چکیده

اصطلاح هنر عمومی، به آثاری اطلاق می شود که برای دسترسی عموم مردم و مخاطبین در فضایی عمومی به نمایش گذاشته شده است و تمایل به مشارکت، درک و برقراری ارتباط با مخاطب عام را به عنوان هدف اصلی خود در نظر می گیرد. هنر عمومی به دلیل ارتباط با مخاطب به صورت مستقیم و در سطح شهر، پیامدهای مثبتی را برای مخاطبین به دنبال خواهد داشت. یکی از زیرشاخه های هنر عمومی را می توان مجسمه های شهری دانست که در فضای عمومی، در محل پر تردد و در ارتباط با مخاطبین عام نصب شده؛ این آثار به دلیل حضور در سطح عموم جامعه، در واقع به سازه های اجتماعی بدل می شوند. مقاله حاضر با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات با مراجعه به اسناد کتابخانه ای، قصد دارد چگونگی ارتباط میان مجسمه های شهری به عنوان عاملی جهت آموزش خلاقیت به مخاطبین عام را با توجه به تجربه مستقیم مخاطب بررسی کند و به این پرسش پاسخ دهد؛ ارتباط انتقال و آموزش خلاقیت به مخاطبین عام با توجه به تجربه ای که در تقابل با هنر عمومی صورت می گیرد چگونه است؟ با این پیش زمینه که ارتباط بین مخاطب و اثر هنری خواهد توانست موجب بالا بردن درک و آگاهی مخاطب و همچنین، ارتقای سطح خلاقیت در وی شود؛ خلاقیتی که امروزه آن را جوهره اساسی و بنیادین همه فرآیندهای اجتماعی می دانند. در این راستا، از نظریه تجربه در آموزش مفاهیم که توسط جان دیویی نظریه پرداز و فیلسوف آمریکایی ارائه شده، استفاده شده است. یافته ها و نتایج حاصل از پژوهش ثابت می کنند که اگر تجربه، حس کنجکاوی را برانگیزد، ابتکار را در مخاطب تقویت کرده و نیروی محرکی در او ایجاد می کند که می تواند سبب بروز و یادگیری خلاقیت در وی شود؛ این امر، موجب گسترش وسعت تخیل در مخاطب خواهد شد. مطالعه موردی مد نظر، مجسمه هایی است که در شهر پدیده شاندیز نصب شده و خود به عنوان عنصری خلاقانه در فضای عمومی و در ارتباط با مخاطب عام خودنمایی می کنند.

تبلیغات