محمدمهدی مقدس

محمدمهدی مقدس

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۰ مورد از کل ۱۰ مورد.
۱.

تحلیل و بررسی دیدگاه جیگوان کیم درباره علیت ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جیگوان کیم فلسفه ذهن علیت ذهنی اصل برونداد علی فیزیکالیسم فیزیکالیسم غیرتحویلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۱۳۸
جیگوان کیم (1934-2019)، فیلسوف کره ای-آمریکایی معاصر است که پژوهش های او در زمینه فلسفه ذهن و متافیزیک بوده است. این مقاله قصد دارد دیدگاه وی درباره علیت ذهنی را تحلیل و نقادی کند. دیدگاه کیم درباره علیت ذهنی، بر نوعی فیزیکالیسم تحویلی استوار است که در آن، رویدادهای ذهنی به واسطه تحویلِ کارکردی به ویژگی های فیزیکی، واجد اثربخشی علی می شوند. وی خوانش غیرتحویلی از فیزیکالیسم را رد می کند؛ و آن را موجب ایجاد مساله تعین چند جانبه می داند. از دید وی، حالات ذهنی درصورتی می توانند توان علی داشته باشند که علت های عصبی-فیزیکی آن ها چنین ویژگی ای را داشته باشند؛ در صورت بندی معمول از علیت ذهنی، مشکل تعین چند جانبه علی، موجب می شود تا ویژگی های ذهنی فاقد شایستگی علی باشند. کیم با بیان اصل برونداد علی، علیت به مثابه علیت تولیدی، و اصل بُستار، می کوشد تا صورت بندی خود از علیت ذهنی را ارائه کرده و، امکان آن را نشان دهد. در نقد دیدگاه کیم می توان به این موارد اشاره کرد: (1) ابتناء ویژگی های ذهنی بر ویژگی های فیزیکی، موجب شبه پدیده بودن ویژگی های ذهنی است. (2) استدلال برونداد علی، در نجات ویژگی های ذهنی و نیز، در پاسخ به اشکالات برآمده از استدلال تعمیم، ناکام می ماند. (3) استقلال ویژگی های ذهنی از ویژگی های فیزیکی، و تلقی آن ها به مثابه قانون، با یکدیگر ناسازگار است؛ و (4) خوانش علیت به مثابه تولید، با قوانین بنیادی فیزیک مغایرت دارد.
۲.

تحلیل و نقد سنتز های زمانی دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ژیل دلوز سنتزهای زمانی کانت بازگشت جاودانه سنتز منفعل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۲۲
این پژوهش می کوشد تا سنتزهایِ زمانی دلوز را مورد تحلیل و نقادی قرار دهد. بنابراین هدفِ اصلی این مقاله، بررسیِ انتقادیِ دیدگاه دلوز درباره زمان است که در قالب سنتزهایِ زمانیِ سه گانه مطرح می شود. اگرچه دلوز هریک از این سنتزهایِ زمانی را با الهام از یک فیلسوف خاص مطرح می کند، اما نگاه کلی او در اینجا به کانت و تعریف او از زمان است. سنتز اول، سنتز منفعل عادت است که به مثابهامری ناآگاهانه و پیشاآگاهانه اتفاق می افتد. سنتز دوم، سنتز فعال حافظه است که با مفهوم گذشته نهفته (virtual) برگسونی رابطه ای تنگاتنگ دارد. دلوز سنتز سوم را با استفاده از تعریف کانتیِ زمان به مثابهصورت محض و تهی، مفهوم برش و وقفه، و همچنین بازگشت جاودانه نیچه، مطرح می کند. در نقد دلوز، دست کم می توان سه اشکال را وارد ساخت. (1) جداسازی مفاهیم از کانتکست اصلی آن، ارتباط میان مفهوم در شکل فعلی و قبلی اش را ناروشن باقی می گذارد و شباهت آن ها را مبهم رها می کند. (2) نوع ترکیب این مفاهیم مشخص نیست. اینکه آیا از نوع متافیزیکی است یا از نوع واقعی یا جز آن. و (3) استفاده دلوز از این مفاهیم متنوع، کاملاً به تفسیر و خوانش خاصی از آن ها متکی است و لزوماً شامل خوانش های دیگر نمی شود.
۳.

