تحلیل ناآرامی های پاییز 1401 جمهوری اسلامی ایران براساس نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس
منبع:
پژوهش ملل اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۸۷
27-49
حوزه های تخصصی:
ناآرامی و اعتراضات و نحوه کنترل این پدیده، از جمله مسائلی است که در پی تغییرات سیاسی اجتماعی پس از جنگ تحمیلی در برخی نقاط کشور برای مسئولان جمهوری اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده و تلاش هایی از سوی حاکمیت برای تقویت سیستم های امنیتی و انتظامی بعنوان منابع کنترل اجتماعی صورت گرفته است. این اعتراضات موجی از نظریه پردازی را در رابطه با ماهیت، ریشه ها و پیامدهای موضوع بدنبال داشت. بسیاری از تحلیل گران به نقد و تحلیل این موضوع پرداخته و تعابیر متفاوتی بکار گرفته اند که حاکی از تفاسیر گوناگون و گاهاً متعارض است که با عناوینی همچون اغتشاش اجتماعی، جنبش اجتماعی، فتنه جدید و ... در دست نقد و تحلیل است. بررسی ناآرامی های اخیر از منظر نظریه کنش ارتباطی هابرماس از آنجایی حائز اهمیت است که برخلاف نظریه های اثبات گرایی که با نگاه تبیینی به مسائل اجتماعی می پردازند و با رویکردی محافظه کارانه به دنبال نظم و ثبات هستند، در این نظریه انتقادی به کنش های فردی و گروهی با رویکردی اجتماعی توجه می شود. این مقاله با بهره مندی از روش توصیفی-تحلیلی و براساس گزارشات میدانی و مطالعه اسناد کتابخانه ای، با طرح این سوال که ناآرامی های پاییز 1401 در جمهوری اسلامی ایران براساس چه مولفه یا مولفه هایی قابل تبیین است؟ بدنبال آزمون فرضیه ای است که کاربست نظریه کنش ارتباطی را در تحلیل اعتراضات سیاسی و اجتماعی موثر می داند. همچنین فقدان و یا خلاء انجام پژوهشی در زمینه بررسی نظری علل حوادث از دیدگاه نظریه کنش ارتباطی هدف انجام پژوهش مزبور بوده است