می توان هفت پیکر نظامی را کتاب یگانگی قهرمان و پیوند مقدس او با آنیما دانست که در گستره نمادها یا استعاره هایی معنادار به نوعی «خویشتن شناسی» منجر می شود. جلوه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی موجود در این کتاب، آن را در هاله ای از ابهاماتی قرار می دهد که جز با راهکارهای روان شناختی اسطوره قابل درک و تبیین نیست. کهن الگوی «زن نخستین» یا «مادر ازلی» در سفر سمبلیک بهرام و در مراحل آزمون های خودشناسی او، حرکتی از اعماق سیاهی به دل روشنایی است. در داستان های این کتاب، نقصان و کمبودی در روان تمامی قهرمانان، موجبات حرکت و سفر آن ها را برای گشودن دریچه های ناشناخته فراهم می سازد. زندگی پر رمز و راز شاه در گزارش نظامی از او یک قهرمانان اسطوره مند ساخته که در فرجام زندگانی خویش به عنوان یک انسان آگاه به شعورِ شورمندِ خویش به نوعی فردانیت متافیزیکی دست می یابد. مسأله اصلی پژوهش در این مقاله، سیر بهرام است که خود در قالب سفری به قصد نوزایی رُخ می دهد و تسلسل وقایع و ارتباط درونی آن ها با یکدیگر فرایند خویشتن شناسی قهرمان را تقویت می کند. هدف این است تا با نشان دادن رویکرد روان شناختی اسطوره با واکاوی عناصرِ نمادینِ موجود در قصه های هفت گنبد، ارتباط درونی آن ها با داستان اصلی بررسی شود و تمامی کنش ها و واکنش های داستانی را در جهت استعلای متافیزیکی قهرمان معنا بخشد. گفتنی است که شیوه تحقیق در این مقاله، تحلیلی- توصیفی است.