چکیده

این مقاله خوانشی دقیق از شاید معروف ترین داستانها (روایتها) در تاریخ انسان باشد: 1) خلق جهان و کنش نامگذاری، 2) خوردن سیب از درخت دانش و اخراج انسان از باغ عدن، 3) ساختن برج بابل، تخریب آن توسط خدا، تفرقه انسانها و زبان آنها، و در نتیجه گریزناپذیری ترجمه. این داستانها بر اساس خوانش دو متفکر (والتر بنیامین و ژاک دریدا) در حوزه نظریه نقادانه معاصر مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف این مقاله در بررسی این سه داستان تحلیل «پیدایش» زبان و ترجمه است: نامگذاری: زبان در اولین قدم خود کلام خداست. در این مرحله، خلق خدا با کلام او یکی است: «در آغاز کلمه بود.» اینکه انسان بر دیگر خلقتهای خداوند نام می گذارد خود تقلیدی از کنش خلق خداوند است. در این مرحله، کلمات (یا بهتر بگوییم «نامها») کیفیت ارتباطی ندارند. آنها تنها خود را بازنمایی می کنند. درخت دانش: در دومین مرحله از داستان زبان است که دانش، داوری، یا ارزشهای بیرونی به حوزه زبان وارد می شوند. این اولین «هبوط» زبان است. کلمات حال تنها وسیله یا ابزاری برای ارتباط با چیزهای بیرون از خود هستند. کلمات دیگر ذات بی واسطه و مقدس ندارند و دیگر «نام» نیستند. برج بابل: در سومین مرحله یا دومین «هبوط» زبان، آرزوی یکی کردن زبان به بن بست می رسد. در این مرحله، با پراکندگی زبانها و خلق هر روزه زبانهای جدید، انسانها دیگر قادر به فهم یکدیگر نیستند. آنها حال به ترجمه نیازمندند. این مقاله با تحلیل این سه روایت سعی بر تشریح اساس فلسفه انجیلی زبان و ترجمه دارد.

تبلیغات