ظهور خرده فرهنگ های جوانان در بریتانیای پس از جنگ جهانی دوم، توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرد. ریچارد دیک هبدیج، از چهره های شاخص مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام و از تاثیرگذارترینِ نظریه پردازان حوزه جوانان، با ارایه الگویی سیاسی و طبقاتی تلاش کرد که این تحولات را تبیین کند. از دید وی، این خرده فرهنگ ها تلاش می کنند با نافرمانی های حساب شده و مقاومت های نمادین، نظم مسلط را به چالش بکشند و واجد انگیزه های سیاسی هستند.نظریه ایشان همچون هر نظریه علمی دیگر بر مبادی وجودی معرفتی و غیرمعرفتی خاصی از قبیل: رئالیسم انتقادی، اصالت تضاد، فرهنگ سیاسی شده، انسان بدون ذات و در میانه جبر و اختیار و حقیقت ساز و برساختی بودن حقیقت استوار است.گروهی از جامعه شناسان ایرانی کوشیده اند از نظریات وی برای تحلیل حیات جوانان در ایران، به ویژه در سال های پس از پایان جنگ استفاده کنند. تبیین مختصات نظریه هبدیج، نشان می دهد که عدم توجه به مبادی آن، سبب بروز خطا در شناخت وضعیت اجتماعی ایران و ناتوانی محققان از پیش بینی وقایع آینده و واکنش های این نسل می شود. نتیجه این که، نظریه پردازان ایرانی باید ضمن بهره گیری از ظرفیت های احتمالی نظریات موجود در حوزه مطالعات جوانان، به الگوی جدیدی برای تبیین شرایط جامعه خودشان برسند. این الگو باید از یک سو ویژگی ها و پیچیدگی های جوان امروز ایرانی را بشناسد و از سوی دیگر، ریشه ها و سابقه فرهنگی او را مورد توجه قرار دهد.