سیاوش جمادی

سیاوش جمادی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۱ مورد.
۳.

ماهیت صنعت فرهنگ و رسانه های فنی از دیگاه اندیشه و نظریه انتقادی

نویسنده:

کلید واژه ها: فرهنگ نظریه انتقادی صنعت فرهنگ رسانه های فرهنگی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه رسانه
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات ارتباطات و فرهنگ
تعداد بازدید : ۲۴۳۷ تعداد دانلود : ۱۴۶۵
شرح و بیان صنعت فرهنگ از زبان تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر نویسندگان کتاب دیالکتیک روشنگری ـ مبتنی بر این گزارش است که عقل ابزار اندیش روشنگری (Aufklarung) که بر همسان سازی و این همانی بنیاد دارد گرچه بنا بود آزادی را از ترس از مراجع اساطیری ایمن دارد، خود از سلطه سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی تمامیت خواهانه ای سر در آورد که آدمیان را از آزادی و خلاقیت فردی محروم می سازد و هم فرد و هم جامعه را قلب به شیء می کند. آدورنو و هورکهایمر برآنند که رسانه های فرهنگ ساز، به مدد بازتولید تکنیکی انبوه، در سرمایه داری پسین در خدمت شاکله سازی از پیش تعیین کننده کلیه محصولات فرهنگی عمل می کنند. این کارکرد، کلیه تنوعات و تکثرات را به گونه ای استانده می کند که اطاعت و آزادی دیگر از هم تمیز داده نمی شوند. بدینسان، در نظام مبتنی بر ارزش مبادله صنعت فرهنگ هر ابژه ای را مبدل به کالا می کند؛ تفاوت نمی کند که این ابژه اقتصادی باشد یا فرهنگی. این مقاله روایتی است از چگونگی توجیه آدورنو و هورکهایمر در باب این سرکوب فاجعه بار که در جریان اتمیزه کردن، همه انسانها و سلایق و خلاقیت های آنها را همسطح می سازد. همزمان، این مقاله به اجمال آموزه یاد شده را در بوته ارزیابی انتقادی می نهد.
۲۰.

آزادی به مثابه سرچشمه ابداع در هنر(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلید واژه ها: استتیک زیبایی شناسی یا حسانیات ادراک حسی دیالکتیک هگلی و دیالکتیک منفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۰ تعداد دانلود : ۴۷۹
زیر عنوان آثار هنری، آثاری آفریده شده و می‎شوند که نه شمارش‎پذیرند و نه عمر کسی کفاف می‎دهد تا همه را بخواند و ببیند و بشنود. فلسفۀ هنر و حسانیّات، هنر و امر زیبا را به‎لحاظ ماهیت،‎ خاستگاه، تأثیر،‎ شرایط ذاتی و التزام به حقیقت موضوع بررسی قرار داده‎اند. در این مقاله، عمده‎ترین نظریه‎های فلسفی در باب هنر به‎اجمال بررسی شده‎اند. تولستوی، کانت، هگل، هایدگر و آدرنو هر یک به هنر و امر زیبا نگرشی دارند. یکی هنر را خودآیین و دیگری آن‎را روح محسوس‎گشته‎ می‎داند. هایدگر بر ظهور حقیقت در کار هنری تأکید دارد و تولستوی هنر را به رسالتی فرا می‎خواند. مرور مقایسه‎ای این نگرش‎ها، تمهیدی برای پاسخ به این پرسش است که آیا هنر فی‎نفسه حقیقت را در صورتی محسوس متعین می‎کند؟ آنچه از آن دفاع کرده‎ایم آن است که اگر فلسفۀ هنر اعتنایی نیز به آثار هنری و ملاک‎گرفتن آنها داشته باشد، پاسخ منفی است؛ در واقع، گوش هنرمندان چندان بدهکار نظریه‎پردازی‎های فلسفی و زیبایی‎شناختی نبوده است. آنان در خطاب به ادراک حسی، یعنی طرز بیان هنر مشترک بوده‎اند، اما در مضمون یا درون‎مایه التزامی نداشته‎اند، مگر بنا به خواستی بیرونی (مثلاً هنر سوسیالیستی). سرچشمۀ ابداع در هنر، آزادی بوده است. سرانجام، این مسئله به خواننده واگذار می‎شود که آیا می‎توان بی‎توجه به آثاری که با عنوان هنر آفریده‎ می‎شوند، دربارۀ هنر نظریه‎پردازی کرد؟

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان