بخشعلی قنبری

بخشعلی قنبری

مدرک تحصیلی: دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد تهران مرکز(مرکزی)  
پست الکترونیکی: bghanbari768@gmail.com

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۷۰ مورد.
۲۱.

خاستگاه اطوار و سرشت انسان در مثنوی

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
تعداد بازدید : ۱۵۲۸ تعداد دانلود : ۹۱۵
انسان از موضوعات کلیدی در آثار مولوی به ویژه مثنوی است. مولوی انسان را عبارت از دیده ای می داند که آفریده شده تا به خدا نظر کند و از آن حظ وافر ببرد. گوهر وجودی او در اندیشه خلاصه می شود؛ اندیشه ای که تنها موضوع آن خداوند است. بی شک درباره انسان این سوال را می توان طرح کرد که خاستگاه اولیه او چه بوده است؟ منظور از خاستگاه اولین، منشا انسان است. در ادیان وحیانی و مکاتب عرفانی متاثر از آنها خاستگاه چنین انسانی از گل و نخستین مصداق او آدم است. پس از طی این مرحله این سوال طرح می شود که انسان برای رسیدن به وضعیت کنونی چه مراحلی را طی کرده است؟ جواب این سوال با عنوان تبار مورد بررسی قرار گرفته است. مولوی در میان تبار انسان مراحل گوناگونی طرح می کند. طی این مراحل انسان را وارد دوره جدید زندگی اش کرده و او را با این سوال مواجه کرده است که وضع کنونی انسان چگونه است؟ پاسخ این سوال را در سرشت آدمی باید جست که مولوی سرشت آدمی را دوگانه می داند. خلاصه آن که تمام این مسائل در مثنوی منعکس شده است. آفریده شدن انسان از خاک های مختلف نماد وجود استعدادها و خوهای مختلف در اوست. اما در عین حال در وجود این انسان کاخی نهاده شده که نشیمنگاه خدا و روح دمیده شده در او نشانه حضور خدا در این کاخ است. این روح مراتبی دارد که نباتی، حیوانی و قدسی از جمله آنها است. از نظر مولوی انسان علت غایی هستی است هر چند که در ظاهر پس از همه موجودات آفریده شده است. اگر او بتواند به خودشکوفایی برسد استعداد تعالی پیدا خواهد کرد و این تعالی او را در کنار خدا خواهد نهاد و خدا نمایی و خداگونه شدن نتیجه محتوم چنین سیری خواهد شد. در سایه چنین دگردیسی است که انسان از گیاه، حیوان و فرشته فراتر رفته، جایگاه بالاتری پیدا می کند؛ زیرا سه مرتبه وجودی یاد شده را طی کرده است در حالی که آنها هر کدام در وضعیت ثابتی باقی مانده اند.
۲۷.

تحلیل نگرش مولوی درباره پیامبر اعظم (ص)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای علوم اسلامی بازتاب رویدادها و شخصیتهای مذهبی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
تعداد بازدید : ۱۳۳۴
"پیامبر اسلام (ص) نزد مولوی جایگاه ویژه ای دارد. او در مقایسه با سایر پیامبران بسان میوه ای است که درخت نبوت به بار آورده است. لذا به رغم آنکه در آخر همه آنها قرار گرفته بر همه آنها تقدم دارد. از نظر مولوی پیامبر با خود پیام هایی آورده است که انسان تا زنده است محتاج آنها خواهد بود؛ زیرا پیامبر قفل هایی را گشوده است که پیش از آن هیچ کسی نسبت به گشودن آنها اهتمام نکرده بود. البته بهره مندی از آنها مشروط به آن است که اولا انسان احساس نیاز کند، یعنی از نیازهای خود اعم از وجودی و روان شناختی آگاه شود تا این آگاهی باعث حرکت وی به سمت آموزه های پیامبر گردد. ثانیا در زندگی خود درصدد عملی ساختن آنها باشد، ثالثا بین حیات مطلوب معنوی و حیات نامطلوب مقایسه به عمل آورد تا قدر پیغام پیامبر را بداند. بی شک آگاهی از جایگاه عظیم پیامبر (ص) می تواند شخص را در سیر این سلوک یاری نماید؛ زیرا با عنایت به این جایگاه و داشته های پیامبر می توان از آموزه هایش بهره مند شد. اخلاق، معرفت و عرفان قطعا از جمله حوزه هایی اند که انسان عصر جدید می تواند از دستاوردهای پیامبر بهره ببرد. وقتی این مقولات با دقت مورد توجه قرار گیرد آنگاه می توان از خدمات و حسنات پیامبر سخن گفت و از دستاوردهایش بهره مند شد"
۳۲.

معرفت کشفی در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: معرفت معرفت کشفی شهود امور غیبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵۷ تعداد دانلود : ۶۲۳
معرفت مجموعه آگاهی های آدمی است که همواره متعلق به امری غیر از خود است؛ جز در یک مورد، یعنی معرفت های عرفانی که ورای حیث التفاتی اند؛ معرفت های آدمی یا حسی اند و یا مفهومی؛ اما دسته ای از معارف وجود دارند که از آنها می توان با عنوان معرفت های کشفی یاد کرد که بدون توجه به حیث التفاتی و بدون داشتن مصداقی در درون و بیرون، تحقق می یابند که همان معرفت های عرفانی اند. در این مقاله سعی شده است کمّ و کیف معرفت کشفی، اعم از معرفت التفاتی و غیرالتفاتی (هو هویّت) در نهج البلاغه بررسی شود. بر اساس نهج البلاغه معرفت کشفی از راه های معمول عقلانی و حسی به دست نمی آید، بلکه از راه عروض احوال عرفانی و تأمل حاصل از نیایش به دست می آید و معروض این احوال واجد نوع خاصی از آگاهی می شود که پیش از آن سابقه نداشته است؛ برای مثال شخص در این فرایند آگاهی خاصی به امور غیبی پیدا می کند که قبلا هیچ سابقه ای از آن نداشته است؛ مانند آگاهی خاص به احوال آدمیان.
۳۳.

بررسی مقایسه ای دژ هوش ربای مولوی و دژ درون ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مثنوی عرفان تطبیقی داستان دژ هوش ربا دژ درون تمثیل عرفانی ترزا آویلایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴۶ تعداد دانلود : ۷۶۴
عارفان برای بیان حقایق متعالی از داستان های تمثیلیی بهره می گیرند. شک نیست که مراد اصلی اینان داستان گویی نیست، بلکه ممکن است موضوعات متعددی در لابلای آن ها مورد بحث قرار گیرد. مولوی(604ـ672ق) در میان عارفان مسلمان از جمله کسانی است که از چنین روشی برای بیان مقاصد عرفانی خود بهره های فراوانی برده است. از مهم ترین و طولانی ترین داستان های این کتاب در انتهای دفتر ششم، داستان دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور است که موضوع آن، مراحل سیر و سلوک و بیان اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی است. در میان عارفان مسیحی، ترزا آویلایی(1515ـ1582م) همین موضوع را در اثر ارزنده خود به نام کاخ مورد توجه قرار داده است. دستاورد اصلی این مقاله، وجوه قابل مقایسه و حتی قابل تطبیق است که تشبیه نفس انسان به کاخ بسیار زیبا، بیان صریح اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی، بیان سیر و سلوک، بیان نحوه وصال به پروردگار و ذکر عوامل محرومیت از جمله آن هایند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان