تفسیر روان شناختی ادبی، به عنوان خوانشی معتبر، بیشتر به انگیزه های روانی خالق اثر می پردازد و در تحلیل روان شناختی داستان، غالباً به شخصیت و تفسیر جنبه های روانی وی توجه می کند. اما به دیگر عناصر داستان، همچون مکان که عنصری تأثیرگذار در سیر حوادث داستان و تکامل آن است، پرداخته نمی شود. موضوع اصلی این پژوهش ارائه الگویی برای خوانش روان شناختی مکان داستانی است؛ چراکه مکان هنری داستان عنصری پویا و زنده تلقی می شود که هم اثرگذار است و هم اثرپذیر و هنرمندانه مکان واقعی را بازنمایی می کند و می تواند همچون شخصیت مورد تحلیل روان شناختی قرار گیرد. این مقاله برآن است تا با روش توصیفی تحلیلی و تکیه بر رویکرد روان شناسی محیطی که نگاه خاصی به مکان و انسان دارد و دارای مؤلفه هایی برای تحلیل روان شناختی مکان است، الگویی جهت تحلیل روان شناختی مکان داستانی به دست دهد. براساس نتایج، خوانش روان شناختی مکان داستانی با استفاده از مؤلفه های روان شناسی محیطی، آن را از عنصری ثابت، بی روح و واقع نما به عنصری پویا، هنری و واقع گرا و اثربخش در داستان تغییر می دهد که از جایگاه ارزشمندی در شبکه روابط عناصر روایت برخوردار است.