کتاب های تاریخ، از مهم ترین منابع شناخت اسطوره ها محسوب می شوند. حتی فردوسی نیز زمانی که در پی منابع اسطوره ای روایت شاهنامه بود، به سراغ کتب تاریخ خداینامه ها رفت. تاریخ بلعمی و همچنین تاریخ ثعالبی از کتب مهم تاریخ به زبان فارسی به شمار می آیند. این دو کتاب، در فاصله زمانی اندک با یکدیگر و با موضوعی مشابه (تاریخ عام ایران) به نگارش درآمده اند. هر مورخ بنا به منابع و مواد کار و نگرش خاص خود به تاریخ نگاری، متنی ویژه خلق می کند. در نگاه به اسطوره ها، هر مورخ دیدگاه متفاوتی دارد و گاه مورخان دست به «عقلانی سازی» شخصیت های اسطوره ای زده اند؛ کاری که قطعاً فردوسی آن را ناپسند می دانست. در یک قرن اخیر در باب «روایت» (Recit) و تاریخ (یا داستان Story و تاریخ History) و چگونگی بازتاب آنها در یکدیگر، رسالات فراوانی در گونه های مختلف نقد ادبی در جهان نوشته شده است و مهم تر از همه، کتاب بی نظیر پل ریکور با عنوان «حکایت و زمان» در این زمینه به نگارش در آمده است. در این مقاله به تفاوت روایت زندگی گشتاسپ پادشاه اسطوره ای ایران در دو کتاب ثعالبی و بلعمی پرداخته شده است . نتایج حاصل از این پژوهش، مبین آن است که چگونه ثعالبی روایتی ادبی از پادشاهی او به دست داده، حال آنکه بلعمی بیشتر نگاهی تاریخی و جزئی نگر به این شخصیت اسطوره ای دارد.