتی از جایگاه والای خدا در توجیه و صدق معرفت نام می برند و فیلسوفان حکمت متعالیه نیز نقش برجسته ای را در معرفت شناسی خویش برای خداوند قائل هستند. چنان که دکارت وجود خداوند و فریبکار نبودن او را ملاک توجیه معرفت می داند و ملاصدرا نیز الهام و اشراق خداوند را یقینی ترینِ معارف انسان می داند. نویسندگان در این مقاله تلاش دارند تا نظریه ی صدق و توجیه معرفت را در معرفت شناسیِ این دو گروه از فیلسوفان، با نگاه مقایسه ای، تبیین و تشریح نمایند و وجوه اختلاف و اشتراک آنان را نمایان سازند.
تحقیق انتقادی «شیء فی نفسه» در نظریه ی معرفت کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفسران کانت با توجه به مکتوبات وی درباره ی «شیء فی نفسه» دو تفسیر کاملاً متفاوت ارائه کرده اند. تفسیر اول «شیء فی نفسه» را مثبت تلقی کرده، آن را «موجود» می داند و «علت» پدیدار به شمار می آورد. تفسیر دوم، «شیء فی نفسه» را منفی تلقی کرده، پدیدارها را تنها موجوداتِ ممکن می انگارد.
این مقاله ضمن بررسی سخنان کانت و مفسران وی در این باره، روشن می سازد که این دو تفسیر با یکدیگر متناقض اند و لاجرم باید یکی از آن ها را پذیرفت. سپس نشان می دهد که هر دو تفسیر با مشکلاتی مواجه اند که از عهده ی حل آن ها برنمی آیند. پس از آن، مبتنی بر اصولِ منطقی، ناکارآمدیِ راه حلی را که جامع بین دو تفسیر است نشان می دهد. نتیجه این که: نظریه ی معرفت کانت اساساً حاوی تناقضی است که بیانگرِ عدم صحت ساختاری و محتواییِ آن است.
طلوع «ابرانسان» در سپهر اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ابرانسان» یکی از بنیادی ترین آموزه های فلسفی نیچه است که موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او دارد. نیچه در مقام متفکری ژرف و آگاه به زمانه، معناباختگی زندگی را در عصر و جامعه ای که در آن می زید نیک دریافته است و بر آن می-شود تا به سان طبیبی دلسوز و دردآگاه، بشر روزگار خویش را از بحران پیش رو که آن را «نیست انگاری» نام نهاده است، گذر دهد و افقی روشن و مطلوب در برابر دیدگان او بگشاید. طرح درخشانی که نیچه بدین منظور در سر دارد، ویرانیِ همه هنجارها و باورهای مرسوم، و «باز ارزش گذاری همه ارزش ها» با رویکردی اشراف سالارانه و والاتبارنه و مبرّا از انحطاط برده صفتانه می باشد. رسالتی سترگ که برای تحقق آن، پیامبری به نام «ابرانسان» برمی انگیزد تا به اعجاز اراده سرشار و آفرینش گرش چونان تهی زندگانی را لبریز معنا سازد که سرمستانه تکرار مداوم آن را در هیأت «بازگشت جاودانه همان» آری گوید و همین هستیِ این جهانی را با همه کاستی ها و نابسندگی هایش عاشقانه در آغوش کشد. در این جستار به قدر امکان از سیمای «ابرانسان»ِ نیچه و بایسته های او پرده برخواهیم گرفت.
