نگارنده این سطور همراه جناب آقای سید امیرمحمود انوار استاد دانشمند دانشگاه تهران در روز جمعه6/8/79 با جمعی از استادان ارجمند دانشگاههای مختلف کشور به منظور شرکت در کنگره بین المللی استادان زبان فارسی در سراسر هند راهی آن کشور شد که شرح آن در این مقاله پیش روی خوانندگان گرامی است.
مرز وجودی هر کس تا جایی است که می شود، می بیند و می فهمد. ما برای شناخت دنیای فکری سپهری، ناگزیریم در شنیدن ها، دیدن ها و دریافت هایش تامل کنیم. سپهری به میانجی آگاهی گسترده و حس نیرومندش، فضاهای عرفانی را لمس کرده و برای سلوک خود مراحلی را پشت سر گذاشته است. او آموزگاری است که می خواهد ما را با "نگاه تازه"، "سکوت"، "سادگی"، "صلح با هستی و شفقت بر خلق "، "عشق"، "سفر" و "از خویشتن بیرون شدن" که همان "فنا"، در اصطلاح عارفان است، فرا بخواند. اندیشه او در این زمینه، همخوانی زیادی با آموزه های کریشنامورتی، عارف معاصر هندی دارد. اینان هر دو ما به نگاه در هستی و یگانگی با آن فرا می خوانند. سپهری، مرزهای اعتباری را شکسته و با عبور از هزار توی کثرت ها، به ناگاه خود را با جهان، یگانه دیده است. او سالکی است که در شعرش، سلوک کرده است، سلوکی آیینی. دل مشغولی عمده سپهری در پایانه عمر، دنیای آرمانی بوده است ؛ دنیایی که پر از شهد و شهود است و رمیده از "لجه ی دنیای فرو دین".