زبان پهلوی و پارسی و جنبه های تعلیمی آن در نهضت ترجمه عهد اموی از منابع اصلی مترجمان بوده و بسیاری از حکمت ها و تعلیمات اخلاقی ایرانی به عربی ترجمه شده و سپس از طریق ترجمه به فارسی، دوباره در منابع ایرانی، بازتولید شده و از راه بینامتنیت تا به روزگار ما رسیده است. در این نقل و انتقال، هر نویسنده به فراخور سیاست نوشتارش، چیزهایی بدان افزوده است. روایت شناسی که در اصل بررسی دستور زبان حاکم بر روایت است با الگوبرداری از زبان شناسی به مطالعه روایت به مثابه ژانر به حرکت از فُرم به طرف معنا می پردازد و گفتمان روایی را پارول یا نمودی متمایز از نظام لانگ مانند داستان می داند و مقولات اصلی زبان (شخص، زمان، وجه و نمود) را در داستان بازیابی می کند و می کوشد که نظام مشترک حاکم بر تمام روایت های داستانی را بیابد. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به سنجش و تحلیل مقایسه ای روایت های «دیگران کاشتند، ما خوردیم، ما بکاریم، دیگران بخورند» از راغب اصفهانی تا بهار پرداخته است. یافته ها نشان می دهند که موضوع اغلب منابع یکسان است، اما مضامین و پیرنگ های آن ها با یکدیگر تفاوت دارد. چگونگی و تفاوت رابطه شاه و رعیت، ایرانی گرایی یا عربی گرایی، نمایش دانایی رعیت و تعریض به ناآگاهی و ناکاردانی شاهان در برخورد با مردم، تسلط گفتمان دین مدار یا دنیامدار حاکمان، کار مولد و اهداف پاداش دادن و میزان آن و پیوند آن با خزانه دولتی و خراج و... نکاتی هستند که در این داستان ها مطرح شده و تفاوت گفتمان ها را رقم زده اند.