نویسندگان در توضیح مدعای خود در مورد خلافت اجتماعیه قرآن و عترت، به این نکته اشاره می کنند که قرآن کلام الله یعنی تجلّی خدا است و این صفت واقعی است نه معانی نفسی و ذهنی. از این تجلّی خداوند، هر کسی به اندازه استعدادش بهره می برد؛ استعدادی که به درجه تعبد و اطاعت او بر می گردد یعنی درجه تسلیم در برابر خلفای راستین خدا. بدین روی وجهی از حدیث ثقلین، یعنی خلافت اجتماعیه قرآن و عترت روشن می شود. متقابلاً عصیان این خلفای راستین، فرو افتادن در ورطه ضلالت شیاطین را در پی دارد. نتیجه دیگر این مباحث آن است که هر کس به درجه بالاتری در این معرفت و اطاعت دست یافت، باید با کسانی که در درجه پایین تر هستند، به رفق و مدارا رفتار کند.