سید محمد حکاک

سید محمد حکاک

سمت: استادیار
مدرک تحصیلی: دانشگاه بین المللی امام خمینی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۳۲ مورد از کل ۳۲ مورد.
۲۱.

بر ترازوی نقد 2 (سنجش یک نقد)

۲۲.

امکان فقری

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 512
در مساله مناط نیاز به علت تا قبل از صدرالمتالهین شیرازی دو نظر وجود دارد نظر متکلمین و نظر حکما بنابر نظر اول حدوث زمانی و بنابر نظر دوم همان لااقتضائیت نسبت به وجود و عدم یا تساوی نسبت با وجود و عدم که از آن به امکان تعبیر می شود مناط نیاز به علت است حکما اصل علیت را نیز با استناد به همین امکان اثبات می کنند می گویند چون هر ماهیتی نسبتش با وجود و عدم مساوی است در خروج از حد استوا و تلبس به وجود محتاج مرجح است که همان علت باشد اما از نظر صدر الدین شیرازی بنابر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت مناط نیاز به علت در وجود ممکنات است نه در ماهیتشان و این مناط عبارت است از تعلقی بودن وجود آنها وی از این امر به امکان فقری تعبیر می کند صدرالمتالهین البته در بسیاری از کتب خویش در مساله مورد بحث از باب مماشات با قوم از نظریه امکان ماهوی در باربر حدوث زمانی دفاع می نماید اما رای اختصاصی او بنابر تصریح خودش در مواضعی دیگر از کتبش همان امکان فقری است که در مقاله بدان اشاره شده است.
۲۳.

محرک اول در نظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: خدا حکمت حرکت زمان فعل قوه علت (فاعلى، غایى، صورى، مادى) شوق محرک اول

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
تعداد بازدید : 665
هدف از این مقاله تحقیق در خصوص نظر ارسطو در باب محرک اول یا خداست. ارسطو درکتاب مابعد الطبیعه خود درباره حکمت یا فلسفه اولى بحث و براى آن دو تعریف ذکر مى‏کند: 1- بحث درباره علل اولیه واقعیت 2- بحث درباره موجود بما هو موجود. این کتاب خود مشتمل به چهارده کتاب فرعى است. در کتاب آلفا علل اولیه را چهار تا مى‏داند: فاعلى، صورى، مادى، غایى. در کتاب لاندا، وارد بحث از محرک اول مى‏شود. قصد ارسطو تبیین وجود حرکتى است که سراسر عالم مادى را فراگرفته است و از این زاویه است که وارد بحث خدا مى‏شود. از نظر او، کل عالم کاروانى است که از قوه و نقص به سوى فعلیت و کمال روان است و محرک اول که فعلیت محض است، در رأس هرم هستى قرار گرفته و این قافله را به جذبه شوق به سوى خود مى‏کشاند. به تعبیر دیگر او علت غایى حرکت عالم است، نه علت فاعلى آن. ارسطو بعد از اثبات وجود محرک نامتحرک اول، آن را با خدا یکى مى‏داند و براى او صفات الهى مانند حیات و علم قائل مى‏شود و با این کار اصل اول فلسفى عالم را با اصل بنیادین دینى متحد مى‏سازد، بعد از آن که آن دو از هم جدا شده بودند. فعل خداى ارسطو، فکر است و متعلق این فکر هم، تنها خود اوست. بنابراین او علم و عنایتى به جهان ندارد. او معبود هم نیست. همچنان که خالق هم نیست. زیرا ارسطو ماده و حرکت را ازلى مى‏داند. جهان ارسطو غایتمند است، اما نه بدان معنا که موجودات آگاهانه به سوى غایت خویش روانند و نه بدان معنا که خدا، عالم را چنین قرار داده است. نفوذ و تأثیر خدا در عالم مانند نفوذ و تأثیرى است که شخصى ناآگاهانه، در شخصى دیگر دارد یا حتى مانند تأثیرى که یک مجسمه در طالب خود ایجاد مى‏کند. سخن آخر این که آراء ارسطو در باب خدا نه کافى است و نه حتى چندان منظم و مبوّب.
۲۴.

عرفان و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 669
عرفان‌ یعنی‌ خداشناسی‌ از راه‌ دل‌ و خداپرستی‌ از روی‌ محبت‌ و سیاست‌ یعنی‌ علم‌ و عمل‌ رسیدن‌ به‌ حکومت‌ و حفظ‌ آن. و حکومت‌ هم‌ عبارت‌ است‌ از تدبیر اجتماع. این‌ دو، اگرچه‌ در نظر اول‌ با یک‌دیگر بی‌ارتباط‌ می‌نمایند، در واقع‌ با هم‌ نسبت‌ دارند و بر هم‌ تأثیر می‌نهند. این‌ تأثیر در بعضی‌ جهات‌ متقابل، و در برخی‌ دیگر یک‌طرفه، و نیز هم‌ مثبت‌ و هم‌ منفی‌ است. و همة‌ این‌ها در این‌ مقاله‌ در سه‌ نسبت‌ حفاظت، تکمیل‌کنندگی‌ و بازدارندگی، جمع‌ و مورد بحث‌ واقع‌ شده‌ است.
۳۱.

نقد نظریه هیوم در باب منشأ تصورات از دیدگاه حکمت متعالیه ‏

۳۲.

نقد یک نقد

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 278
مطلب اصلى مقاله «نگرش انتقادى بر روش تحقیق و تفکر در فلسفه اسلامى‏» این است که در فلسفه اسلامى تنوع و تشعب وجود ندارد. این امر معلول نبود عنصر انتقاد در این فلسفه است. امر اخیر خود معلول مقدس شمرده شدن این فلسفه و این نیز حاصل اتحاد آن است‏با دین. چون دین به عنوان یک امر مقدس بیرون و برتر از حوزه شناسایى و نقد است. در این مقاله همه این ادعاها مورد نقد قرار گرفته و بدانها پاسخ داده شده است و ثابت‏شده که: نه فلسفه اسلامى بى بهره از تنوع، و نه فاقد عنصر انتقاد است‏بلکه انتقاد همواره در آن موجود بوده است، و نه دینى است‏بدان معنى که مقصود نویسنده مقاله «نگرش انتقادى‏» است، و نه (از همه مهمتر) اسلام دخالت عقل را در فهم دین ممنوع و دین را برتر از شناسایى و نقد مى‏داند، بلکه، برعکس، سفارش اکید به فهم عاقلانه دین مى‏کند و آنرا دائر مدار عقل مى‏داند. ضمنا به بعضى از تناقضها و تزلزلهاى سخن نویسنده مقاله مذکور نیز اشاره شده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان