چکیده

مطالعه بر روی هنر عامه در ایران در تعامل جدی با گفتمان هویت فرهنگی است. در این میان، ادبیات شفاهی با توجه به شاخصه شفاهی بودن و در بر داشتن زمینه های متنوع تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، بستر مناسبی برای انجام پژوهش هایی از این دست به شمار می آید. شعر گونه ها در هنگام بافت قالی در اکثر مناطق قالی بافی ایران رواج دارد، اما شاید بتوان کاربرد ترانه در هنگام بافت در میان قشقاییان را اندکی متفاوت با سایر نقاط ایران به شمار آورد. از این رو موضوع مقاله حاضر، چگونگی تأثیر ادبیات شفاهی بر روی دست بافته های عشایر استان فارس است؛ به این ترتیب مقاله با نگاهی توصیفی و تحلیلی، بخشی از ادبیات شفاهی از جمله ترانه ها و لالایی های عشایر قشقایی استان فارس را در کنار گونه هایی از دست بافته های عشایر قشقایی از لحاظ مضمونی و محتوایی، موردتحلیل قرار خواهد داد. در روند پژوهش از نظرات متفکرانی مانند س. اسپرگ، کارل بوخر، فیلیپس شاله و نیز دیگر منابع تحقیقاتی موجود بهره گرفته شده است. یافته های مقاله حاضر، تأییدکننده روابط نزدیک معنایی و حتی فکری میان ترانه ها و المان ها و عوامل بصری برخی از دست بافته های خاص در میان عشایر قشقایی است. به این ترتیب، مقاله حاضر با ترسیم روابط مضمونی و موضوعی میان ترانه ها و دست بافته های عشایر قشقایی و ترسیم شیوه ای برای شناخت بنیان های فکری و فرهنگی بافندگان در باب شکل گیری برخی از طرح های قالی، به سرانجام می رسد. نتایج به دست آمده از تحقیق، بازگوکننده این نکته هستند که در میان عشایر قشقایی که اغلب نقشه های بافته شده به صورت ذهنی و با توجه به خلاقیت فردی بافنده است، ترانه ها عامل ریتمیک و حتی نقشه ساز برای بافنده به حساب می آیند. در اینجا، ترانه عاملی است برای انتقال فرهنگ و بسیاری از عناصر فرهنگی مانند آرزوها، ارزش ها، هنجارها، اعتقادات، باورها و دانش بومی که از طریق این ترانه ها به نسل دیگر منتقل می شود.

تبلیغات