بررسی انتقادی رابطه گرایش تلویحی و شکاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گرایش تلویحی شکاکیت معرفت شناسی داوری جنیفر سول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹ تعداد دانلود : ۱۱۷
در این مقاله می کوشیم با بیانِ معانی گوناگونِ «گرایش تلویحی» (Implicit Bias) تبیین دقیقی از مفهوم و انواع آن به دست دهیم. این گرایش ها به واسطه انجام آزمون های تجربی و به نحو غیرمستقیم در هر فردی می توانند مشخص شوند. چنین گرایش هایی دارای پیامدهای معرفتی متفاوتی هستند که از جمله مهم ترین آن ها می توان به شکاکیت اشاره کرد. جنیفر سول استدلال کرده است که ما دلایل بسیار خوبی در دست داریم که نشان می دهد داوری ها، تصمیم ها و ارزیابی های ما درباره گزاره ها و استدلال ها تحت تأثیر گروه های اجتماعی ای قرار دارد که فرد اقامه کننده آن استدلال یا گزاره عضوی از آن است، و چنین تأثیری به قدری زیان آور است که می تواند در اکثر موارد ما را به اشتباه دچار کند. بدین ترتیب، او اشاره می کند ما در اکثر داوری های روزمره خودمان دچار اشتباه می شویم، و این شکاکیتی را در پی دارد که برای مقابله با آن به اقدامی عملی نیازمندیم. ما استدلال می کنیم که دیدگاه سول از جهات گوناگونی دارای ابهام است: (1) تقریر وی از شکاکیت بسته به اتخاذ نوع خاصی از معنا برای گرایش تلویحی است و لزوماً شامل معانی دیگر نمی شود. (2) دیدگاه سول بر خوانش خاصی از تجربه گرایی استوار است که در پی آن ذهن در ساختن باور هیچ مشارکتی ندارد و مانند ماشینی خنثی عمل می کند. (3) استدلال سول یک استدلال خودویرانگر است. (4) او هیچ معیار و سازوکار دقیق و کلی برای اَثرپذیری افراد از گرایش های تلویحی بیان نکرده است. (5) ارزیابی او از عدم تأثیر شکاکیت سنتی در زندگی عملی نادرست است. (۶) در نهایت، این اثرپذیری در هر فردی متفاوت از فرد دیگر است و شدت و ضعف آن در افراد مختلف روشن نیست.
۴.

تحلیل انتقادی رابطه فلسفه کانت و پارادایم پردازش پیش بینانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پارادایم پردازش پیش بینانه کانت طبیعت گرایی فلسفه استعلایی اسوانسون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۶ تعداد دانلود : ۸۸
 این مقاله به تحلیل و نقادی دیدگاه ال.آر. اسوانسون درباره ارتباط میان پارادایم پردازش پیش بینانه (predictive processing paradigm) و فلسفه کانت می پردازد. براساسِ اظهارات اسوانسون، این پارادایم (که ازاین پس PP نامیده می شود) ریشه در آثار ایمانوئل کانت دارد. وی این ارتباط را در مواردی از قبیل (1) تحلیل بالا به پایین، (2) ذهن و ساختارهای علی جهان، (3) وارونه سازی و انقلاب کپرنیکی، (4) فراپیشینی ها و صورت های شهود، (5) مدل های تولیدی و شاکله ها، و (6) تحلیل به وسیله ترکیب نشان می دهد. در ارزیابی دیدگاه وی، می کوشیم نشان دهیم که مدعای وی دستِ کم در دو مورد کلی با دشواری روبه روست: نخست اینکه، خوانش وی از PP کاملاً گزینشی است و تفاوت های معنادار میان خوانش های متفاوت از آن را در نظر نگرفته است. دوم اینکه، خوانش وی از کانت خوانشی طبیعی شده و تجربی است. چنین خوانشی اساسی ترین مفاهیم فلسفه استعلایی کانت یعنی من یا سوژه خودآگاه را نادیده می گیرد و محو می کند. همچنین رویکرد کانت به ذهن رویکردی متافیزیکی است، درحالی که رویکرد PP به مغز کاملاً تجربی است. بنابراین، اگر میان پارادایم PP و فلسفه استعلایی کانت تعارضی اساسی وجود داشته باشد، آنگاه ادعای تطابق میان آن ها با دشواری های جدی روبه رو خواهد بود.
۵.