نقد نیچه بر سقراط
حوزه های تخصصی:
جهان راز آلود و رمز آمیز اسطوره های یونان باستان که همزاد خیال آدمیان بود و آدمی با دل بدان متصل بود با پیدایش نگرش نوین سقراطی به تدریج فرو ریخت. سقراط نگرشی آپولونی را عرضه کرد که براساس آن همه چیز باید به داوری خرد یا عقل سنجیده می شد و حقیقت هر چیز با عقل شناخته می شد زیرا داور نهایی عقل بود. از این رو تراژدی که مهم ترین هنر یونانیان بود به کناری رانده شد زیرا روح علمی که سقراط مبشر آن بود مقتضی در حاشیه راندن هنر بود اما نیچه در مقابل نگاه متافیزیکی سقراط، نگرش زیباشناسانه از هستی و جهان پیشنهاد می کند. او عالم را اثری هنری می داند که شایسته است بر کلک او پایکوبی کرده و از سر وجدو سرور و ذوق دیونوسوسی به ستایش اش بپردازیم. نقد نیچه به سقراط از این روست که در نگرش عقلی سقراط نگاه آدمی به جهان، نگاهی آپولونی و خشک و از سر منطق و نظم است که نشانه ی رخت بر بستن وجد و سرور و شور و شیدایی از زندگی و در واقع نفی زندگی و بی ارزش شمرده شدن آن است.
مفهوم گزارة نظرورزانه در هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گزارة نظرورزانه یکی از نوآوری های منطقی هگل است که آن را نخست بار در درآمد کتاب پدیدارشناسی روح مطرح کرد. مفهوم اساسی این گزاره بر اساس نقدی شکل می گیرد که وی به منطق سنتی و نیز به منطق کانتی دارد. در این مقاله می کوشم تا نشان دهم این گزاره در اندیشة هگل چگونه شکل می گیرد چه نسبتی با گزاره های بنیادین در دو منطق پیش گفته دارد و نیز این برداشت خاص از گزاره چه امکاناتی را برای متافیزیک و منطق وی فراهم می آورد
جایگاه فرولایه فوق محسوس در نظام فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت در فلسفه استعلایی خویش، پدیدار (فنومن) را حقیقتی تألیف یافته از کثرات شهود حسی و مقوّمات پیشینی ذهن معرفی کرده و آن را از ناپدیدار (نومن) تفکیک کرده است. به عقیده وی، ساحت «محسوس» طبیعت، ساحتی تجربی، متعیّن و مکانیکی است که تحت مفاهیم و اصول پیشینی ذهن و فاهمه، کلیت و ضرورت یافته است، حال آنکه ساحت «فوق محسوس» از مفاهیم و اصول متعیّن فاهمه آزاد است. عرصه اخیر که به عنوان عرصه اعیان و حقایق فی نفسه معرفی شده است، نقشی بسیار اساسی در نظام فلسفه کانت ایفا می کند زیرا با تبیین مواردی چون احساس زیباشناختی، امکان گذر از طبیعت به آزادی، بنیادهای نظریه معرفت، اخلاق و دین و درنهایت، تبیین ارگانیسم های زنده و غیرزنده طبیعی، حلقه های متعددی از زنجیره نظام فلسفه کانت را تأسیس، تکمیل و به هم متصل می سازد. اما این ساحت که کانت در نقد اول به صراحت امکان دست یابی به آن را نفی کرده است چگونه حاصل می آید؟ و درصورت حصول، چگونه با دعاوی کانت در خصوص محدودیت معرفت تجربی قابل جمع است؟ این نوشتار درصدد است علاوه بر تبیین چگونگی حصول فرولایه فوق محسوس در اندیشه کانت و کاربردهای متعدد این ساحت، سازگاری آن با دیگر مبانی اندیشه وی را نیز نشان دهد.
