نگاه نظریه پرداز حوزه علوم انسانی درباره ماهیت انسان، می تواند بر چگونگی یافته های علمی وی تأثیرگذار باشد. مجادله فطری نگری – تجربی نگری، یکی از مباحثات تاریخی و پردامنه در خصوص ماهیت انسان بوده است. پژوهش حاضر با هدف نقد و بررسی مبانی انسان شناختی سه مکتب روان-تحلیل گری، رفتارگرایی و انسان گرایی، مبتنی بر نظریه فطرت با تکیه بر آموزه های دینی ارائه شده است. این پژوهش، بنیادی بوده و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا، انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان داد «غلبه ی تفسیر غریزی ناسوتی از بشر»، «غلبه ی رویکرد پوزیتیویستی در تفسیر بشر»، «تفسیر بشر بر پایه ی خودبنیادی نفسانی»، «سیطره ی تفسیر ماتریالیستی مکانیکی از انسان» و «غلبه ی تکیه بر روش شناسی آزمایشی تجربی در تفسیر بشر»، ازجمله مهم ترین مبانی انسان شناختی نظریه های مختلف روان شناختی کلاسیک است. این پژوهش نشان داد نگاه رویکردهای روان شناختی کلاسیک به انسان، نگاهی مبتنی بر محوریت عقل تجربی است. این درحالی است که نگاه به انسان در نظام فطرت محور، نگاهی مبتنی بر معیار انسان کامل بر محوریت عقل متصل به وحی است. همچنین این پژوهش نشان داد منظور نظریه های روان شناختی کلاسیک از مفهوم فطرت، مسئله ی غریزه و یا ژنتیک است که با مفهوم آن در متون اسلامی تفاوت معناداری نشان می دهد.