در مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا ابعاد مختلف نظریه «عملی» در قلمرو برنامه درسی از طریق مراجعه مستقیم به آثار ژوزف شوآب به عنوان بنیان گذار این نظریه، مطرح شده و سپس دلالت های این نظریه برای یکی از موضوعات بحث برانگیز برنامه ریزی درسی، یعنی آزادسازی تصمیم گیری درباره برنامه درسی از سیطره تشکیلات مرکزی، موردبررسی قرار می گیرد. به طور طبیعی، پاسخگویی به نیازهای مناطق مختلف از سوی یک مرکز ملی برنامه ریزی درسی ممکن نیست. برای اینکه برنامه درسی با شرایط محیطی مناطق مختلف کشور سازگار شود بایستی این مناطق بتوانند برحسب ظرفیت های خود به جریان تصمیم گیری ها ورود پیدا کنند. این مباحث در «نظریه عملی» شوآب با بحث تصمیم گیری مبتنی بر موقعیت های تربیتی عملی مرتبط است.