بررسی انتقادی نسبت فلسفه ذهن کانت و فلسفه ذهن معاصر با تأکید بر کارکردگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: کانت فلسفه ذهن کارکردگرایی ادراک نفسانی آگاهی خود آگاهی شناخت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۰۳
این مقاله قصد دارد تا با بیان اجمالیِ فلسفه ذهن کانت، در بخش اول، تأثیر آن در فلسفه ذهن معاصر، و در بخش دوم، تأثیر و نسبت آن با کارکردگرایی را مورد بررسی و نقد قرار دهد. از مهمترین مواردی که در آن فلسفه ذهن معاصر متأثر از اندیشه های کانت بوده عبارت اند از: (1) لزوم وضع نوعی ساختار ضروری برای اندیشه و تجربه. (2) ارتباط میان صورت های آگاهی و خودآگاهی. (3) کنار نهادن خودِ دکارتی که ناظر به بحث کانت در نقد روان شناسی عقلانی است. (4) تفکیک حس از فاهمه در کانت پیشگام مسئله تجربه در نظریات جدید درباره آگاهی است. همچنین در بخش دوم، نشان می دهیم که اگرچه میان کارکردگرایی و فلسفه ذهن کانت شباهت هایی وجود دارد، اما روایت کارکردگرایانه بسیاری از مفاهیم اساسیِ فلسفه وی ازجمله برخی کیفیات ذهنی و معماری استعلایی آن، و توجه به هستی شناسی طبیعت ذهن را کنار می گذارد. از نظر ما، هر خوانشی از جمله خوانش کارکردگرایانه از کانت، برای اینکه اصیل تلقی شود، بایستی دارای دو شرط اساسی باشند: (1) با مهمترین آموزه های کانت که عبارت است از روش استعلایی و التزامات آن، در تعارض نباشد. و (2) زمینه تاریخی مباحث کانت و تطور زمانی مفهوم مد نظر را مورد توجه قرار دهد.
۶.

تحلیل و رد استدلال های تسلسلی و عدم امکان شناخت در گفت وشنود پارمنیدس افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: افلاطون گفت وشنود پارمنیدس نظریه صورت ها استدلال انسان سوم معرفت شناسی خوداسنادی خودمشارکتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۹ تعداد دانلود : ۱۲۹
در این مقاله بخش نخست گفت وشنود پارمنیدس موردبررسی قرار می گیرد. این گفت وشنود دو چالش عمده را پیش روی نظریه صورت ها قرار می دهد که عبارت اند از: «استدلالات تسلسلی» یا «استدلال انسان سوم» و «عدم امکان شناخت.» ابتدا می کوشیم تا شرح دقیقی از بخش نخست این گفت وشنود به دست دهیم و در ادامه با تحلیل استدلالات پارمنیدس، نشان می دهیم که استدلال های وی برفرض های «خوداسنادی»، «یکی بالاتر از بسیاری» «اصل ناهمانندی» و «اصل یکتایی» استوار است. سپس روشن می کنیم که پارمنیدس در به کاربستن فرض ناهمانندی موجه نیست و نمی تواند استدلال تسلسلی خود را اقامه کند. پس ازآن به مسئله جدایی صورت ها از اشیاء این جهانی و در پی آن «عدم امکان شناخت» می پردازیم و با تحلیل استدلال وی نشان می دهیم که پارمنیدس در حکم به عدم امکان شناخت، مرتکب دست کم دو خطای منطقی شده است و از صرف اینکه صورت ها از جهان ما جدا هستند، نمی توانسته نتیجه بگیرد که ما از صورتِ دانش بهره نمی بریم.
۷.

