سخن از پیوستگی و انسجام متن قرآن پیشینه ای دیرین در سنت قرآن پژوهی مسلمانان دارد. در این میان، آرا و رویکردهای معاصر به این مسئله در میان قرآن پژوهان غربی جایگاهی ویژه یافته و محل منازعه بر سر پیوستگی و گسستگی متن قرآن کریم شده است. به رغم باور عموم قرآن پژوهان غربی به پراکندگی متن قرآن، در دوران معاصر دسته ای از ایشان با اتکا به دانش های ادبی و زبانی در پی اثبات انسجام و پیوستگی این متن مقدس بر آمده اند. در این میان، نیل رابینسون نخستین فردی است که با کاربست نظریات جدید زبانشناسی، به مخالفت با رویکرد غالب پرداخته و پیوستگی متن قرآن کریم، به ویژه در سوره های بلند مدنی را مورد بررسی قرار داده است. نظر به اهمیت جایگاه رابینسون و روش وی،مقاله حاضرعهده دار تحلیل روش رابینسون در این باره است.بررسی آخرین آثار رابینسون،که به پیوستگی سوره آل عمران اختصاص دارد، نشان می دهد که وی، بی آنکه سخن از تحلیل گفتمان به میان آورده باشد، از مولفه های تحلیل گفتمان از جمله پردازش صعودی و پردازش نزولی متن و نیز راهبردهای تحلیلی گفتمان بهره برده و از این رهگذر پیوستگی درونی و معنایی آیات را نشان داده است. لذا می توان گفت روش مورد استفاده رابینسون در اثبات پیوستگی، روش تحلیل گفتمان است.