روش تحقیق پژوهش حاضر، ترکیبی از نوع همسوسازی (مدل همگرا) است. جامعه آماری در بخش کمی، کارکنان مدارس متوسطه شهر کرمان به تعداد 2090 نفر بودند که طبق فرمول کوکران نمونه 325 نفری با روش تصادفی خوشه ای از آن ها انتخاب شدند.جامعه بخش کیفی اساتید دانشگاه و مدیران نمونه در حوزه مدیریت آموزشی بودندکه از بین آن ها با روش نمونه گیری هدفمند 15 نفر انتخاب گردیدند. در فاز کمی پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 42 سؤال طراحی و سپس این پرسشنامه بین نمونه بخش کمی توزیع شد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار spss و لیزرل مورد تحلیل قرار گرفتند. پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ 93/0محاسبه و روایی سازه پرسشنامه نیز با استفاده از تحلیل عاملی تأیید شد. نتایج نشان داد میزان کاربرد همه مدل ها ارائه شده بوش در مدارس کرمان به طور معنی داری زیر حد متوسط است. همچنین مشخص شد بین میزان استفاده مدیران از مدل ها تفاوت معنی داری وجود دارد به طوری که مدل همکارانه در مقایسه با سایر مدل ها در بالاترین اولویت و مدل های فرهنگی، رسمی، سیاسی، ذهنی و ابهامی به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند. در بخش کیفی نتایج حاصل از تحلیل محتوای مصاحبه های پژوهشی در خصوص ویژگی های مدیریتی مدارس از 4 بعد موردتوجه در مدل های بوش ،ضمن تأیید نتایج بخش کمی مبنی بر عدم انطباق مدیریت مدارس با مدل های بوش، وجود نقاط ضعف زیادی را در ابعاد هدف گذاری، رهبری، ساختار و ارتباط با محیط نشان داد که لزوم توجه بیشتر به روند پرورش، انتخاب، انتصاب و به کارگیری مدیران مدارس را مشخص می نماید.