عارفان برای بیان حقایق متعالی از داستان های تمثیلیی بهره می گیرند. شک نیست که مراد اصلی اینان داستان گویی نیست، بلکه ممکن است موضوعات متعددی در لابلای آن ها مورد بحث قرار گیرد. مولوی(604ـ672ق) در میان عارفان مسلمان از جمله کسانی است که از چنین روشی برای بیان مقاصد عرفانی خود بهره های فراوانی برده است. از مهم ترین و طولانی ترین داستان های این کتاب در انتهای دفتر ششم، داستان دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور است که موضوع آن، مراحل سیر و سلوک و بیان اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی است. در میان عارفان مسیحی، ترزا آویلایی(1515ـ1582م) همین موضوع را در اثر ارزنده خود به نام کاخ مورد توجه قرار داده است. دستاورد اصلی این مقاله، وجوه قابل مقایسه و حتی قابل تطبیق است که تشبیه نفس انسان به کاخ بسیار زیبا، بیان صریح اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی، بیان سیر و سلوک، بیان نحوه وصال به پروردگار و ذکر عوامل محرومیت از جمله آن هایند.