حلقه مفقوده در نظریه های اخلاق هنجاری، بررسی میزان تأثیرگذاری حقیقی آنها بر تربیت اخلاقی افراد و جوامع است. نظریه های اخلاقی موجود را می توان به نظریه های فعل مبنا، فاعل مبنا، نظریه های ترکیبی و دو کانونی تقسیم کرد. هر یک از این نظریه ها نسبت به مسئله تربیت اخلاقی کاستی هایی دارند که برخی مثل فعل مبنایان، به حقوق بیشتر نزدیک هستند تا اخلاق. نظریه های فاعل مبنا و ترکیبی و دو کانونی هم با وجود توجهاتی به مسئله تربیت، کارایی لازم را در این خصوص ندارند. در دین اسلام با مفهوم ایمان می توان به نظریه اخلاقی ای دست یافت که علاوه بر برخورداری از ژرف اندیشی و توجه لازم به رفتار، نیت، منش و صفات اخلاقی از جامعیت لازم و توجه کامل به رشد اخلاقی برخوردار باشد. نگرش توحیدی اسلام حد نصابی را هم در ابعاد معرفتی، منشی و رفتاری دارد که بدون تحقق آن ارزش اخلاقی ایجاد نمی شود.