متون کلاسیک ادب پارسی برخوردار از غنای داستانی فراوانی است. در آثار بعضی از نگارندگانِ این متونِ نظم و نثر، فراتر از داستان گویی صرف، نوعی روایت دراماتیک به چشم می خورد. با این حال با توجه به نبود نمایش در سده های آغازینِ شعرِ پارسی در ایران، این آثار ظاهر نمایشی ندارند و صرفاً برای خواندن نوشته شده اند. بعد از ورود نمایش از غرب به ایران در قرون متأخر، باز هم کمتر نمایشنامه نویسان به سراغ گنجینه غنی ادب گذشته رفته اند. این امر در حالی است که خوانش این آثار از منظر نمایشی نمایانگر ظرفیت های آن ها برای اقتباس های تئاتری است. از میان آثار شعرا شاهنامه فردوسی و منظومه های میانی نظامی و از میان کتب منثور تاریخ بیهقی از بهترین نمونه ها برای ارزیابی غنای دراماتیک متون مذکورند. در این پژوهش می کوشیم بعد از شرح عناصر تئاتر دراماتیک (ارسطویی) و تئاتر برشتی به تطبیق سنجه های آن ها با داستان های دراماتیک تاریخ بیهقی پرداخته و از این رهگذر ظرفیت های نمایشی این اثر را به نمایش گذاریم.