نحوه ی تعامل ما با محیط زندگی مان بستگی وثیقی دارد به تلقی و نگرشی که درباره ی آن داریم. این تعامل گاهی نسبتی است سلطه جویانه میان انسان و محیط زیست و موجودات ، چنانکه در تفکر سوبژکتیو مدرن شاهد آن هستیم. نسبتی که زمینه ساز ایجاد و تشدید بحران های زیست محیطی شده و حیات زمین و موجودات را با تهدیدات جدی مواجه ساخته است. در مقابل، می توان نسبت دیگری را در نظر آورد که بر اساس آن آدمی در برابر جهان و درباره ی آن واجد نسبتی از سر خویشاوندی است. در میان متفکران معاصر تفکر هیدگر مشیر به نسبتی با محیط زیست است که بر اساس آن می توان بر بحران های زیست محیطی غلبه کرد. تفکری که در عین حال به مباحث این حوزه اعتباری عقلانی اعطا می کند. در این مقاله نشان داده می شود اندیشه ی هیدگر درباره ی وجود و سکنی گزیدن می تواند نگاه ما را در خصوص نسبت آدمی با خود و جهان تغییر دهد. بنابراین بر پایه ی مفهوم سکنی گزیدن و معنی زمین و طبیعت در اندیشه ی وی ، شیوه ی دیگری از مواجهه ی انسان با محیط زیست و زمین مورد بررسی قرار می گیرد، شیوه ای مبتنی بر ذات سکونت که مطابق آن انسان در مقام نگهدارنده و وارث زمین و موجودات، با آنها نسبت برقرار می کند.