شک و عقلانیت: غزالی، هیوم و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
با بررسی سه متفکر، یعنی غزالی، هیوم و کانت، ملاحظه می کنیم که هر سه با شک مواجه بودند اما با نگرش هایی متفاوت با آن رویارو شده اند. در حالی که هیوم در فضای شکاکیت باقی می ماند، غزالی و کانت، راه حل هایی برای شکاکیت فراهم می آ ورند، هر چند راه حل های آنان با یکدیگر تفاوت اساسی دارد. محور بحث ما در باب شکاکیت و نظر این سه متفکر، رابطه علت و معلولی است. غزالی با نقد دیدگاه ارسطو در باب ضرورت ماهوی، راه ابن سینا را در تاکید بر تجربه توسعه بخشیده و در نتیجه، رابطه ضروری بین علت و معلول را نفی کرده است. غزالی در این خصوص از هیوم سبقت جسته و جان مایه اندیشه وی را در حدود 6 قرن پیش از او مطرح کرده است. اما در حالی که کانت برای غلبه بر شکاکیت هیومی، به عقلانیت و زمینه های پیشینی عقل توسل جسته، غزالی مشیت و اراده خدا را مطرح کرده و به تجربه مستقیم درونی بها داده است.
بررسی نقد هیدگر به بنیاد وجودشناختی الهیاتی متافیزیک در فلسفة هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
این مقاله در پی شرح و بررسی درس گفتار هیدگر تحت عنوان این همانی و تفاوت دربارة فلسفة هگل است. در این بررسی کوشیده شده است تا درک و فهم هیدگر دربارة مؤلفه های اصلی تفکر هگل در باب «مسئلة این همانی و تفاوت»، اصل این همانی، و تقوم وجودشناختی الهیاتی متافیزیک نزد هگل، و نسبت بین متافیزیک دورة جدید و نیست انگاری حاصل از آن بیان شود. از نظر هیدگر، متافیزیک هگل، انتو تئو لوژیک یا به عبارتی وجودشناختی الهیاتی است و اصل این همانی در تفکر او مطلقاً به صورت روح ظاهر می شود و نیست انگاری دورة جدید نیز حاصل این نحوة نگرش او در باب متافیزیک است؛ اما هیدگر خود درصدد است که مسئلة این همانی و تفاوت را با تفکر موسوم به حدوث حل و فصل کند. در پایان نتیجه گرفته می شود که الگوی هیدگر در باب این همانی و تفاوت نیز نمی تواند تمامی تعارضات مربوطه را کاملاً برطرف کند. البته تفکر او در باب ظهور «تام و خالص وجود» نویدبخش ظهور افقی است که حق یا هستی به وجه لابشرط خود تجلی می کند که یگانه راه نجات ما از فروبستگی ساحت قدس است
مسئله وجود: دیدگاه مشکل آفرین کانت و ناکامی رویکرد فرگه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
تفسیر فمنیستی نظریة نفس اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة نفس اسپینوزا اینهمانی نفس و بدن را در مقابل سنت دوگانه انگار دکارتی قرار می دهد. این دوگانه انگاری و اینهمان انگاری نفس و بدن موجب واکنش هایی در فلسفه های اخیر شده است. فیلسوفان فمنیست ضمن اعتراض و انتقاد از دوگانه انگاری هایی که سنت دکارتی پیش روی تاریخ تفکر غربی نهاده است، به فلسفه اسپینوزا به عنوان برونشدی از برخی از این دوگانه انگاری ها نگریسته اند. این مقاله نشان می دهد که چگونه فمنیست ها نظریة نفس اسپینوزا را به عنوان برونشدی از معضلات حاصل از سنت دوگانه انگارانه دکارت در باب نفس و بدن دیده اند و نیز چالش پیش روی این تفسیر را مطرح می نماید.
نیچه"" و رویکرد دیونوسوسی به زندگی و مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظر ""شوپنهاور""، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که به معنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آن هاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاین رو در این مقاله کوشیده ام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحله ای از مرحله های اندیشه ورزی او هستند، می کوشد معنا و یا دست کم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راه حل آپولونی و دیونوسوسی، راه حل هایی هستند که نیچه در نخستین اثرش می پرورد و در دومین بخش مقاله نشان داده ام که چرا نیچه راه حل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح می دهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده می شوند و نیچه راه هایی دیگری را می پیماید که اندکی بعد آن ها را ترک می گوید. ادعای نویسنده آن است که راه حل دیونوسوسی درنهایت راه حلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند این بار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز می گردد.