نسبت میان وجوب علّی و مسئولیت اخلاقی از درازدامنه ترین مباحث دهه های اخیر در میان فیلسوفان اخلاق غرب بوده است. مقاله پیش رو می کوشد تا در گام نخست نقشه جامعی از الگوهای مختلف این متفکران را در پاسخ به مسئله اخیر ارائه و سپس تقریرهای ناسازگارگروانه از آن را تبیین و بررسی نماید. آنچنان که خواهیم دید دیدگاه مختار تعین گرایان سخت و راه حل مورد نظر اختیارگرایان به سبب اشکالات و کاستی-هایی چون تنزل عامل های اخلاقی، تخریب مفهوم مسئولیت اخلاقی و یا میان تهی نمودن مفهوم کنترل در عامل اخلاقی چندان کارامد نبوده است . بعد از بررسی می توان اذعان کرد، هنوز هم رهیافت فیلسوفان مسلمان از قوت بیشتری برخوردار است. اندیشمندان مسلمان اگرچه چندان اقبالی به بحث مستقل و مستوفایی از مسئولیت اخلاقی نداشته اند، اما در کنار طرح مباحث پراکنده ای در خصوص منشاء و قلمرو مسئولیت انسان، به موضوع اختیار عامل اخلاقی در کشاکش با دو محظور علم و اراده پیشین الهی و نیز ضرورت سابق علّی توجه جدّی داشته و اصولاً کوشیده اند تا تقریری سازگارگرایانه و منسجم در این باب ارائه کنند.