تئاتر آینه ی جامعه است از این رو دخالت عوامل اجتماعی در دنیای تئاتر، غیرقابل اجتناب می باشد. با مرور زمان و با بالا رفتن اگاهی های عمومی و اجتماعی مردم، تئاتر منحصه ی حضور سیاست نیز شد. تئاتر سیاسی، ارتباط مستقیم با سیاست دارد و یک نوع تئاتر انتقادی محسوب می شود که در آن، به نام یک اپوزیسیون نامشخص، انتقاد صورت می گیرد.
تئاتر سیاسی نیز همچون دیگر آثار هنری بعد از سال های 1960، موقعیت های اجتماعی را به صورت مصور به ما نشان می دهد و سعی دارد اتفاقات را بازسازی کرده یا واقعی بنمایاند. شرایط سیاسی و اجتماعی موجود برای بیان تمام واقعیات مساعد نیست از این رو وقتی خصوصیات جملات (ساختاری- مفهومی)، برای سانسور بهم ریخته می شود، جنبه های دیگری به خود می گیرند.
تئاتر برنارد- ماری کلتس، نوعی تئاتر سیاسی محسوب می شود که در آن دمکراسی، بازی سیاسی احزابی نامعین، افکار عمومی که این حزب ها را تشکیل داده اند، و مسایل سیاسی جهانی به انتقاد گرفته می شوند. تئاتر کلتس به عنوان دادگاه اقلیتی انجام وظیفه می کند و با طرح درگیری های گفتمانی و مباحثه های سیاسی در شالوده ی خود به انتقاد می پردازد و حال موجود و حال ایده آل جامعه را به تصویر می کشد. طبعاً سیاست تنها موضوع تئاتر وی نمی تواند باشد و در خلال مباحثه ها با بهره گیری از اصول تئاتری و زبان منحصر به فرد خود به بیان رخدادها، شرایط، شیوه های کرداری و آداب و رسوم خوب و بد و زشت و زیبا پرداخته است. به مسایل اجتماعی عامه ی مردم توجه کرده و اینگونه توانسته است انتقاد را عمومیت دهد که در این چنین شرایطی انتقادات کلتس به افکار عمومی روی آورده و افشاگری می کند و نقاب ها را از چهره ها می درد و حقایق را آشکار می سازد.
نوستالژی یکی از مباحث مطرح در نقد روان شناختی است که در فارسی به حسرت سروده یا دل تنگی بازگردانی شده است. حسرت گذشته های شیرین و تقابل زمان حال با گذشته، نوستالژی نامیده می شود که در دو شاخه خاطره فردی و خاطره جمعی نمود یافته است. غم غربت و دوری از وطن، یادکرد مرگ، حسرت دوران کودکی و جوانی، جدایی معشوق جزء خاطره فردی و یاد دوران باشکوه تاریخ، باستانگرایی و آرزومندی آرمان شهر از مؤلفه های خاطرهجمعی به شمار می روند. از آن جا که هر شاعری متناسب با حال و هوا و موقعیت خود به گذشته و لحظات دیرینه خود توجه دارد، فدوی طوقان، شاعر معاصر ادبیات عرب نیز، اشکال و ابعادی از دردمندی، حسرت و دل تنگی را در شعر خود به نمایش گذاشته است. این مقاله به رویکرد نوستالژیک وی به گذشته، غم غربت و دوری از وطن، از دست دادن عزیزان و عشق به وطن و سرزمین خود و آرزومندی آرمان شهر و اسطوره گرایی پرداخته و نمودهای هریک را تعیین می کند.
در مقاله حاضر، شعر روسی ثلث آغازین سده نوزدهم تحلیل و بررسی شده است. این مقوله، همانند کل ادبیات روسی، هیچ گاه به طور خاص جولانگاه ادب و هنر نبوده، بلکه به عنوان فاکتور خودآگاهی ملی دوره تاریخی نیز نقش آفرینی کرده است. تصمیم گیری برای حل چالش های ادبی و هنری، سرایندگان را بر آن داشت تا به موضوعات تاریخی و سنت های مذهبی _ ارتدکسی فرهنگ روسی که در حقیقت فاکتورهای تعیین کننده اصول و پایه های اصالت ملی هستند، رجوع کنند. شاعران با استعدادهای گوناگون، مواضع و دیدگاه های ایدئولوژیک و گرایش های ادبی متنوع در یک چیز با یکدیگر اشتراک دارند و آن اینکه، سرچشمه های خودآگاهی ملی بر دوپایه اولیه استوار است: عقاید معنوی مرتبط با مذهب ارتدکس، و اصول تاریخی مبتنی بر ایدئولوژی های حکومتی. هردوی این ها با همکاری بی واسطه با یکدیگر، مهم ترین ویژگی بینش روسی به جهان اطراف را آشکار می سازند، بینشی که در مسیر کهن الگوی رستاخیز قرار دارد و قائل به ارجحیت اصول معنوی در زندگی است. شاعران با توسل به ژانر دعا، از طریق موتیو ارتباط با خدا، ارزش فراوانی به سخن می بخشند.