آنچه «گفتمان تهاجم فرهنگی غرب» نامیده می شود از ابتدای دهه هفتاد شمسی به گفتار غالب در سیاست گذاری فرهنگی جمهوری اسلامی بدل شد و هدف از آن مقابله با تاثیرات فرهنگ مهاجم غرب و برنامه ریزی برای حفظ و تعمیق فرهنگ دینی و ارزش های اسلامی بود. هدف این مقاله بررسی «گفتمان تهاجم فرهنگی» بر اساس منطق «نقد درونی» است. مقاله نشان می دهد که به واسطه برخی تغییرات گسترده عینی و شناختی در دو دهه اخیر و پیدایی روندهای فرهنگی دائماً تحول یابنده جهانی، برخی ناسازه ها و عدم توافق ها در این گفتمان پیدا شده اند: عدم توافق بر سر مقابله با امر «مدرن» یا «غربی»، «هنجاری» یا «غیرهنجاری» بودن فرهنگ، تاثیر «اسطوره ژاپن» بر ذهن سیاست گذاران فرهنگی، مناقشه بر سر «تاریخ تهاجم فرهنگی»، معضله «تعریف فرهنگ»، مسئله تعیین مصادیق «فرهنگ مهاجم»، گذار از «تهاجم فرهنگی» به «جنگ نرم» و «تحولات حوزه سیاست گذاری» از جمله دشواری های اصلی در گفتمان تهاجم فرهنگی غرب هستند که باید بر اساس اهداف نخستین این گفتمان و نیز تغییرات کنونی مورد بازنظریه پردازی قرار گیرند.