مقاله حاضر، در چارچوب واج شناسی مورایی، به توصیف رابطه میان دو ویژگیِ نواییِ کششِ واحدهای زبانی و وزن هجا در زبان فارسی پرداخته است. برای این منظور، فرایند کششِ جبرانیِ همخوان پس از کوتاه شدن درزمانی واکه مدنظر قرار گرفته است. داده های مورد بررسی، صورت هایی را شامل شده اند که در آنها، بنا به نظر صادقی (۱۳۹۲)، همخوان آغازین ستاک های فعلی پس از پیشوندهای امریِ مختوم به واکه کوتاه، امکان مشدد شدن داشته اند. نتیجه تحلیل داده ها در نظریه مورایی، شاهد دیگری در تأیید این نکته است که در زبان فارسیِ امروز، کشش واکه ها و همخوان ها ارزش واجی ندارد و تمایز معنایی به وجود نمی آورد، اما ارزش کمّی دارد و تمایز وزنی ایجاد می کند. در نظریه مورایی، تمایز وزنی میان هجاهای سبک، سنگین و فوقِ سنگین، بر اساس تعداد موراهای اختصاص یافته به واحدهای زنجیری بازنمایی می شود و فرایندهای واجی حساس به وزن هجا، مانند کشش جبرانیِ واکه ها و همخوان ها، با هدف حفظ تعداد موراها و ثبات وزنی هجا، به وقوع می پیوندند.