بررسی انتقادی باور به جهان خارج در اندیشه فیلسوفان تجربه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۹۸
باور به جهان خارج و مسئله مرجع عینی تصورات، پرسشی بنیادین است که در هر نظام شناختی کوشیده می شود تا برای آن پاسخی تدارک شود. در فلسفه دکارت بنا بر اصل کوجیتو (cogito ergo sum)، ابتدا من و سپس جهان اثبات می شود، بااین حال تمایز میان من و جهان، یا سوژه و ابژه، همواره این پرسش را پیش روی ما قرار می دهد که مرجع عینی تصورات ما چگونه ثابت می شود و چیست اند؟ آیا اشیاء مستقل از ذهن هستند؟ یا همان چیزهایی اند که ما می بینیم، حس می کنیم، می بوییم، می چشیم یا لمس می کنیم؟ به عبارتی دیگر آیا آنها فقط داده های حسی اند یا تصوراتی از این داده ها هستند؟ و اینکه آیا اشیاء مستقل از ذهن هستند، اما ما تصوراتی از آنها داریم و داده های حسی را از آنها دریافت می کنیم؟ تجربه گرایانی مانند لاک، بارکلی و هیوم هریک دلایلی برای توضیح این مرجع عینی به دست داده اند. در این مقاله ابتدا مقصود هریک از این فیلسوفان از مفهوم تصور و شیء را مورد بررسی قرار می دهیم، سپس باور آنها درباره منشأ تصورات و جهان خارج را بررسی کرده و، می کوشیم تا به نحوی نقادانه اشکالات وارد بر هر یک را نشان دهیم. درنهایت در دو سطحِ (1) وجود اشیای خارج و، (2) تطابق آنها با تصورات ذهن، مسئله شکاکیت را بررسی می کنیم و، نشان می دهیم که باور کدام یک از این فیلسوفان را می توان منتهی به شکاکیت دانست و باور کدام یک را نمی توان. شماره ی مقاله: ۹
۸.

تحلیل و نقد تقویمِ اگویِ دیگر در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اگوی دیگر دیگری پدیدارشناسی استعلایی ادموند هوسرل تقویم قصدیت بیناسوبژکتیو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۲ تعداد دانلود : ۱۷۳
این مقاله قصد دارد تا رهیافت هوسرل در تقویم دیگری، به مثابه اگوی دیگر را، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. آنچه از بیان هوسرل در تأمل پنجم تأملات دکارتی برمی آید، تقویم دیگری به عنوان آغازی برای پی ریزی جهانی است که در آن، عینیت و ابژکتیویته، برای همه در دسترس باشد. هوسرل این جهان را بیناسوبژکتیو نام می نهد. روایت هوسرل از این تقویم، شامل دو گام اساسی است: در گام نخست، تقلیل دوم به اجرا گذارده می شود که به واسطه آن، از تمامی قصدیت ها، انگیزه ها، معانی و جز آن، معطوف به دیگرانِ غیر از من، قطع نظر می شود. سپس با بیان مشخصه ادراک دیگری به مثابه یک حضور غیر مستقیم، معنای دیگری در یک ادراک غیرمستقیم شبیه ساز و به واسطه یک انتقال معنایی در فرآیند جفت وجورسازی، از بدن من به بدن دیگری منتقل می شود. دست کم می توان سه نقد جدی بر این توصیف وارد ساخت: 1. اپوخه دوم، تمامی معناهای معطوف به دیگری را از اگو سلب می کند و بنابراین، هرگونه ارجاعی به دیگری که بناست معنایش را از اگو دریافت کند، منتفی است؛ 2. توصیف هوسرل از بدن، بسیاری از جوانب درباره آن را مغفول می گذارد؛ و حتی در نقطه آغاز، تفاوت ادراکی میان ادراک بدنِ من وبدن دیگری را مورد ملاحظه قرار نمی دهد؛ 3. بیان هوسرل برای تمیز میان ارگانیسم و شبه ارگانیسم، نا روشن، مبهم و نابسنده است. بیان عباراتی مبهم مانند رفتار متغیر اما هماهنگ، و نیز عدم ارائه معیاری برای تشخیص رفتار هماهنگ یک ارگانیسم، از مواردی است که توصیف هوسرل را دچار دشواری می کند.    
۹.

