چکیده

جمهوری خلق چین به عنوان قدرتی نوظهور که در فضای پساشوروی روند صعودی کم سابقه ای را در عرصه سیاست و روابط بین الملل تجربه کرده طی یک دهه اخیر با اتخاذ رویکردی راهبردی و در قالب سازمان همکاری شانگهای کوشیده است تا از طریق بسطِ روابط دوجانبه و چندجانبه با سایر سازمان ها و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، زمینه های دستیابی به اهداف امنیتی، نظامی و اقتصادی و متعاقباً بازچینش سلسله مراتب قدرت جهانی را فراهم آورد. با توجه به شرایط پدیدار شده، نگارندگان اثر حاضر با رویکردی توصیفی_تحلیلی و با تأسی از مفروضات تئوریک نظریه «توازن قوای تی. وی. پال» درصدد برآمده اند تا در پرتو مفاهیم و معنا به این پرسش راهبردی پاسخ گویند که «عمده اهداف امنیتی که پکن در قالب سازمان همکاری شانگهای دنبال می کند شامل چه مواردی می باشد؟». فرضیه مطرح شده از پرسش مذکور، ناظر بر آن است که چین از رهگذر سازمان همکاری شانگهای می کوشد تا علاوه بر ایجاد تسلط برّی و بحری بر پهنه آوردگاه راهبردی آسیای مرکزی، زمینه های تحدید کنشگریِ فعال ایالات متحده در این حوزه چالش برانگیز را از طریق راهبردهای عمل گرایانه ای همچون همراهی و همکاری فزاینده با فدراسیون روسیه فراهم آورد.

متن

تبلیغات