سال ها است که شهرها به نقاط استراتژیک بروز سیاستهای نئولیبرال در بعد جغرافیایی و مکانی تبدیل گشته اند. علارغم ظاهر جهانی، سیاست های نئولیبرالیسم، به عنوان هژمونی غالب فضای اقتصاد سیاسی دهه های اخیر، هیچ گاه به یک شیوه واحد در اشکال شهری تبلور نیافته اند. زمینه ی اقتصادی-سیاسی موجود و شیوه های تولید، تعیین کننده ی نحوه ی بروز نئولیبرالیسم هستند(نئولیبرالیسم به واقع موجود). از طرف دیگر، نئولیبرالیسم به شدت "روش مند" است و با فرایندی کاملا برنامه ریزی شده شکل شهر را به منظور جانمایی، باز آرایی و جابجایی بنگاه های اقتصادی خویش متحول می گرداند. این دو ویژگی شکل دهنده ی "پروژه بازسازی نئولیبرال" هستند. درک شکل شهری از خلال فرایند بازسازی نئولیبرال، هدف این مقاله را تشکیل می دهد. در این راستا، پس از تعریف چارچوب نظری براساس دو رویکرد متمایز و درعین حال درهم تنیده ی مطرح در ادبیات موضوع(راجر کیل، و برنر و تئودر)، سه لایه ی کارکردی پروژه بازسازی نئولیبرال در شهر تشخیص داده شده است: لایه عملکردی، لایه ساختاری و لایه تحول حس مشترک؛ سپس شاخص های ساختاری نئولیبرالیسم در شهر، در دو مرحله مجزا از فرایند نئولیبرالیزه شدن، یعنی مکانیزم جهان-محلی شدن و مکانیزم شهرگرایی نئولیبرال، در سه گروه کالبدی-فضایی، اجتماعی-فرهنگی و سیاسی- اقتصادی در قالب ماتریس شاخص ها تبیین گشته اند. ماتریس حاصله، ابزاری اولیه برای تحلیل فرایند نئولیبرالیزه شدن مکان های جغرافیایی و شهری در سه مقیاس محلی، ملی و جهانی است، و نشان می دهد نئولیبرالیسم از طریق تحول اقتصاد سیاسی در مقیاس جهانی، دخالت در فناوری های قدرت در مقیاس ملی، و تغییر در کیفیت زندگی روزمره در مقیاس محلی بر شهر اثر می گذارد.