روایت های معاصر از خشونت، به ویژه پس از ابراز خشونت های اخیر توسط گروه های به اصطلاح «اسلام گرا»، دوگانه سازی ناصحیحی از خشونت های مذهبی را در مقابل خشونت های سکولار بازسازی کرده اند. چنین منشور تغییر شکل یافته ای، که در علم سیاست نیز غالب است، ریشه های خشونت را [در جهان مسیحیت] به جوامع مذهبیِ قرون وسطی و در میان سایر ادیان به اسماعیلیان نزاری، که با اسطوره حشاشین در پیوندند، ارتباط داده است. علیرغم پژوهش های متفاوتِ محققان برجسته مطالعات اسماعیلی، اسطوره حشاشین هنوز در برخی زمینه ها نظیر نظریه سیاسی قدرتمند است. این مقاله، ضمن واسازی این روایت، تلاش می کند تا عوامل فردی و اجتماعی، به عنوان عوامل انسانی، را برجسته کند و با روایات ذات گرایانه ای، که در آن مسئولیت گسترش خشونت را بر عهده باوری خاص می اندازند، مخالفت کند. حرکت ورای روایات تقلیل گرایانه خشونت برای شکستن چرخه شریرانه خشونت، که جوامع انسانی در سراسر جهان را احاطه کرده، حیاتی است.