متافیزیک یا هستی شناسی مهمترین جریان فلسفه یا به تعبیری کل جریان فلسفه در تاریخ است. ارسطو و ابن سینا، هر یک جداگانه تأثیر ژرفی بر تاریخ متافیزیک گذاشته اند. ارسطو به عنوان مؤسس متافیزیک توانست با تسلط بر کل جریان فلسفه یونان برای نخستین بار اقدام به ایجاد نظام جامع فلسفی کندکه تقریباً تمام مباحث متافیزیکی بعد از خود را پوشش داده و تاریخ آن همواره باید ناظر به ارسطو نوشته شود. اما فلسفه ابن سینا برخلاف ابن رشد با فلسفه ارسطو فاصله بسیار گرفت؛ بنابراین می توان از دو هستی شناسی متمایز سخن گفت که در تاریخ متافیزیک از قرون وسطا تا هگل به روشنی مطرح هستند، چه بسا اثر ابن سینا بیش از ارسطو بر تاریخ متافیزیک حک شده باشد! پژوهش حاضر به دنبال این است که به طور بنیادین و بر اساس نحوه جهان نگری این دو فیلسوف زمینه بازخوانی تاریخ فلسفه را هموار کند، به طوری که بنیاد متفاوت نظرات فلسفی آنها کاملاً متمایز و آشکار شود. روش مورد نظر پژوهش، پدیدارشناسی هرمنوتیک است که به دنبال پیدا کردن بنیاد متفاوت اندیشه در این دو تطور متافیزیکی است.