هدف این جستار، بازنگری مفهوم و کارکرد پارودی در کتاب تصویری داستانی منم موش گرسنه/ می خورمت درسته است. با چنین نگرشی و در کنار معنای کلاسیک پارودی، امکان پارودی شدن متن واژگانی توسط متن تصویری و برعکس، در این اثر به آزمون برده شده؛ هم چنین جایگاه پارودی در تغییر ساختار قدرت نهادینه شده در ادبیات کودک به بحث گذاشته می شود.
پژوهش گر ابتدا بر پایه ی روش قیاسی به بررسی شگردهای پارودی پردازی در کتاب یادشده با الگوبرداری از شگردهای مطرح شده ی دن هریس در فیلم پارودی می پردازد؛ سپس بر پایه ی بازخوانیِ رویکردهای پری نودلمن و لورن جِی. کوئیسترا پیرامونِ برهم کنش های آیرونیک و پارودیک تصویر و واژه در کتاب های تصویری داستانی و با روش استقرایی خوانشی دوباره از این کتاب ارائه می دهد.
در این مطالعه، به پارودی در ۵ سطح اشاره می شود ولی تمرکزِ پژوهش گر بر نگاهِ تحلیلی به گونه های برهم کنش پارودیک در یک اثر – بدونِ دیالوگ های بینامتنیِ آن با پیش متن- است.
در فرایند پژوهش، امکان بررسی پارودی در کتاب های تصویری داستانی بر پایه ی شگردهای مطرح شده از سوی دن هریس در سینما، تأیید و در همان حال بازنگری و نقد شده؛ برهم کنش های پارودیک در کتابِ بررسیده در سه سطحِ ۱.تصویر و واژه؛ ۲.تصویر و تصویر؛ ۳.واژه و واژه؛ بخش پذیر شدند که هر یک شگردهای گوناگونی را دربر دارند.
پژوهش گر در برایند چنین خوانشی ترکیبی، بستر ادبیات کودک را در بازی ِ براندازانه ی چینش ِ افسون ساز تصویر و واژه در کتاب های تصویری داستانی کودکان، پارودیک و در فرایندِ آفرینش/چینش/خوانشِ اثر می بیند؛ آن را برای کودکان نه تنها تشخیص دادنی که لذت بخش می داند؛ و برای جابه جایی اقتدارهای ناگزیر در این گونه ی ادبی، ضروری می پندارد.
مثنوی حدیقة الحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوری هایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت ها، آنها را به شخصیّت های تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می برد. سنایی در ساختار داستان ها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستان های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می شناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه پردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان گونه وارد می کند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
یکی از حوزه هایی که سرایندگان و راویان از عهد باستان تا دورة اسلامی در روند تکوین تاریخی آن نقش داشته اند، شاهنامه سرایی و حماسه های شفاهی بوده است. سرایش سرودها و تشکیل روایات و داستان های حماسی از طریق ترکیب و گسترش نقلی این روایات، داستان های حماسی را ایجاد می کرده است. طبقات کهن راویان چون گوسان ها و خنیاگران که جای خود را به راویان اعصار بعد چون بلبل ها و نقّالان می دهند و شکل گیری ادبیات مکتوب بر مبنای ادبیات شفاهی، مهم ترین ویژگی های این حوزه است. این جستار، بر مبنای شواهد متنی و تاریخی موجود، به جایگاه سنت روایت شفاه ی در ایران باست ان و تداوم سنت های ادبی مربوط بدان در شاهنامه سرایی و شکل گیری حماسه های شفاهی فارسی در ادبیات عصر اسلامی پرداخته، نقش تاریخی این راوی- سرایندگان را در روند نظم روایات پهلوانی بررسی کرده است