دیدگاه معناسازی یکی از قدرتمندترین چارچوب های مفهومی برای تبیین پدیده های انسانی و اجتماعی در سازمان به شمار می رود. هدف این پژوهش عبارت است از به کارگیری دیدگاه معناسازی برای درک بهتر نظام ارزیابی عملکرد در سازمان و پویش های انسانی و اجتماعی پیرامون آن. ادراکات و تفاسیر کارکنان و کنش هایی که آنان براساس این تفاسیر انجام می دهند، نقش مهمی در سرنوشت ارزیابی عملکرد و اثربخشی آن در سازمان دارد. انسان موجود معناساز است و برای فهم کنش وی باید به دنیای معانی اش وارد شد. روش پژوهش مقاله حاضر نظریه داده بنیاد با رویکرد برساخت گرایی چارمز است. روش نمونه گیری این مقاله نمونه گیری نظری و روش گردآوری داده نیز مصاحبه است. درمجموع با ۱۷ کارمند از دوشرکت دارای نظام ارزیابی عملکرد مصاحبه شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش های کدگذاری اولیه و متمرکز استفاده شد. براساس نتایج کارکنان چهار معنای اصلی را به نظام ارزیابی عملکرد نسبت می دهند: ارزیابی عملکرد به مثابه اهرم فشارمدیر، ارزیابی عملکرد به مثابه نامه اعمال، ارزیابی عملکرد به مثابه کاغذپاره و ارزیابی عملکرد امری ناشناخته. همچنین کارکنان در مواجهه با ارزیابی عملکرد، چهار استراتژی کنشی را اتخاذ می کنند: عملکرد نمایشی، عملکرد اصیل، بی تفاوتی و معناجویی. تحلیل ها نشان می دهد مؤلفه تعیین کننده ارتباط میان معانی و کنش ها ادراک عاملیت نمره عملکرد در نزد کارکنان است. با توجه به اهمیت تفاسیر و کنش های کارکنان در اثربخشی اقدامات منابع انسانی یافته های این پژوهش سازمان ها را در مدیریت معانی و درنتیجه بهبود اثربخشی ارزیابی عملکرد یاری خواهد رساند. همچنین یافته های این پژوهش می تواند درک موجود نسبت به رابطه اقدامات منابع انسانی با عملکرد فردی و سازمانی را نیز بهبود دهد.