امروزه نظریه عینیت صفات با ذات به عنوان تفسیری از توحید صفاتی، اندیشه ای معروف و متداول در میان متکلّمان امامیه تلقّی می شود. انتساب این اندیشه به مدارس کلامی امامیه، خصوصاً پیش از رونق فلسفه صدرایی به صورت جدّی مورد تردید است. بررسی آثار و شواهد نشانگر آن است که نه تنها در این مدارس اثری از نظریه عینیت صفات با ذات قابل مشاهده نیست، بلکه گرایش ایشان به نظریه نفی صفات، به عنوان رقیب نظریه عینیت، از ادلّه و شواهد فراوانی برخوردار است. این نوشتار با روش مطالعه اسنادی با تحلیل گزارش های تاریخی و نیز بررسی کلمات و مبانی متکلّمین امامیه در دو مدرسه کوفه و قم، در صدد رصد نظریّه نفی صفات در این دو مدرسه است. بررسی گزارش های کلامی و نیز کلمات متکلمان شاخص این دو مدرسه، یعنی زراره، هشام بن حکم و مؤمن الطاق، نشان از صحّت انتساب نظریه نفی صفت به ایشان دارد. نقل صریح احادیث نفی صفت بدون هیچ گونه تفسیر و تأویل، روایات نفی توصیف، روایات نفی وساطت صفت میان ذات و افعال الهی، روایات حدوث اسماء، تفسیر سلبی و کارکردی صفات و پرهیز از تفسیر اثباتی، و نیز اظهار تنافی اثبات صفت با آموزه توحید ذاتی و لزوم محدود شدن ذات، برخی از ادلّه و شواهد انتساب نفی صفت به این دو مدرسه کلامی است.