هدف : هدف این پژوهش بررسی و معرفی پیشنهاد(فرضیه) آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه راه حلی برای تلفیق تعلیم و تربیت دینی با آموزش علوم طبیعی در برنامه درسی ملی است، و به این پرسش کلی می پردازد که آیا این راه حل-«آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»- شایستگی لازم برای تحقق اهداف برنامه درسی ملی، و نیز قابلیت رفع ابهامات و تعارضات درونی برنامه درسی ملی را دارد؟ روش: در این پژوهش از روش تحلیل مفهومی و نیز از روش تحلیل استنتاجی بهره گرفته شده است. در بررسی برنامه درسی ملی و نیز معرفی پیشنهاد «آموزش خداباورانه علم درساحت نگرش» از روش تحلیل مفهومی، و در بخش الهام بخشی و کاربردهای این فرضیه در رفع ابهامات و تعارضات برنامه درسی ملی از روش استنتاجی استفاده شده است. یافته ها: این پژوهش نشان می دهد، که در بررسی برنامه درسی ملی و به طور خاص بیانیه حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی، ابهامات و تعارضاتی میان بخش های اساسی برنامه درسی ملی، اهداف، ضرورت و کارکرد حوزه، قلمرو حوزه، و جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه وجود دارد.از طرف دیگر، پیشنهاد آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه برساخته ای سازگار و منسجم، و همخوان با نظریه های علم دینی، می تواند راه حلی کارآمد برای رفع تعارضات موجود در حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی تلقی شود و ناسازگاری ها و تعارضات اهداف گنجانده شده در برنامه درسی را با سایر بخش های برنامه، از جمله جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه، حل نماید. نتیجه گیری: در نهایت نشان داده می شود که «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»، در راستای تعلیم و تربیت دینی و حل معضل تطبیق پذیری دین در برنامه درسی، به طور کلی تعارض ساحت نظر و عمل را در تطبیق پذیری اهداف اسناد بالادستی در برنامه درسی آموزش علوم، تا حدی حل می کند، و تعلیم و تربیت دینی در آموزش علوم تجربی را به سطح عملی تر و اجرایی تری می کشاند.