تحلیل و نقادی رویکردهای متفاوت به مسئله آگاهی در سنت دکارتی- اروپایی و پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آگاهی معرفت شناسی سوژه و ابژه پدیدارشناسی نظریه ایده ها ذهن و بدن دکارت گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵ تعداد دانلود : ۸۴
رویکرد دکارت و سنت فلسفی پس از وی به آگاهی، پیامدهای معرفتی را به دنبال داشت. تمایز سوژه و ابژه و مسئله نحوه ارتباط ذهن و بدن که موجب گرفتاری ذهن در میان تصورات خود شده و درنهایت منجر به مسئله «تنگنای شخصی» گردید. همچنین مشکل این همانی شیء ادراکی، شکاکیت، و بحث ارزش گذاری با توجه به شکاف میان ذهن و عین، به طور خلاصه از پیامدهای این رویکرد به شمار می روند. با عنایت به این مسئله، رویکردهای بدیل برای مرتفع ساختن این پیامدها از سوی فیلسوفان ارائه گردید. ازجمله این رویکردها، پدیدارشناسی در تقریر هوسرل، هیدگر و مرلوپونتی است. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، با به میان کشیدن حیث التفاتی و همچنین هیدگر با آموزه «بودن در جهان» و مرلوپونتی با ایده بدن های آگاه، توصیفی از سازوکار و ویژگی های آگاهی به دست دادند. مقاله حاضر در تلاش است تا مشکلات نظام معرفتی دکارتی-اروپایی را بررسی کرده، سپس نحوه مواجهه با مشکلات پیش آمده را نشان داده، و درنهایت ویژگی های هر رویکرد را تحلیل و نقادی کرده و تبیین کند که آیا رهیافت های بدیل توانسته اند مشکلات پیش آمده را مرتفع سازند یا خیر؟
۱۰.

تحلیل و بررسی امکان هوش مصنوعی هیدگری در آرای هیوبرت دریفوس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: هوش مصنوعی هیوبرت دریفوس هوش مصنوعی هیدگری فلسفه ذهن پدیدارشناسی آگاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۴ تعداد دانلود : ۱۸۸
هیوبرت دریفوس با روش پدیدارشناسانه خود که برگرفته از آموزه های هیدگر و مرلوپونتی است، دو پارادایم هوش مصنوعی، یعنی نمادگرایی و پیوندگرایی را به نقد می کشد. وی سپس جریانی را از پارادایم سوم هوش مصنوعی، یعنی حیات مصنوعی با قید شروطی ویژه می پذیرد. این جریان به هوش مصنوعی هیدگری مشهور است. در این مقاله با بیان اجمالی نقد های دریفوس بر دو پارادایم نخست هوش مصنوعی، رأی نهایی وی در خصوص امکان پذیرش هوش مصنوعی هیدگری بررسی می شود. به نظر نویسنده این مقاله، دست کم به سه طریق می توان امکان هوش مصنوعی هیدگری بر مبنای نظریات دریفوس را نشان داد. راهکار نخست با استفاده از رهیافت دنیل سوسر و بر اساس تعاملگرایی ارائه می شود؛ راهکار دوم با استناد به دیدگاه جان سرل و تفکیک هوش مصنوعی قوی و ضعیف بیان می شود؛ راهکار سوم باتوجه به آموزه هم تحققی، میان آگاهی، هوشمندی و رفتار هوشمندانه نشان می دهد که این امکان به چه ترتیب میسّر است. 

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان