منصب چراغچى باشى در عتبات عالیات (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پادشاهان مختلف ایران پس از اسلام، با توجه به ارادت و علاقهى شدید مردم ایران به امامان شیعه و حرمهاى شریف ایشان در عتبات عالیات و بنا به برخى اعتقادات و ملاحظات عقیدتى و سیاسى، توجه ویژهاى به آبادى، توسعه و تکریم این اماکن و شهرهاى مقدس مبذول داشتند، از جمله اقدامات آنها اهداى چهلچراغها، قندیلها و شمعدانهاى گرانبها بود. براى روشن نگاهداشتن و حفاظت یک یا چند چهلچراغ و شمعدان، یک متولى از طرف دولت ایران تعیین مىشد که به وى چراغچى مىگفتند.
در این مقاله پس از مقدمهاى کوتاه، با استفاده از کتابهاى مربوط و اسناد وزارت خارجه، اقدامات پادشاهان ایران نسبت به عتبات عالیات، منصب چراغچىباشى و وظایف و مسائل مرتبط بدان مورد بررسى قرار مىگیرد.
مقدمه
مراقد امامان معصوم و اولیاى شیعه واقع در خاک عراق، پیوسته مورد عنایت و توجه خاصّ شیعیان ایران قرار داشتهاند. این ارادت به حدى بود که پادشاهان و دولتمردان دورههاى مختلف ایران را به این امر واقف نموده بود که قدر و منزلت نجف و کربلا نزد شیعیان ایران، از قدر و منزلت مکهى مکرّمه و مدینهى منوره کمتر نیست؛ از اینرو شاهان با روشهاى گوناگون مىکوشیدند، علاقه و توجه خود را بدین مکانها نشان دهند. به همین منظور، در جهت تکریم و توسعهى مراقد مطهر، اقداماتى صورت مىگرفت و با گذشت زمان و با پىگیرى سلاطین بعدى کاملتر و بیشتر مىشد. از جملهى این اقدامات مىتوان به موارد زیر به صورت یک روند تاریخى اشاره کرد:
1. بناى قبه و ساختمان و مرتفعتر و وسیعتر کردن قبه و عمارت قبلى؛
2. احداث قنوات و نهرهاى طولانى به منظور رساندن آب از رودخانهها به حرمها، براى رفاه اهالى و زایران شهرهاى مقدس؛
3. تجدید بناى اماکن مقدس در مواقع آسیب دیدگى در اثر حوادثى چون آبگرفتگى، آتشسوزى و ویرانى به دست مردم یا سلاطین عثمانى؛
4. رسیدگى به امور زایران و فراهم آوردن لوازم رفاه ایشان با اقداماتى چون بناى مسافرخانه و کاروانسرا؛
5. وسیعتر نمودن حرمها و صحنها با خرید و اضافه نمودن خانههاى مجاور.
6. زینت و زیباسازى حرمها، به وسیلهى اهداى اشیا و خزاین گرانبهایى همچون جواهرات، فرشهاى نفیس ایرانى، پردههاى زربفت، چهلچراغ، لوستر، شمعدان، قندیل، شمشیر مرصع و... ؛
7. تعمیر و اصلاح خرابىها در طول چندین سده؛
8. ساخت گنبد، ضریح، گلدسته، مناره، درب و مطلا نمودن آنها؛
9. کاشىکارى، آینهکارى، گچ و معرقکارى صحنها و حرم؛
10. تعویض و ترمیم ضریحها؛
11. احداث یا نوسازى حصار شهرهاى مقدس؛
12. احداث حجره، ایوان، غرفه و... در گرداگرد صحنها؛
13. پرداخت تمام یا قسمتى از هزینههاى احداث مدارس، حوزههاى علمیه و کتابخانههاى عالى؛
14. گماردن مأموران ویژه در عتبات به منظور رسیدگى به امور حرمها، زایران، علما و رعایاى ایرانى مقیم و مجاور شهرهاى مقدس؛
15. گماردن افرادى با عناوین خادم، متولى، کلیددار، کفشدار، چراغچى، زیارتنامهخوان، دربان، فراش آستانه، مؤذن، قارى و... و پرداخت مقررى و دستمزد آنها؛
16. پرداخت تمامى هزینههاى برگزارى مجالس روضهخوانى و تعزیهدارى دولتى در ایام خاص؛
17. سفر به خاک عثمانى و زیارت و سرکشى عتبات با وجود دشمنى و خصومت دایم بین پادشاهان ایران و سلاطین عثمانى و یا اعزام نمایندهى مخصوص از جانب خود.1
پادشاهان ایران با انگیزههاى متعددى به این قبیل کارها مىپرداختند از جمله اعتقادات شخصى، اداى نذر، جلب قلوب و کسب حمایت مردم ایران، نفوذ بین مردم و دولت عثمانى و زیر نظر داشتن ایشان، حمایت از ایرانیان مقیم و مجاور خاک عثمانى، حفاظت و نگهدارى حرمهاى شریف در مقابل دستاندازىهاى مردم و دولت سنىمذهب عثمانى.
برخى از پادشاهان و دولتمردان ایرانى که خدمات فراوانى به عتبات عالیات نمودند، عبارتاند از:
1. سلطان محمد بن زید، ملقب به داعى کبیر که در دیلم و طبرستان، واقع در ناحیهى شمال ایران امارت داشت (سال 270).2
2. ابوالهیجاء عبداللّه بن حمدان بن حمدان تغلبى (مقتول به سال 317)3 و ناصر الدولهى حمدانى (333).4
3. پادشاهان آلبویه، به ویژه: معز الدوله (336)،5 عضدالدوله (369)،6 شرف الدوله (377).7
4. سلطان ملکشاه سلجوقى به سال 479 و پسرش سلطان سنجر و سلطان برکیارق (495).8
5. صاحب دیوان عطاء الملک، عطاء الدین ابن بهاء الدین محمد جوینى (672).9
6. بیشتر شاهان صفوى، به ویژه شاه اسماعیل (914)،10 شاه طهماسب (980)،11 شاه عباس (1032)12 و شاه صفى (1042).13
7. برخى از شاهان افشار، به ویژه نادر شاه (1156).14
8. شاهان قاجار، به ویژه آغا محمدخان (1204)،15 فتح على شاه قاجار به مباشرت دو صدر اعظمش: حاجى محمدحسین نظام الدوله اصفهانى (22 و 1219)16 و میرزا محمد شفیع اصفهانى (1231)،17 ناصر الدین شاه طى پنجاه سال سلطنت بر ایران، به ویژه به سالهاى 83 و 1282 و سالهاى پس از سفرش به عتبات عالیات به سال 1287.18
البته این قبیل کارها، اختصاص به افراد نام برده و شاهان و دولتمردان نداشت و تعداد بسیار زیادى از مؤمنان، در طول سالیان دراز، خدمات شایانى به عتبات عالیات نمودند، ولى چون داراى قدرت و معروفیتى مانند پادشاهان نبودند (جز مواردى اندک)، در کتابها نامى از ایشان برده نشده است.
اهداى چهلچراغ، لوستر و شمعدان
چنانکه پیشتر گفته شد، چهلچراغ و سایر وسایل روشن کننده، مثل لوستر، شمعدان و قندیل، یک نوع از لوازمى بود که توسط شاهان و دولتمندان به عتبات عالیات تقدیم مىشد. این گونه وسایل که گاهى به جنس طلا و نقره بوده و با سنگهاى قیمتى تزیین مىشدند، براى روشنایى و زیبایى بر سقف حرمها و صحنها و بالاى ضریحها آویخته مىشدند. ناصر الدین شاه قاجار که پنجاه سال تمام بر ایران حکمرانى نمود و بیش از سایر شاهان قبل و بعد از خود، فرصت و انگیزهى لازم را براى رسیدگى به امور عتبات عالیات داشت، چهلچراغها و شمعدانهاى مرصع زیادى به عتبات اهدا نمود. اسناد زیادى در مورد نصب چهلچراغ اهدایى وى در حرمهاى واقع در خاک عراق عرب وجود دارد، ولى مشخص نیست که نخستین چهلچراغ اهدایى وى در چه تاریخى و در کدام حرم نصب شده بود.19
چهلچراغها بر اساس نذر و نیت شخص شاه و یا به درخواست مأموران دولت ایران در عتبات عالیات و به دستور شاه تهیه مىشد. بدین ترتیب که پس از صدور فرمان شاه، وزیر امور خارجه یا صدر اعظم دستور ساخت آن توسط هنرمندان اصفهانى و شیرازى (و گاهى روس) را صادر مىکرد؛ لذا برات هزینهى ساخت توسط مستوفى دیوان صادر مىشد و به امضاى شاه مىرسید. چهلچراغ ساخته شده به تاجرى معتبر و یا یک مأمور ویژهى دولت سپرده مىشد تا به محل مورد نظر در خاک عثمانى حمل شود و با حضور عدهاى، از جمله: کارپرداز یا نمایندهى دولت ایران مقیم شهر مورد نظر، مأمور دولت ایران در عتبات عالیات، متولیان و خادمان حرم و تعدادى از علما و شیعیان ایرانى مقیم و مجاور عتبات، طى مراسم ویژهاى در محل مناسبى نصب مىشد.
براى مثال، سید حسین، کلیددار روضهى ابوالفضل العباس، در سال 1281 قمرى به وزارت امور خارجهى ایران چنین نوشت:
در این اوقات از جانب رفیع جوانب، جناب مستطاب فخر الحاج حاجى محمدحسین تبریزى وارد ارض اقدس گردید و چهلچراغ نورافزاى، که زیب و زینت شعار اسلام است، از سرکار اعلىحضرت قدرقدرت پادشاه عادل با دل خلدالله ملکه به اعزاز و احترام وارد آورد؛ الحق نهایت لازم بود. لازمهى ورود به جا آورده شد و رواق عرش طباق که محل نزول ملائکهى کروبین است، محل ممتاز معلق شد.20
علیرضا عضدالملک که در اواخر سال 1283 قمرى از طرف ناصرالدین شاه مأمور شد خشتهاى طلاى گنبدهاى مطهر امام علىالنقى علیهالسلام و امام حسن عسگرى علیهالسلام را به عتبات برده و به شیخ عبدالحسین تهرانى (شیخ العراقین) تحویل دهد،21 به هنگام زیارت مرقد مطهر امام حسین علیهالسلام در کربلاى معلى، ضمن ارائهى شرح کاملى راجع به ویژگىهاى حرم مطهر و تزیینات آن، به چهلچراغ اهدایى ناصرالدین شاه که «پایین در حرم مطهر و در رواق مبارک آویخته» اشاره نمود و نوشت:
چهلچراغى به آن نظم و صفا کمتر یافت مىشود. البته در هیچ یک از مشاهد مقدسه چهلچراغى به آن آراستگى افروخته نمىشود و لیکن این یک ناتمامى دارد که این چهلچراغ در وسط رواق مبارک بىممدّ است. هرگاه امر و مقرر فرمایند که [چون [از هر طرف سه طاق است، هر طاقى یک لَنتِر22 بیاویزند و هر شب روشن کنند، موجب ازدیاد شکوه و روشنایى رواق مطهر است. این فقره کمال لزوم دارد.23
عضدالملک در قسمت دیگرى از سفرنامهاش اسباب زینتى حرم امیرالمؤمنین على علیهالسلام را اینگونه برمىشمارد:
چهلچراغ همایونى در طرف ایوان طلا درب حرم عرش قوام آویخته و هر شب تا به صبح براى دعاى سلامتى وجود مسعود شاهنشاهى روحنا فداه دهان و زبان گشوده دارند. دو مشکوة24 طلاى خسروى در پیش روى مبارک قامت افراشته ... جقه پیشکشى قبلهى عالم در میان جاى دو انگشت مبارک آویخته... .
اسباب زینتى که ایام شرفیابى این غلام، سواى پیشکشى و نذور همایونى، در حرم مبارک موجود بود به موجب تفضیل [زیر] است:
قندیل طلاى بزرگ و کوچک مرصع، بیست و دو قطعه؛ قبهى بالاى ضریح مبارک، طلا و مرصع، هشت قطعه؛ قبهى مرصع بزرگ طرف قبلهى ضریح، علاوه بر قبههاى دیگر، دو قطعه؛ شمعدان پیشکشى سلطان روم تخمینا یک ذرع ارتفاع دارد...؛ قندیل نقره زیاد است، اما یکى که مابین درهاى حرم مطهر است زیاده از یک ذرع طول و قطر دارد.25
چنانکه گفته شد، اهداى چنین هدایایى به عتبات عالیات سابقهاى بس طولانى دارد و در کتابها و اسناد، موارد زیادى از این دست به چشم مىخورد. در این بین از پادشاهان صفوى، به ویژه شاه اسماعیل، بیش از دیگران یاد شده است.
«شاه اسماعیل صفوى روز بیست و پنجم جمادى سنهى 914 بغداد را فتح کرد و بدینسان در آن تاریخ، در حالى که بر عراق مستولى شده بود، قدم در شهر مرکزى منطقه نهاد و متعاقب آن، روز بعد عازم زیارت آستان مقدس حسین علیهالسلام گردید و شبى را در آن درگاه والا معتکف ماند. در همین زیارت بود که شهریار بزرگ ایران، ضریحى سیمین و مذّهب بر مرقد مبارک قرار داد و دوازده قندیل زرین براى تأمین روشنایى حرم شریف به تقدیم رسانید. این نخستین بار بود که به قصد تزیین، عنصر طلا به عتبات عالیات وارد شد و در رأس سایر عناصرى که بدین منظور فراهم آمده بود، قرار گرفت. بارى همین شهریار نامدار بود که رواق اقدس حسین علیهالسلام را با قالىهاى بسیار زیبا و گرانبها مفروش ساخت و صنعتگران هنرمند را از اطراف و اکناف ممالک تابعه احضار کرد و فرمان داد که شش صندوق بدیع بسازند و چون به دستور او این همه ساخته و پرداخته شد، بر مقابر مقدس ائمهى دین در عراق قرار گرفت.26
ناصرالدین شاه نیز در سفرنامهاش به این گونه هدایاى شاهان صفوى اشاره کرده است.27
وى در این سفرنامه28 از چهلچراغهاى تقدیمى خود که در حرمهاى مختلف عتبات آویخته و روشن بودند نیز نام برده است.29
منصب چراغچى باشى
چهلچراغها و شمعدانهاى اهدایى با شمع روشن مىشدند؛ لذا لازم بود شخصى اولِ هر شب، شمع در آنها قرار داده و روشن نماید و تا نیمههاى شب روشن نگاه دارد؛ همچنین از چهلچراغ محافظت و نگهدارى و آن را پاکیزه نماید؛ از اینرو، از طرف دولت ایران یک نفر مأمور انجام این وظیفه مىشد. در اسناد موجود از چنین شخصى با نام چراغچى، چراغچى باشى، چهلچراغچى و متولى چهلچراغ یاد شده است.30 این شخص یا از طرف دولت ایران انتخاب و به عتبات گسیل مىشد و یا نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات چنین شخصى را براى تولیت یک یا چند چراغ مىگماشت. متولى چهلچراغ، چهلچراغ تحت تولیت خود را با شمعى که از شمّاعان مىخرید روشن نگاه مىداشت31 و در ازاى این خدمت، سالانه مبلغ مشخصى را از دولت ایران دریافت مىکرد.
به عنوان نمونه و براى درک بهتر موضوع، قسمتى از نامهى کارپرداز اول ایران در بغداد که در تاریخ 28 ربیع الاول 1285 به وزرات امور خارجه ارسال شد، آورده مىشود:
در فقرهى یک زوج شمعدان نقرهى وقفى اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ به روضهى مبارک حضرت کاظمین ـ علیهما السلام ـ مرقوم و مقرر فرموده بودید که رسیدگى و معلوم نمایم که آمده و در حرم روشن مىکنند یا نه و مباشر آن کیست و از چه وقت شب تا کى روشن مىکنند [؟] هنوز شمعدانها به اینجا نرسیده و از قرار دارالخلافه و اولیاى دولت علیه اطلاع ندارم. در بقعتین علیتین حضرت کاظمین ـ علیهما السلام ـ چهار شمع به تولیت حاجى شیخ محمدهادى مشهور به چراغچى از عهد خاقان مغفور ـ طابثراه ـ برقرار است که همه شب از اول غروب تا هنگام بستن در حرم مبارک مىسوزد و یکصد تومان وجه آنها از کرمانشاهان مىرسد. چون شمعدان آنها مس است و شایستهى سرکار اعلىحضرت نیست که دو پشت از سلطنت سنیه ـ نّوراللّه مرقدهما ـ بگذرد و به اسم مبارک سرکار اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ روشن شود، وقت شرفیابى جناب جلالتمآب میرزا هدایت ـ دام مجده ـ اطلاع از این فقره داده شد و تعهد شمعدان نقره نمود. بعد که به دربار همایون رسید به کلیددار نوشته بود که قرار شمعدان نقره به امر قَدَر قَدْر داده شد.32
گاهى اوقات متولیان چراغها، اقدام به اضافه نمودن چراغ و قندیل به حرم محل مأموریتشان مىنمودند؛ مثلاً چراغچى صحن حضرت على علیهالسلام در نامهاى که با شهادت و مهر تعداد زیادى از علماى نجف تأیید شده بود، به وزارت خارجه نوشت: چون سالهاست که پنجاه عدد قنادیل از جانب سنى الجوانب اعلىحضرت قدر قدرت شهریارى پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه ـ مدظله العالى ـ به مباشرت و تولیت ابوى اکرام عالیجاه قدس القاب، قدوسى انتساب، اشرف الحاج و العمار، حاجى ملایوسف طهرانى حایرى و اقلّ عباد غلامحسین در صحن مطهر منور جناب خامس آلعبا ـ علیه الاف التحیة و الثناء ـ در طاق نماهاى دور تا دور یک در میان و در کفشدارى و ایوان مقدس و کشیکخانهها و دربهاى صحن مطهر افروخته مىشود و ابوى حقیر به واسطهى تکمیل نمودن قنادیل که در تمام طاقنماها افروخته مىشود به دربار همایون رفته و تصدیق جمیع علماى نجف و کربلا و کاظمین علیهماالسلام و کلیددارها را بر قرار نمودن قنادیلهاى مذکوره در کمال صفا و ضیا و روشنى همراه برده و آنها را با عریضه به خاک پاى مبارک اعلىحضرت شاهنشاه تقدیم نموده و تمناى چهل عدد قنادیل به جهت رفع نقیصه و تکمیل آنها نموده على الحساب چون مخلى زیاده بر این در نظر نبود وجه بیست عدد را مرحمت فرموده و در کتابچه هم قید فرموده و جناب والد ـ دام عمره العالى ـ به حقیر اخبار فرمودند و حقیر هم بیست عدد را بر قنادیل سابق افزوده؛ لهذا هر که اطلاع و استحضار به هم رسانیده است که حال مقدار هفتاد و پنج عدد قنادیل در مواضع مخصوصه مرقومه در کمال صفا و ضیا و بها روشن مىشود و به هیچ وجه من الوجوه نقص ندارد و باعث انتفاع قاطبهى زایران و مجاورین ارض اقدس شده و مایهى دعاگویى دوام دولت ابدمة قاهره گردیده مستدعى آنکه اطلاع خود را طیبا به مرضات در فوق این ورقه مرقوم و به خاتم شریف خود ممهور فرمایند که عنداللّه و عند الرسول ضایع نخواهند شد.33 پس از نصب یک چهلچراغ، مدعیان زیادى براى تصدى تولیت آن پیدا مىشدند. اقامت در حرم یک امام معصوم یا یکى از اولیاى شیعه و روشن نگاه داشتن حرم و خدمت به زایران این حرمها، آرزوى هر شیعهى ارادتمندى بود. از طرفى، مقام و منزلت یک متولى چهلچراغ عتبات عالیات، نزد همشهرىها و همولایتىهاى آن شخص بسیار زیاد بود. این انگیزههاى درونى در کنار اُمید دریافت مبلغ قابل توجهى پول از دولت ایران به عنوان صرف یا وجه روشنایى، عدهى زیادى را ترغیب مىکرد تا بکوشند، تولیت چهلچراغ را عهدهدار شوند. از اینرو با نصب یک چهلچراغ جدید، عدهاى که برخى از آنان، یک فرمان یا سفارشنامه از یک شخص صاحب نفوذ و معتبر دولتى در دست داشتند، به محل نصب چهلچراغ مراجعه مىنمودند و مدعى تولیت آن شده، حتى در راه کسب این منصب، با سایر مدعیان درگیر مىشدند.
متولیان چهلچراغهاى قدیمى، کلیدداران، کفشداران و سایر خدمهى حرمها، پیوسته یک پاى ثابت ادعاى تولیت بودند و تا حد امکان مىکوشیدند، تولیت چهلچراغ جدید را به دست آورند و از ورود اشخاص تازه وارد به محل خدمتشان جلوگیرى نمایند؛ به طور مثال، کلیددار حرم حضرت ابوالفضل، در نامهاى به وزارت خارجه دلیل اقدامش در جلوگیرى از ورود مدعى تولیت چهلچراغ جدید را به حرم، چنین بیان داشت:
سید صالح از طبقهى خدام که در میان اهل خدمه بدنام و بى قدر و اعتبار است، فرمان آورده که روشنایى چهلچراغ در عهدهى او باشد. از آن جایى که اشخاص بىاعتبار را در دریان مقدس اشرف ناس ابوالفضل العباس علیهالسلام به امر التزامى مدخلیت نمىدهیم، که بناء حادثه اتفاق شود، که مایهى بىاعتبارى باشد، سرکار هم هرگاه کسى در این مقامها آمد، فحص احوال او فرمایید، اگر قابل است، البته بجاست، والّا از راه دیگر مورد التفات فرمایند. داعى مصلحت ندانسته، امر روشنایى آن را به دست بندهزاده آقا سید مصطفى واگذارده که خود نیز مواظب خدمت او باشیم.34
با این همه رقابت بر سر به دست آوردن تولیت یک چهلچراغ بسیار شدید بود و هر شخص مدعى تا جایى که مىتوانست، مىکوشید با مراجعه به اشخاص بانفوذ، تعداد بیشترى سفارشنامه براى خود جمعآورد. از آنجا که اختیار انتخاب متولى یک چهلچراغ با وزیر امور خارجه، صدر اعظم و نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات بود، سفارشنامهها خطاب به آنان تنظیم مىشد. در این گونه نامهها، نویسنده پس از عرض درود و سلام و عرض ادب بسیار، با نسبت دادن فضایل و ویژگىهاى ممتاز براى شخص معرفى شونده، درخواست مىنمود که تولیت چهلچراغ مورد نظر، به سفارششونده سپرده شود.35
برخى از این گونه سفارشنامهها نیز براى فرزندان و وابستگان متولیان فوت شده تنظیم مىشد؛ به طور مثال، در یکى از این گونه اسناد، شخص نویسنده پس از حمد و ستایش بسیار در حق صدر اعظم، به وى چنین نوشته است:
... بعدها مصدع آنکه جناب مستطاب فضایل نصاب، آقا شیخ غلامحسین مؤتمن الشریعه، خلف مرحمت پناه حاجى ملایوسف طهرانى که متولى چهلچراغ دولتى صحن مقدس و اولاد مُسلِم و مباشر مجلس روضهخوانى اعلىحضرت همایون ـ خلداللّه ملکه ـ بوده، در این اوقات به رحمت ایزدى واصل گردیده، چنانکه از قدیمالایام رسم دنیاى کافه بزرگان و قاطبهى رعیتپروران بوده که در صورت فوت و موت احدى از خدمتگزاران محض اشقاق بر باقىماندگان و تربیت آنان، جا و مکان او را بر اولاد او داشته تا مایهى جبر کسر خاطر36 آنها و موجب ترغیب دیگران بوده باشد، فعلاً فرزند ارجمند آن مرحوم، جناب مستطاب آقا شیخ مهدى ـ سلمهاللّهتعالى ـ چنانکه تلگرافا عرض شده فى الحقیقة و الواقع در نهایت قابل و کامل و کاردان و ممتاز از امثال و افراق است و در خور رحمت و شایان خدمت... و علاوه بر آن جمعى عیال و اطفال مقروض پریشانحال از آن مرحوم باقى است. چنانکه رأى [ناخوانا [تعلق بگیرد، مقرر فرمایند که خدمت به عهدهى کفالت و کفایت جناب مومىالیه محول و به صدور فرمان مهر لمعان به اسم او، حاسدین و مقرضین را از آرزوى این خدمت محجوب و ممنوع فرمایند. بسیار بهجا و محل و موجب دعاگویى و امیدوارى کافهى دعاگویان و داعى و... خواهد بود.37
در نمونهاى دیگر، فاضل شربیانى،38 مأمور دولت ایران در عتبات عالیات، طى نامهاى به وزیر امور خارجه، از حاجى سید سعید خادم و سرکشیک آستانهى مبارکهى امام حسین علیهالسلام به عنوان شخصى داراى عزت و احترام یاد کرده و لیاقت و استحقاق وى را در تولیت لنتِرهاى دولتى بعد از مرحوم آقا سید محمد متوفى تصدیق کرده و درخواست نموده است که فرمان تولیت لنترهاى مذکور براى نامبرده صادر شود.39 همچنین در نامهى دیگرى با اشاره به فوت حاجى سید على کلیددار و متولى چهلچراغ شاهى کربلاى معلى، درخواست کرده که کلیددارى و تولیت چهلچراغ مذکور به حاجى سید عبدالحُسین، فرزند مرحوم نامبرده سپرده شود.40
اسناد زیادى در دست است که نشان مىدهد افراد براى بهدست آوردن تولیت یک چهلچراغ، حتى به نزاع با هم نیز پرداختهاند و هر که قدرت، نفوذ و واسطهى قوىترى داشته، مىتوانسته تولیت یک چراغ را از دیگرى بگیرد و به خود اختصاص دهد.
گاهى نیز افراد با توسل به رشوه، در این راه موفق مىشدند. به هر حال پس از بروز چنین حوادثى، نامههاى زیادى از طرف خود یا اطرافیانش به وزارت خارجه یا صدارت عظمى صادر مىشد و این موضوع گاهى ابعاد وسیعترى نیز پیدا مىکرد، چنانکه سفارت ایران در بغداد و علماى ایرانى مقیم نجف و کربلا را نیز درگیر مىنمود؛ براى مثال، سفارت ایران در بغداد در تاریخ 19 ربیع الثانى 1282 طى نامهاى به وزارت خارجه نوشت:
در اینجا مذکور مىشود چهلچراغ اهدایى دولت علیه را که به تولیت میرزا کوچک به بقعتین علیتین حضرت عسکرین ـ علیهما آبائهما و أبنائهما السلام ـ فرستادهاند به دیگرى دادهاند و این معنى باعث پریشانى حواس میرزا کوچک شده است. اگر خدمت و صداقت او را تصدیق فرمایید همه کس تصدیق خواهند کرد که با [ناخوانا[ تنخواه در کمال خوبى به انجام مىرساند و با قرض و قُول مىگذراند. علاوه بر آن مىباید مأمور این خدمت کسى باشد که مثل او از همه چیز گذشته و از هر کارى دست کشیده خانهى خود را به آنجا برده شغل خود را منحصر به آن نماید و مشکل است دیگرى مانند او باشد... .41
چهلچراغچىها در عتبات عالیات بىخبر از همه جا، شمع از شماعان و تاجران مىخریدند و چراغها را روشن نگاه مىداشتند، در حالى که در این سوى مرزها در دارالخلافهى تهران، افرادى طماع و فرصتطلب، با بدگویى از خادمان و چراغچىهاى حرمها نزد افراد با نفوذ و گاهى با دادن رشوه، تولیت چراغى را از شخص چراغچى مىگرفتند و فرمانى به نام خود یا شخص دیگرى اخذ مىنمودند و گاهى تولیت اخذ شده را به یک نفر اجاره داده و او را از جانب خود و براى به دست گرفتن تولیت چراغ به عتبات مىفرستادند. در این گونه موارد که اتفاقا تعدادش نیز کم نبود، شخص چراغچى به اقدامات زیادى دست مىزد تا از حق خویش دفاع کند. از جملهى این اقدامات تهیهى استشهادنامه از علما و افراد ذىشأن براى اثبات حقانیت خویش و بىاعتبارى ادعاى مدعیان بود. این استشهاد نامهها را عدهى زیادى تأیید و مهر مىکردند؛ به طور نمونه در یکى از این گونه اسناد چنین آمده است:
استشهاد و استعلام مىشود، از جناب آقاى کلیددار حضرت عباس ـ علیه السلام ـ و سید خدام آستانهى مبارکه در خصوص چهلچراغى که از مرحمت اعلىحضرت شاهنشاه ایران خلدالله ملکه تولیتش با داعى سیدهاشم ولد مرحوم سیدحسین فتحاللّه است از زمانى که از طهران آوردهام تا الى حال که سنهى هزار و سیصد و هجده است بلا انقطاع هر شب چهلچراغ مذکور را روشن نمودهام، هر کدام اطلاع دارند شهادت خود را در این ورقه مرقوم و به خاتم شریف خود مزین فرمایند. سیدهاشم ولد مرحوم سیدحسین فتحاللّه.42
شاهدان نیز به تصدیق موضوع مىپرداختند مثلاً سید مرتضى کلیددار در ذیل استشهادنامهى بالا نوشته است:
بلى چهلچراغ اعلىحضرت شاهنشاه خلدالله ملکه روشن و برقرار بوده است. به تاریخ دهم شهر جمادى الثانى سنه هزار و سیصد و هجده. الداعى حاجى سید مرتضى کلیددار.43
زیر تصدیق توسط شاهد مهر مىشد. برخى از این گونه شهادتنامهها، توسط دهها نفر از علما و شیعیان مقیم عتبات تصدیق و مهر مىشدند.
افراد در راه به دست آوردن تولیت برخى از چهلچراغها حتى پاى صاحبمنصبان و والیان عثمانى را نیز به میان مىکشیدند و با تحریک آنان، کار را براى خود و سایر ایرانیان مقیم عراق عرب دشوار مىساختند. در یکى از اسناد موجود که در آن به این امر اشاره شده است، مىخوانیم:
... عیب این کار در حقیقت از طرف والى پاشا نیست، بلکه کلیددارهاى اماکن متبرکه براى جلب نفع خودشان این فقرات را به ذهن والى پاشا مىدهند که نذورات و سایر واردات، انحصار به خودشان داشته باشد و همچنین چهلچراغهاى اهدایى همایونى انحصار به آنها داشته، منافعى که علاوه بر مواجب هست کلیتا عاید آنها گردد. این ماده را مدتى است من ملتفت شدهام که اهالى تبعهى عراق عرب دوست پول اهالى ایران و دشمن نفوذ قدرت آنها مىباشند، چنانچه همین فقرهى شماع و مؤذن و غیره را از قرار تحریرات میرزا زمان خان ابتدا شیخ طالب به ذهن والى پاشا داد و اسباب این فتنه شد. از قرارى که معلوم مىشود، خود ما هم اسباب ترویج خیالات آنها مىگردیم، زیرا که در همان مراسلهى شما اطلاع مىدهید که اولیاى دولت علیه تولیت چهلچراغ کاظمین علیهماالسلام را از آقا محمد ابراهیم گرفته به شیخ عیسى برادر شیخ طالب مرحمت فرمودهاند. حالا از شما انصاف مىخواهم چرا و به چه سبب سایر کلیدداران نیز همین شیوهى شیخ طالب را پیش نگیرند. مومى الیه که این فتنه را کرد چه ضرر دید تا سایرین احتراز نمایند....44
البته همهى چراغچىها مظلوم نبودند و حقشان پایمال نمىشد. برخى از ایشان پس از سالها اقامت در یک حرم، صاحب نفوذ و قدرت فراوان مىشدند و در محل مأموریتشان حکمرانى مىکردند، به گونهاى که حتى زور سفارت ایران در بغداد نیز بدانها نمىرسید. از جملهى این اشخاص مىتوان از سیدرضا نجفى، کلیددار نجف اشرف در سال 1277 قمرى نام برد. کارپرداز اول ایران در بغداد در سال 1277 طى نامهاى به وزارت خارجه از رفتار سیدرضا شکایت نموده و دربارهى اعمال و رفتار وى چنین نوشت: سیدرضا نجفى کلیددار نجف اشرف که البته مکرر اطوار و رفتار ناپسندیدهى او نسبت به زوار مجاور ایرانى استخفاف شأن نسبت به مأمورین دولت علیهى ایران سابقا به واسطهى تحریرات مقرب الخاقان دبیر مهام به عرض بندگان خداوندگارى ـ دام جلاله ـ رسیده است که در حق آقا محمد ابراهیم ارباب که به موجب فرمان قضا جریان اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ در جرگ خدام حضرت ولایت مآب ـ علیه الصلواة و السلام ـ فراشباشى است و تولیت چند پارچه فرش و چهل چراغ و پارهى اسباب وقفى دولتى با اوست، چگونه سلوک کرد و او را از حرم مطهر بیرون کرد و آنچه اسباب وقفى دولتى در دست محمد ابراهیم بود، گرفت، حجرهاى که در صحن مقدس نجف داشت از او گرفت، هر چه مرحوم میرزا ابراهیم خان به سیدرضاى مزبور اصرار کرد و به نوشتجات اظهار نمود که موقوفات دولتى ایران را که تولیتش مخصوص آقا محمد ابراهیم است به او ادا نماید مفید نیفتاد که سهل است، همه را فحش و بد گفت، تا آنکه حاجى محمدعلى نایب این معنى را به او اظهار کرده در مجلس، سیدرضا به حاجى محمدعلى عصا کشید و فحش و هرزه گفت...».45
تعدّد اسناد مربوط به درگیرى افراد بر سر به دست آوردن منصب چراغچى باشى، این سؤال را به ذهن مىآورد که مگر چراغچیان در قبال خدمت مذکور چقدر از دولت عواید مىگرفتند که به چنین کارهایى دست مىزدند؟
وجه روشنایى
از زمانى که یک چهلچراغ در حرمى آویخته مىشد و به وسیلهى متولى آن روشن مىگردید، وجهى از طرف دولت ایران به صورت سالیانه به عنوان دستمزد و هزینهى شمع مصرف شده در چهلچراغ براى پرداخت به متولى اختصاص مىیافت که به آن، وجه یا صرف روشنایى مىگفتند. روال معمول پرداخت آن بدین صورت بود که پس از تعیین مبلغى به عنوان وجه روشنایى یک چهلچراغ، وزارت خارجه از وزارت خزانه درخواست مىکرد که مبلغ مذکور را کارسازى نموده و به وزیر بقایا بپردازد، تا به صورت برات تجارى نزد نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات فرستاده شود تا به چراغچى پرداخت شود.46 راه دیگر پرداخت وجوه روشنایى عتبات، که بیشتر در زمان حکومت مظفرالدینشاه اعمال مىشد، بدین گونه بود که حکام ولایاتى همچون گیلان، کرمانشاهان، اصفهان، یزد و... ملزم مىشدند که وجوه روشنایى عتبات را از محل مالیات سالیانهى محل حکومت خود بپردازند. در این روش، مباشران حکومت وجوهى را که به خرج مالیات یک ولایت نوشته مىشد به وزارت خارجه تسلیم مىکردند و وزارت خارجه آن را به عتبات عالیات مىفرستاد و به چراغچیان مىرساند.47 ولى موضوع به همین سادگى نبود و گاهى متولیان چهلچراغها چند سال وجه روشنایى چهلچراغ تحت تولیتشان را دریافت نمىکردند و به حالت استیصال و پریشانى مىافتادند؛48 زیرا از یک طرف تمامى موجودى خود را براى خرید شمع و سوزاندن آن در چهلچراغ صرف مىنمودند و به امید دریافت وجه در آخر سال، مبالغ زیادى نیز قرض و براى مصارف روزانهى خود و خرید شمع، هزینه مىکردند. حال آنکه گاهى چند سال مىگذشت و از وجه روشنایى خبرى نمىشد. در چنین وضعیتى چراغچى بیچاره، مدام به نمایندهى دولت ایران در عتبات یا کارپردازى ایران در بغداد مراجعه یا مکاتبه مىکرد و از نرسیدن وجه و وضعیت بد خویش شکوه مىکرد. از سوى دیگر علىرغم ترس از دادن بهانه به دست رقبا و بدخواهان و از دست دادن تولیت چهلچراغ، بهناچار چهلچراغ را خاموش نگاه مىداشت. با توجه به محتویات اسناد موجود، مهمترین علل نرسیدن وجه روشنایى را مىتوان به قرار زیر ذکر کرد:
1. گاهى وضعیت مالى دولت مرکزى به قدرى بد بود که ناچار به اخذ وام از دول خارجه و از جمله انگلیس و دادن امتیازات فراوان به دولتهاى خارجى، به ویژه انگلیس و روس مىشد. در چنین وضعیتى طبیعى بود که پرداخت بسیارى از هزینهها و از جمله هزینههاى مربوط به عتبات عالیات به تأخیر بیفتد. در این گونه موارد، چند سال وجه روشنایى به عتبات فرستاده نمىشد و اگر هم پس از چند سال نامهنگارىِ صاحبان حق و مأموران دولت ایران در عتبات، سرانجام وجهى پرداخت مىشد، میزان آن بسیار کم بود؛ به طور مثال وقتى پس از دو سه سال، مبلغ حدود دو هزار تومان به صورت برات به فاضل شرابیانى رسید، وى طى نامهاى به وزارت خارجه، بدین امر اعتراض کرد و در قسمتى از نامهاش نوشت:
در خصوص وجه روشنایى، برات دو هزار و کسرى لفا واصل و ملاحظه شد. جاى امتنان است اگر تمام بود ولى اسباب مزید ابتلا براى حقیر است؛ زیرا اگر این وجه دو ساله به ارباب حقوق قسمت شود، تومانى دو سه قران بیشتر نخواهد رسید و البته هیچکدام راضى نخواهند شد. هذه السنه سیچقانئیل این سال سیم است که وجه روشنایى نرسیده؛ حال دو هزار تومان را احقر چگونه مىتوانم به حضرات داد. امکان ندارد. سه سال قبل ظاهرا تخاقوىئیل چهار هزار تومان یا بیشتر یک ساله به حضرات به موجب فرد مرسوله از طهران پول داده شده است. اینک دو ساله دو هزار تومان چه صورت دارد و قوهى احقر نیست حضرات را راضى کنم و اگر بعضى را بدهم و بعضى را وعدهى وصول باقى تنخواه بدهم، ابدا هیچکدام قانع و دست بردار نخواهد شد و افتضاح بیشتر خواهد شد.49
2. حکام ایالات مختلف ایران سالانه مبلغ قابل توجهى را به عنوان مالیات ایالت تحت حکمرانى خود به خزانهى دولت مرکزى واریز مىنمودند، گاهى دولت مرکزى به حکام ولایاتى چون گیلان، اصفهان، کرمانشاهان و... دستور مىداد که مبلغ مشخصى را از محل مالیات ولایت خویش به امر پرداخت وجوه روشنایى عتبات اختصاص دهند و آن مبلغ را به وزارت امور خارجه بپردازند تا به عتبات فرستاده شود؛50 به طور مثال، نصراللّه مشیرالدوله در تاریخ 14 جمادى الاول 1318 به اقبالالدوله حاکم کرمانشاهان تلگرافى بدین مضمون ارسال نمود:
هزار و نهصد و سه تومان و دو هزار دینار از بابت صرف روشنایى عتبات به خرج کتابچهى کرمانشاهان منظور شده است. این وجه را به اشخاصى که متصدى روشنایى هستند ایصال فرمودهاید یا خیر؟ اگر ایصال فرمودهاید، قبوض آنها را به وزارت خارجه ارسال، و الا وجه مزبور را حسب الامر به وزارت خارجه ارسال فرمایید که به صاحبانش عاید گردد.51
بیشتر حکام ایالات از پرداخت به موقع مبلغ مذکور خوددارى مىکردند و لازم بود مکاتبات فراوانى بین چراغچیان،52 سرپرست عتبات،53 وزارت خارجه54 و حکومتها انجام شود. چنانکه وزیر امور خارجه براى مشیرالسلطنه، وزیر خزانه، نوشت:
پاکت جناب مستطاب عالى به موکب همایونى رسیده است. در باب روشنایى عتبات آنچه را که حواله به مالیات عربستان و بروجرد فرمودهاند، فقط حواله کافى نیست. توجهى در وصول آن خواهید فرمود که زودتر به جناب مستطاب وزیر بقایا دام اقباله برسد و سریعا ارسال شود. جناب مستطاب عالى نمىدانید که با هر چاپار از [جانب ] علما و مباشرین چهلچراغها چه کاغذها مىرسد و در ایصال این وجه چه تأکیدات مىنمایند. بنده در این مدت همه، به این چاپار و چاپار دیگر وعده دادهام. دیگر راه عذر و دفع الوقت بر بنده مسدود شده است.55
خوددارى حکام از پرداخت به موقع وجوه روشنایى علل متعددى داشته که از جملهى آنها مىتوان به بروز اختلافات مالى بین حکام ایالات با حکومت مرکزى و دیگران اشاره کرد. به طور مثال بروز اختلاف مالى بین سعد السلطنه و عمید السلطنه، حکام وقت گیلان، موجب شده بود که وجه روشنایى چهلچراغهاى دولتى و وجه تعزیهدارى دولتى کربلا که به خرج مالیات گیلان نوشته شده بود، سه سال معوق بماند و چراغچیان بیچاره حقوق خویش را چند سال دریافت ندارند.56
3. برخى اشخاص با نفوذ که موفق به کسب امتیاز تولیت یک چهلچراغ مىشدند، این امتیاز را به افراد دیگر اجاره مىدادند، بدین گونه که شخصى را به جاى خود به تولیت چهلچراغ گمارده و وجه روشنایى را خود در تهران دریافت مىکردند و بعد مقدار کمى از وجه دریافتى را به مستأجر مىپرداختند. در این گونه موارد، گاهى مستأجر مدتها هیچ مبلغى بابت خدمت خود و هزینهى خرید شمع و روشن نگاهداشتن چهل چراغ دریافت نمىکرد. نامهى محمد شرابیانى به وزارت خارجه موضوع را گویاتر بیان مىدارد:
... وجه روشنایى چراغ را در طهران بگیرند و چراغ دولت در روضات مطهره خاموش بماند یا مستأجر بیچاره یک سال از کیسهى خود چراغ روشن نماید و آخر سال معلوم شود که متولى پول آن را در طهران پیشخورد کرده است یا حواله به گیلان و کرمانشاهان و آذربایجان برده است و حضرات متولیان به هر وسیله تحصیل کرده و خورده، از چراغش نه اسمى در روضات هست و نه رسمى.... پنج هزار تومان و کسرى وجه چراغات عتبات عالیات است؛ در صورتى که دو ساله و نیم، چهار هزار تومان و کسرى نزد ما بیاید، باقى حواله به ولایات یا بروات صادره در خود طهران باشد، ما چه مواظبت در چراغها و چه سختگیرى با متولین داشته باشیم. بارى سال انقضا یافته، حضرات وجه ششماهه از بابت هذه السنه سیچقانئیل طلب دارند و مطالبه مىکنند. عجالتا جناب اجل عالى در خیال این شش ماهه باشید و تنخواه آن را برسانید، داده شود و براى سال نو ترتیبى داده شود که همهى چراغها روشن باشد و متولین نتوانند تقلب بکنند. آن هم موقوف است که تمام وجه روشنایى به عربستان بیاید و صورت تمام چراغها فرستاده شود. آنوقت هر کس چراغ خود را به قاعده روشن مىکند وجه آن را هم مىگیرد و اگر تقلب کند، ما هم فورا از او گرفته به شخص امین مىدهیم.57
4. تقلب افراد و معاملات پنهان موجود، یکى دیگر از دلایل نرسیدن وجه روشنایى به چراغچیان بود. اسناد زیادى وجود دارد که نشان مىدهد افراد با نفوذ و طماع در تهران با توطئهچینى و تقلب حقوق چراغچیان بىخبر از همهجا را پایمال کرده، به خود اختصاص مىدادند. بدین ترتیب که با حیله و رشوه فرمان تولیت چهلچراغى را اخذ و آن را بدون این که چهلچراغى در کار باشد، به دیگران اجاره مىدادند، یا اینکه چراغى را تهیه و به مستأجر مىسپردند تا در حرمى یا صحنى در عتبات بیاویزد و روشن کند. از سوى دیگر با دسیسه و دروغ، فرمان تولیت چهلچراغهاى موجود در عتبات را باطل و فرمان جدید به اسم خود و براى چهل چراغ خود دریافت مىداشتند. در این گونه موارد، متولى چهلچراغ قبلى و مستأجر آن، بدون اطلاع از دسیسهى مذکور، چند سال به امید دریافت وجه روشنایى و از ترس از دست دادن تولیت چراغ در صورت خاموش شدن آن، چراغ را با هزینهى خود و با قرض و قول روشن نگاه مىداشتند. به عنوان شاهد ادعا قسمتى از نامهى اعتماد السادات و آقاسیدحسن، متولى و مستأجر دو دستگاه چهلچراغ حرمهاى امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع)، خطاب به وزارت خارجه آورده مىشود:
... از سند ماضیه تخاقوى ئیل 1315 تا کنون که دو سال است، وجه دو ساله به دعا گویان نرسیده است و در این دو سال آنچه عرایض به خاک پاى همایونى و اولیاى دولت علیه معروض داشتهایم نتیجه به دست نیامده تا در این اوقات، سیدهاشم، خادم آستانهى مبارکه فرمانى نشان داد که وجه مقررهى دعاگویان را به اشتباه کارى به اسم خود صادر نموده و دو دستگاه چهلچراغ جدید آورده و در جاى دیگر معلق نموده و به دعاگویان هم در اوّل وهله اطلاع نداده، حال که دو سال گذشته چنین ادعا دارد. از آنجایى که هر مأمورى که از جانب دولت علیه به هر نقطه که بوده باشد، در واقع او را نفس دولت مىدانند، لذا بدین عرض حال مزاحمت دادیم که اولاً خلافى که در این مدت تولیت از دعاگویان سرزده چه بوده که از یَد دعاگویان گرفته و به دیگرى که از تبعهى دولت جلیله است داده شده [است]. چنانکه ارادهى سنیهى حضرت شاهانه چنین تعلق گرفته هر چه آن خسرو کند، شیرین بود. ثانیا آنکه دعا گویان در این مدت دو ساله به قرض و فرض و پریشانى مصارف دو دستگاه را فراهم آورده و به اطمینان فرمان قاطع البرهان همایونى که در دست داریم روشن نمودهایم. در این مدت دو ساله هر یک دویست و چهل تومان طلبکار مىباشیم. استدعا از مراحم حضرت عالى داریم که تفصیل تظلم فدویان را از خدمت اولیاى دولت قوىشوکت مشروحا بیان فرمایید که به خاک پاى همایونى معروض دارند... .58
نویسندگان نامهى بالا، علاوه بر نوشتن چنین نامههایى به اشخاص دیگرى همچون صدر اعظم و محمد شرابیانى، اقدام به جمعآورى و تهیهى استشهادنامههایى کردند که در آنها شهادت داده شده بود که چهلچراغها در طول چند سال گذشته، به طور منظم و مرتب روشن بوده است.59
در صورتى که هیچ یک از مشکلات چهارگانهى یاد شده و یا مشکلات دیگر در راه پرداخت وجوه روشنایى عتبات روى نمىداد و وجه روشنایى به صورت برات تجارى نزد سرپرست عتبات ارسال مىشد، مبلغ دو عشر از آن به عنوان مالیات کسر مىشد. از طرف دیگر، از آنجا که وجوه روشنایى بیشتر اوقات به صورت برات تجارى به عتبات ارسال مىشد، مبلغى از آن به عنوان کسر برات کم مىشد؛ حال آنکه در صورت ارسال وجه نقد نیز به هنگام تبدیل پول ایرانى به لیرهى عثمانى، مبلغ دیگرى از میزان وجه ارسال شده کم مىشد. توجه به نامهى شمارهى 57777 مورخ 25 شعبان 1318 وزارت خارجه به فاضل شرابیانى، موضوع را روشنتر مىکند:
درباب کسر برات وجوه روشنایى و کسر حقوق تولیت جناب حاجى آقا شرحى که مرقوم فرموده بودند زیارت شد... کسر برات کلیهى روشنایى از بابت صرف برات نیست؛ زیرا صرف برات را بنده در اینجا داده بودم و این تفاوت از بابت قسمت لیره است و اگر ضررى داشته باشد عاید متولیان است که لیره دریافت نمودهاند و الا آنچه از دولت طلب داشتند، بدون کسر و نقصان، همان بود که برات شد و آنچه هم که از برات جناب حاجى آقا کسر است تومان دو هزارى است که جناب مستطاب آقا سیدمهدى جهان شاهى سلمة الله از کلیهى وجوه روشنایى برده و فرمان همایون در برقرارى آن صادر شده است... .60
البته صرف روشنایى تنها منبع درآمد چراغچیان نبود و آنان در کنار کار تولیت چهلچراغ، کارهاى دیگرى نیز براى کسب درآمد و گذران زندگى انجام مىدادند. یکى از این کارها، برگزارى مراسم تعزیهدارى دولتى در ایام خاص و از جمله ایام محرم بود. آنان در ازاى این خدمت، مبلغى را که بدان وجه تعزیهدارى دولتى گفته مىشد، از دولت ایران مطالبه مىکردند.61
از آنجا که کارهاى متعددى در مراقد امامان معصوم علیهالسلام وجود داشت، چراغچیان تنها به داشتن منصب چراغچىباشى اکتفا نکرده، مشاغل دیگرى را نیز به عهده مىگرفتند و از این راه درآمد کسب مىنمودند. از جملهى این مشاغل مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: سقّایى،62 کلیددارى، زیارتنامهخوانى، کفشدارى، قرائت قرآن، دربانى، فرّاشى، مؤذّنى،63 قاپوچى باشى، سرکشیکچى،64 روضهخوانى65 و... . در میان چراغچیان، برخى مورد التفات و محبت صاحبمنصبان دولتى و یا نمایندهى دولت در عتبات قرار مىگرفتند. اینکه این محبت بر اساس لیاقت و استحقاق چراغچى شامل حال وى مىشد یا بر اساس مسائل پشت پرده! به درستى روشن نیست. به هر حال سرپرست عتبات یا کارپرداز ایران در بغداد و یا مأمور ویژهى شاه ایران، نامهاى به وزارت خارجه مىنگاشت و پس از تعریف و تمجید از چراغچىِ مورد نظر، براى وى درخواست اضافه وجه مىکرد؛ به عنوان مثال، فاضل شرابیانى طى نامهاى به وزارت خارجه نوشت:
... چهلچراغ شاه شهید مرحوم ـ عطرالله مضجعه ـ که در رواق حضرت ابىالائمه امیرالمؤمنین ـ علیهالصلواة و السلام ـ معلّق است و تولیت آن با جناب حاجى نجفقلى میرزا است، از همهى چراغات با نظمتر و همیشه روشن است و احقر هر شب که شرفیاب حرم مطهر مىشوم، مخصوصا نگاه مىکنم، ولى وجه روشنایى آن یکصد و هشتاد تومان است. سنوات ماضیه على الرسم دوعشر وضع شده یکصد و چهل و چهار تومان به جناب مشارالیه مىرسیده. احقر به ملاحظهى این که چراغش همیشه روشن و وجه آن از سایر چهل چراغها خیلى کم است، سنهى تخاقوئیل وجه آن را على الاستحقاق تمام دادم و دو سه دفعه خدمت جنابعالى کتبا و تحریرا زحمت دادم که وجه چهلچراغ حاجى نجفقلى میرزا را علىالاستحقاق تمام مرحمت کنید... گوارا نیست که بعضىها چهار سیصد ببرند و این شخص عزیز با این خدمت نمایان صد و هشتاد ببرد، آن هم بعد از وضع دو عشر. تکلیف احقر بود عرض نمود.66
وزیر امور خارجه نیز پس از دریافت این نامه، عین نامه را براى دیدن مظفرالدین شاه نزد وى فرستاد و موافقت خود را با درخواست شرابیانى به اطلاع شاه رساند و درخواست کرد «سنوات آتیه هم یکصد و هشتاد تومان تمام مرحمت شود»67 ولى مظفرالدین شاه با این امر مخالفت ورزید و در حاشیهى نامهى مذکور نوشت: «جناب اشرف اتابک اعظم؛ صرف روشنایى محل مواجب و مستمرى نمىشود».68 مظفرالدین شاه تنها با پیشنهاد تعویض چهل چراغ اهدایى ناصرالدین شاه که کهنه شده و لالهها و آویزهاى آن شکسته بود، موافقت نمود و نوشت: «اما در باب تجدید چهلچراغ، چه عیب دارد، تجدید کنند».69 لذا یکصد تومان برات براى تعویض چهلچراغ کهنه و خرید چهلچراغ جدید اختصاص یافت.70
البته دقت و سختگیرى در پرداخت وجه روشنایى، همیشه وجود نداشت و گاهى مبالغى به عنوان وجه روشنایى به برخى اشخاص پرداخت مىشد بدون آنکه چراغى روشن شده باشد. نامهى میرزا محمودخان، کارپرداز ایران در بغداد به وزارت خارجه به چنین مسألهاى اشاره دارد:
... در خصوص روشنایى بقعهى طفلان مسلم امر و مقرر فرمودهاند که فدوى رسیدگى نماید که حالا امر روشنایى با کیست و یکصد تومان که از دیوان همایون براى مصارف روشنایى مرحمت مىشود به مصرف روشنایى مىرسد یا خیر و صلاحیت عالىجناب شیخ حسن را براى این خدمت به عرض مبارک عالى برساند. چاکر پس از زیارت تعلیقهى مبارکه در بغداد و کاظمین تحقیقات لازمه نموده و معلوم نشد که امر روشنایى آنجا به کسى محول شده باشد و این یکصد تومان هم که از دیوان اعلى مرحمت مىشود، معلوم نیست کى مىگیرد و به چه مصرف مىرسد. آنچه محقق است این است که بقعهى متبرکهى طفلان مسلم، سالهاست ابدا روشنایى ندارد. عالیجاه شیخ حسن پسر جناب حاجى شیخ على که به دارالخلافه آمده است، فدوى خود او را ندیده و معرفتى به حال او ندارد. جناب حاجى شیخ على، پدر مشارالیه که از اخیار و محترمین و متدینیناند؛ البته عالیجاه شیخ حسن هم به پدر خود اقتدا کرده است. براى معلوم کردن این که سابقا امر روشنایى آنجا اسما با کى بوده است، به نواب کربلاى معلى و مسیب نوشت که تحقیقات لازمه نموده اطلاع بدهد... به اعتقاد چاکر اگر وجه روشنایى به مصرف تعمیر بقعهى متبرکه برسد که اسباب استحکام و بقاى آن مکان شریف باشد اولى است... .71
پىنوشتها:
1. این موارد از بین اطلاعات چندین کتاب استخراج شده است. براى اطلاع و آگاهى بیشتر ر.ک: جعفر خلیلى، موسوعة العتبات المقدسه؛ محمدجعفربن محمد نقدى، تاریخ الامامین الکاظمین...؛ عباس عزاوى، تاریخ العراق بین احتلالین؛ احساناللّه على استخرى، قدم صدق؛ علیرضا عضدالملک، سفرنامهى عضدالملک به عتبات؛ ابوالحسن خان فخر الملک (اردلان)، از حریم تا حرم؛ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامهى عتبات ناصرالدین شاه قاجار؛ ابن حوقل، صورة الارض؛ سید ابن طاووس، فرحة الغرى؛ ابن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم؛ رسول کرکوکلى، دوحة الوزراء؛ حسین ابن احمد البراقى، تاریخ الکوفه؛ میرزا محمد مهدى خان استرآبادى، جهانگشاى نادرى، جعفر محبوبة، ماضى النجف و حاضرها.
2. ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 45؛ سید ابن طاووس، فرحة الغرى، ص 110، جعفر خلیلى، موسوعة العتبات المقدسة (المدخل) ص 94.
3. ابن حوقل، صورة الارض، ص 240.
4. شیخ محمد السماوى، و شایح السراء فى شأن سامراء، ص 28 ـ 29.
5. همانجا.
6. دیلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 148؛ سید ابن طاووس، همانجا؛ جعفر خلیلى، همانجا و ص 147.
7. محمدجعفر ابن محمد نقدى، تاریخ الامامین الکاظمین...، ج 1، ص 164.
8. ابن جوزى، ج 9، ص 29 ـ 30؛ محمد جعفر ابن محمد نقدى، همان، ص 62؛ جعفر خلیلى، همان (قسم الکاظمین) ج 1، ص 165 ـ 166؛ احساناللّه على استخرى، قدم صدق، از دلهاى ایرانیان مسلمان تا عتبات ائمه دین(ع) در عراق، ص 58.
9. سیدابن طاووس، همان، ص 115 ـ 116؛ عباس عزاوى، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 1، ص 263 و 310؛ جعفر خلیلى، همان (قسم النجف) ج 1، ص 155.
10. عباس عزاوى، همان، ج 3، ص 337 و 341.
11. جعفر محبوبة، همان، ج 1، ص 192.
12. جعفر خلیلى، همان (قسم الکربلا) ج 1، ص 266، 268.
13. رسول کرکوکلى، دوحة الوزراء، ص 46 و 51؛ عباس عزاوى، همان، ج 5، ص 262 و 267؛ میرزا محمدمهدى خان استرآبادى، جهانگشاى نادرى، ص 395.
14. همانجا.
15. عباس عزاوى، جهانگشاى نادرى، ج 6، ص 108.
16. جعفر خلیلى، همان (قسم النجف)، ج 1، ص 185 و 113.
17. محمدجعفر بن محمد نقدى، همان، ص 75 ـ 76.
18. جعفر خلیلى، همان، ج 2، ص 114 و 159؛ شیخ محمد السماوى، همان، ص 33 ـ 34؛ ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 115 ـ 116 و 158؛ علیرضا عضدالملک، سفرنامه عضدالملک به عتبات، بیشتر صفحات.
19. اسناد وزارت امورخارجهى ایران، دفتر مکمل، ش 157.
20. همان، ش 43.
21. علیرضا عضدالملک، همان، ص 8 .
22. لنتر: چراغ پایهدار، فانوس، در فارسى چراغ نفتى بىپایه را مىگویند که از سقف آویزان مىکنند. فرهنگ عمید.
23. همان، ص 161.
24. مشکوة یا مشکاة: منفذ و جایى که در آن چراغ بگذارند. فرهنگ عمید.
25. همان، ص 153 ـ 154.
26. عباس عزاوى، همان، ج 3، ص 316 ـ 317؛ جعفر خلیلى، همان (قسم الکربلا) ج 1، ص 109 ـ 110؛ احساناللّه على استخرى، همان، ص 58.
27. ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 124 ـ 125.
28. سفر ناصرالدین شاه به عتبات که اولین سفر خارجى وى بود، در روز بیستم جمادى الثانى سال 1378 آغاز شد و 160 روز به طول انجامید. وى در این سفر، 10 روز در کربلا، 6 روز در نجف و یک روز در سامرا توقف کرد. ر.ک: ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه.
29. همان، ص 115 ـ 116 و 158.
30. اسناد متعدد.
31. اسناد وزارت امور خارجه ایران، اسناد قدیمه، سند ش 17 ـ 15 ـ 5، 1318 قمرى.
32. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 432.
33. دفتر 157، سند ش 146.
34. همان، سند ش 43.
35. همان، اسناد قدیمه، سند ش 107 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
36. اصل: خواطر.
37. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 190.
38. محمد فاضل شرابیانى (شربیانى) صاحب مدرسهى مشهور شربیانى واقع در محلهى الحویس نجف. براى اطلاع بیشتر ر.ک: احساناللّه على استخرى، ص 34.
39. همان، اسناد قدیمه سند ش 107 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
40. همان، سند ش 78 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
41. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 148.
42. همان، اسناد قدیمه، سند ش 103 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
43. همان سند.
44. همان، دفتر 157، سند ش 81.
45. همان، سند ش 11.
46. همان، اسناد قدیمه، سند ش 2 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى؛ سند ش 74 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى؛ سند ش 4 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
47. همان، سند ش 38 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
48. همان، سند ش 19 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
49. همان، سند ش 12 و 9 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
50. همان، سند ش 30 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
51. همان، سند ش 3 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
52. همان، سند ش 134 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
53. همان، سند ش 10 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
54. همان.
55. همان، سند ش 2 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
56. همان، اسناد ش 24 و 35 و 38 و 42 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
57. همان، سند ش 5 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
58. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 353.
59. همان، اسناد قدیمه، اسناد ش 103 و 131 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
60. همان، سند ش 72 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
61. همان، سند ش 22 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
62. عضدالملک، همان، ص 159.
63. همان، ص 230 ـ 231.
64. ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 106 ـ 107.
65. اسناد وزارت خارجهى ایران، اسناد قدیمه، سند ش 109 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
66. همان، سند ش 43 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
67. همان، سند ش 79 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
68. همان.
69. همان.
70. همان، سند ش 82 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
71. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 74.
منابع:
ـ محبوبة، جعفر، ماضى النجف و حاضرها (بیروت، دارالاضواء، 1986).
ـ ابن ابى الحدید، عبدالحمید بن هبة اللّه، شرح النهج البلاغه (بیروت، دارالفکر، بىتا).
ـ ابن اثیر، على بن محمد، الکامل فى التاریخ (بیروت، دار صادر، 1385ق).
ـ ابن جوزى، عبدالرحمن بن على، المنتظم فى التاریخ الملوک و الامم (بیروت، دار صادر، 1978م).
ـ ابن حوقل، محمد بن على، صورة الارض (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345).
ـ ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد، فرحة الغرى فى تعیین قبر امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(ع) فى النجف (نجف، مطبعة الحیدریة، 1368ق).
ـ استرآبادى، میرزا محمدمهدى خان، جهانگشاى نادرى (تهران، انجمن آثار ملى، 1341).
ـ اسماوى، محمد، عنوان الشرف فى وشى النجف (نجف، مطبعه العزى، 1941).
ـ البراقى، حسین بن احمد، تاریخ الکوفه (نجف، مکتب الحیدریه، 1388ق).
ـ خلیلى، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه (بغداد، دارالتعارف، بىتا).
ـ دیلمى، حسین بن محمد، ارشاد القلوب (تهران، مصطفوى، 1338).
ـ عزاوى، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین (بغداد، مطبعه البغداد، 1955م).
ـ عضدالملک، علیرضا، سفرنامه عضدالملک، به کوشش حسن مرسلوند (تهران، مؤسسهى پژوهش و مطالعات فرهنگى، 1370).
ـ على استخرى، احساناللّه، قدم صدق، از دلهاى ایرانیان مسلمان تا عتبات ائمه دین(ع) در عراق (تهران، اطلاعات، 1350).
ـ فخرالملک اردلان، ابوالحسن خان، از حریم تا حرم، سفرنامه ابوالحسن خان فخرالملک اردلان به عتبات، به کوشش محمدرضا عباسى (تهران، سازمان اسناد ملى ایران، 1372).
ـ کرکوکلى، رسول، دوحة الوزراء فى تاریخ وقایع بغداد الزوراء (بیروت، دارالکتاب العربى، 1963).
ـ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه قاجار، به کوشش ایرج افشار (تهران، فردوسى، 1363).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ، شهریار جادهها، به کوشش محمدرضا عباسى و پرویز بدیعى (تهران، سازمان اسناد ملى ایران، 1372).
ـ نقدى، محمد جعفربن محمد، تاریخ الامامین الکاظمین علیهما السلام و روضتهما الشریف من یوم دفنهما الى زماننا الحاضر (بغداد، دارالکتاب العراقیة، المکتبة العلمیة، 1950 م / 1369ق).
اسناد:
1. اسناد وزارت امور خارجهى ایران، اسناد قدیمه، پروندهى ش 5 ـ 15 ـ 1318 قمرى.
2. اسناد وزارت امور خارجهى ایران، دفاتر مکمل، دفتر مکمل ش 157.
در این مقاله پس از مقدمهاى کوتاه، با استفاده از کتابهاى مربوط و اسناد وزارت خارجه، اقدامات پادشاهان ایران نسبت به عتبات عالیات، منصب چراغچىباشى و وظایف و مسائل مرتبط بدان مورد بررسى قرار مىگیرد.
مقدمه
مراقد امامان معصوم و اولیاى شیعه واقع در خاک عراق، پیوسته مورد عنایت و توجه خاصّ شیعیان ایران قرار داشتهاند. این ارادت به حدى بود که پادشاهان و دولتمردان دورههاى مختلف ایران را به این امر واقف نموده بود که قدر و منزلت نجف و کربلا نزد شیعیان ایران، از قدر و منزلت مکهى مکرّمه و مدینهى منوره کمتر نیست؛ از اینرو شاهان با روشهاى گوناگون مىکوشیدند، علاقه و توجه خود را بدین مکانها نشان دهند. به همین منظور، در جهت تکریم و توسعهى مراقد مطهر، اقداماتى صورت مىگرفت و با گذشت زمان و با پىگیرى سلاطین بعدى کاملتر و بیشتر مىشد. از جملهى این اقدامات مىتوان به موارد زیر به صورت یک روند تاریخى اشاره کرد:
1. بناى قبه و ساختمان و مرتفعتر و وسیعتر کردن قبه و عمارت قبلى؛
2. احداث قنوات و نهرهاى طولانى به منظور رساندن آب از رودخانهها به حرمها، براى رفاه اهالى و زایران شهرهاى مقدس؛
3. تجدید بناى اماکن مقدس در مواقع آسیب دیدگى در اثر حوادثى چون آبگرفتگى، آتشسوزى و ویرانى به دست مردم یا سلاطین عثمانى؛
4. رسیدگى به امور زایران و فراهم آوردن لوازم رفاه ایشان با اقداماتى چون بناى مسافرخانه و کاروانسرا؛
5. وسیعتر نمودن حرمها و صحنها با خرید و اضافه نمودن خانههاى مجاور.
6. زینت و زیباسازى حرمها، به وسیلهى اهداى اشیا و خزاین گرانبهایى همچون جواهرات، فرشهاى نفیس ایرانى، پردههاى زربفت، چهلچراغ، لوستر، شمعدان، قندیل، شمشیر مرصع و... ؛
7. تعمیر و اصلاح خرابىها در طول چندین سده؛
8. ساخت گنبد، ضریح، گلدسته، مناره، درب و مطلا نمودن آنها؛
9. کاشىکارى، آینهکارى، گچ و معرقکارى صحنها و حرم؛
10. تعویض و ترمیم ضریحها؛
11. احداث یا نوسازى حصار شهرهاى مقدس؛
12. احداث حجره، ایوان، غرفه و... در گرداگرد صحنها؛
13. پرداخت تمام یا قسمتى از هزینههاى احداث مدارس، حوزههاى علمیه و کتابخانههاى عالى؛
14. گماردن مأموران ویژه در عتبات به منظور رسیدگى به امور حرمها، زایران، علما و رعایاى ایرانى مقیم و مجاور شهرهاى مقدس؛
15. گماردن افرادى با عناوین خادم، متولى، کلیددار، کفشدار، چراغچى، زیارتنامهخوان، دربان، فراش آستانه، مؤذن، قارى و... و پرداخت مقررى و دستمزد آنها؛
16. پرداخت تمامى هزینههاى برگزارى مجالس روضهخوانى و تعزیهدارى دولتى در ایام خاص؛
17. سفر به خاک عثمانى و زیارت و سرکشى عتبات با وجود دشمنى و خصومت دایم بین پادشاهان ایران و سلاطین عثمانى و یا اعزام نمایندهى مخصوص از جانب خود.1
پادشاهان ایران با انگیزههاى متعددى به این قبیل کارها مىپرداختند از جمله اعتقادات شخصى، اداى نذر، جلب قلوب و کسب حمایت مردم ایران، نفوذ بین مردم و دولت عثمانى و زیر نظر داشتن ایشان، حمایت از ایرانیان مقیم و مجاور خاک عثمانى، حفاظت و نگهدارى حرمهاى شریف در مقابل دستاندازىهاى مردم و دولت سنىمذهب عثمانى.
برخى از پادشاهان و دولتمردان ایرانى که خدمات فراوانى به عتبات عالیات نمودند، عبارتاند از:
1. سلطان محمد بن زید، ملقب به داعى کبیر که در دیلم و طبرستان، واقع در ناحیهى شمال ایران امارت داشت (سال 270).2
2. ابوالهیجاء عبداللّه بن حمدان بن حمدان تغلبى (مقتول به سال 317)3 و ناصر الدولهى حمدانى (333).4
3. پادشاهان آلبویه، به ویژه: معز الدوله (336)،5 عضدالدوله (369)،6 شرف الدوله (377).7
4. سلطان ملکشاه سلجوقى به سال 479 و پسرش سلطان سنجر و سلطان برکیارق (495).8
5. صاحب دیوان عطاء الملک، عطاء الدین ابن بهاء الدین محمد جوینى (672).9
6. بیشتر شاهان صفوى، به ویژه شاه اسماعیل (914)،10 شاه طهماسب (980)،11 شاه عباس (1032)12 و شاه صفى (1042).13
7. برخى از شاهان افشار، به ویژه نادر شاه (1156).14
8. شاهان قاجار، به ویژه آغا محمدخان (1204)،15 فتح على شاه قاجار به مباشرت دو صدر اعظمش: حاجى محمدحسین نظام الدوله اصفهانى (22 و 1219)16 و میرزا محمد شفیع اصفهانى (1231)،17 ناصر الدین شاه طى پنجاه سال سلطنت بر ایران، به ویژه به سالهاى 83 و 1282 و سالهاى پس از سفرش به عتبات عالیات به سال 1287.18
البته این قبیل کارها، اختصاص به افراد نام برده و شاهان و دولتمردان نداشت و تعداد بسیار زیادى از مؤمنان، در طول سالیان دراز، خدمات شایانى به عتبات عالیات نمودند، ولى چون داراى قدرت و معروفیتى مانند پادشاهان نبودند (جز مواردى اندک)، در کتابها نامى از ایشان برده نشده است.
اهداى چهلچراغ، لوستر و شمعدان
چنانکه پیشتر گفته شد، چهلچراغ و سایر وسایل روشن کننده، مثل لوستر، شمعدان و قندیل، یک نوع از لوازمى بود که توسط شاهان و دولتمندان به عتبات عالیات تقدیم مىشد. این گونه وسایل که گاهى به جنس طلا و نقره بوده و با سنگهاى قیمتى تزیین مىشدند، براى روشنایى و زیبایى بر سقف حرمها و صحنها و بالاى ضریحها آویخته مىشدند. ناصر الدین شاه قاجار که پنجاه سال تمام بر ایران حکمرانى نمود و بیش از سایر شاهان قبل و بعد از خود، فرصت و انگیزهى لازم را براى رسیدگى به امور عتبات عالیات داشت، چهلچراغها و شمعدانهاى مرصع زیادى به عتبات اهدا نمود. اسناد زیادى در مورد نصب چهلچراغ اهدایى وى در حرمهاى واقع در خاک عراق عرب وجود دارد، ولى مشخص نیست که نخستین چهلچراغ اهدایى وى در چه تاریخى و در کدام حرم نصب شده بود.19
چهلچراغها بر اساس نذر و نیت شخص شاه و یا به درخواست مأموران دولت ایران در عتبات عالیات و به دستور شاه تهیه مىشد. بدین ترتیب که پس از صدور فرمان شاه، وزیر امور خارجه یا صدر اعظم دستور ساخت آن توسط هنرمندان اصفهانى و شیرازى (و گاهى روس) را صادر مىکرد؛ لذا برات هزینهى ساخت توسط مستوفى دیوان صادر مىشد و به امضاى شاه مىرسید. چهلچراغ ساخته شده به تاجرى معتبر و یا یک مأمور ویژهى دولت سپرده مىشد تا به محل مورد نظر در خاک عثمانى حمل شود و با حضور عدهاى، از جمله: کارپرداز یا نمایندهى دولت ایران مقیم شهر مورد نظر، مأمور دولت ایران در عتبات عالیات، متولیان و خادمان حرم و تعدادى از علما و شیعیان ایرانى مقیم و مجاور عتبات، طى مراسم ویژهاى در محل مناسبى نصب مىشد.
براى مثال، سید حسین، کلیددار روضهى ابوالفضل العباس، در سال 1281 قمرى به وزارت امور خارجهى ایران چنین نوشت:
در این اوقات از جانب رفیع جوانب، جناب مستطاب فخر الحاج حاجى محمدحسین تبریزى وارد ارض اقدس گردید و چهلچراغ نورافزاى، که زیب و زینت شعار اسلام است، از سرکار اعلىحضرت قدرقدرت پادشاه عادل با دل خلدالله ملکه به اعزاز و احترام وارد آورد؛ الحق نهایت لازم بود. لازمهى ورود به جا آورده شد و رواق عرش طباق که محل نزول ملائکهى کروبین است، محل ممتاز معلق شد.20
علیرضا عضدالملک که در اواخر سال 1283 قمرى از طرف ناصرالدین شاه مأمور شد خشتهاى طلاى گنبدهاى مطهر امام علىالنقى علیهالسلام و امام حسن عسگرى علیهالسلام را به عتبات برده و به شیخ عبدالحسین تهرانى (شیخ العراقین) تحویل دهد،21 به هنگام زیارت مرقد مطهر امام حسین علیهالسلام در کربلاى معلى، ضمن ارائهى شرح کاملى راجع به ویژگىهاى حرم مطهر و تزیینات آن، به چهلچراغ اهدایى ناصرالدین شاه که «پایین در حرم مطهر و در رواق مبارک آویخته» اشاره نمود و نوشت:
چهلچراغى به آن نظم و صفا کمتر یافت مىشود. البته در هیچ یک از مشاهد مقدسه چهلچراغى به آن آراستگى افروخته نمىشود و لیکن این یک ناتمامى دارد که این چهلچراغ در وسط رواق مبارک بىممدّ است. هرگاه امر و مقرر فرمایند که [چون [از هر طرف سه طاق است، هر طاقى یک لَنتِر22 بیاویزند و هر شب روشن کنند، موجب ازدیاد شکوه و روشنایى رواق مطهر است. این فقره کمال لزوم دارد.23
عضدالملک در قسمت دیگرى از سفرنامهاش اسباب زینتى حرم امیرالمؤمنین على علیهالسلام را اینگونه برمىشمارد:
چهلچراغ همایونى در طرف ایوان طلا درب حرم عرش قوام آویخته و هر شب تا به صبح براى دعاى سلامتى وجود مسعود شاهنشاهى روحنا فداه دهان و زبان گشوده دارند. دو مشکوة24 طلاى خسروى در پیش روى مبارک قامت افراشته ... جقه پیشکشى قبلهى عالم در میان جاى دو انگشت مبارک آویخته... .
اسباب زینتى که ایام شرفیابى این غلام، سواى پیشکشى و نذور همایونى، در حرم مبارک موجود بود به موجب تفضیل [زیر] است:
قندیل طلاى بزرگ و کوچک مرصع، بیست و دو قطعه؛ قبهى بالاى ضریح مبارک، طلا و مرصع، هشت قطعه؛ قبهى مرصع بزرگ طرف قبلهى ضریح، علاوه بر قبههاى دیگر، دو قطعه؛ شمعدان پیشکشى سلطان روم تخمینا یک ذرع ارتفاع دارد...؛ قندیل نقره زیاد است، اما یکى که مابین درهاى حرم مطهر است زیاده از یک ذرع طول و قطر دارد.25
چنانکه گفته شد، اهداى چنین هدایایى به عتبات عالیات سابقهاى بس طولانى دارد و در کتابها و اسناد، موارد زیادى از این دست به چشم مىخورد. در این بین از پادشاهان صفوى، به ویژه شاه اسماعیل، بیش از دیگران یاد شده است.
«شاه اسماعیل صفوى روز بیست و پنجم جمادى سنهى 914 بغداد را فتح کرد و بدینسان در آن تاریخ، در حالى که بر عراق مستولى شده بود، قدم در شهر مرکزى منطقه نهاد و متعاقب آن، روز بعد عازم زیارت آستان مقدس حسین علیهالسلام گردید و شبى را در آن درگاه والا معتکف ماند. در همین زیارت بود که شهریار بزرگ ایران، ضریحى سیمین و مذّهب بر مرقد مبارک قرار داد و دوازده قندیل زرین براى تأمین روشنایى حرم شریف به تقدیم رسانید. این نخستین بار بود که به قصد تزیین، عنصر طلا به عتبات عالیات وارد شد و در رأس سایر عناصرى که بدین منظور فراهم آمده بود، قرار گرفت. بارى همین شهریار نامدار بود که رواق اقدس حسین علیهالسلام را با قالىهاى بسیار زیبا و گرانبها مفروش ساخت و صنعتگران هنرمند را از اطراف و اکناف ممالک تابعه احضار کرد و فرمان داد که شش صندوق بدیع بسازند و چون به دستور او این همه ساخته و پرداخته شد، بر مقابر مقدس ائمهى دین در عراق قرار گرفت.26
ناصرالدین شاه نیز در سفرنامهاش به این گونه هدایاى شاهان صفوى اشاره کرده است.27
وى در این سفرنامه28 از چهلچراغهاى تقدیمى خود که در حرمهاى مختلف عتبات آویخته و روشن بودند نیز نام برده است.29
منصب چراغچى باشى
چهلچراغها و شمعدانهاى اهدایى با شمع روشن مىشدند؛ لذا لازم بود شخصى اولِ هر شب، شمع در آنها قرار داده و روشن نماید و تا نیمههاى شب روشن نگاه دارد؛ همچنین از چهلچراغ محافظت و نگهدارى و آن را پاکیزه نماید؛ از اینرو، از طرف دولت ایران یک نفر مأمور انجام این وظیفه مىشد. در اسناد موجود از چنین شخصى با نام چراغچى، چراغچى باشى، چهلچراغچى و متولى چهلچراغ یاد شده است.30 این شخص یا از طرف دولت ایران انتخاب و به عتبات گسیل مىشد و یا نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات چنین شخصى را براى تولیت یک یا چند چراغ مىگماشت. متولى چهلچراغ، چهلچراغ تحت تولیت خود را با شمعى که از شمّاعان مىخرید روشن نگاه مىداشت31 و در ازاى این خدمت، سالانه مبلغ مشخصى را از دولت ایران دریافت مىکرد.
به عنوان نمونه و براى درک بهتر موضوع، قسمتى از نامهى کارپرداز اول ایران در بغداد که در تاریخ 28 ربیع الاول 1285 به وزرات امور خارجه ارسال شد، آورده مىشود:
در فقرهى یک زوج شمعدان نقرهى وقفى اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ به روضهى مبارک حضرت کاظمین ـ علیهما السلام ـ مرقوم و مقرر فرموده بودید که رسیدگى و معلوم نمایم که آمده و در حرم روشن مىکنند یا نه و مباشر آن کیست و از چه وقت شب تا کى روشن مىکنند [؟] هنوز شمعدانها به اینجا نرسیده و از قرار دارالخلافه و اولیاى دولت علیه اطلاع ندارم. در بقعتین علیتین حضرت کاظمین ـ علیهما السلام ـ چهار شمع به تولیت حاجى شیخ محمدهادى مشهور به چراغچى از عهد خاقان مغفور ـ طابثراه ـ برقرار است که همه شب از اول غروب تا هنگام بستن در حرم مبارک مىسوزد و یکصد تومان وجه آنها از کرمانشاهان مىرسد. چون شمعدان آنها مس است و شایستهى سرکار اعلىحضرت نیست که دو پشت از سلطنت سنیه ـ نّوراللّه مرقدهما ـ بگذرد و به اسم مبارک سرکار اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ روشن شود، وقت شرفیابى جناب جلالتمآب میرزا هدایت ـ دام مجده ـ اطلاع از این فقره داده شد و تعهد شمعدان نقره نمود. بعد که به دربار همایون رسید به کلیددار نوشته بود که قرار شمعدان نقره به امر قَدَر قَدْر داده شد.32
گاهى اوقات متولیان چراغها، اقدام به اضافه نمودن چراغ و قندیل به حرم محل مأموریتشان مىنمودند؛ مثلاً چراغچى صحن حضرت على علیهالسلام در نامهاى که با شهادت و مهر تعداد زیادى از علماى نجف تأیید شده بود، به وزارت خارجه نوشت: چون سالهاست که پنجاه عدد قنادیل از جانب سنى الجوانب اعلىحضرت قدر قدرت شهریارى پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه ـ مدظله العالى ـ به مباشرت و تولیت ابوى اکرام عالیجاه قدس القاب، قدوسى انتساب، اشرف الحاج و العمار، حاجى ملایوسف طهرانى حایرى و اقلّ عباد غلامحسین در صحن مطهر منور جناب خامس آلعبا ـ علیه الاف التحیة و الثناء ـ در طاق نماهاى دور تا دور یک در میان و در کفشدارى و ایوان مقدس و کشیکخانهها و دربهاى صحن مطهر افروخته مىشود و ابوى حقیر به واسطهى تکمیل نمودن قنادیل که در تمام طاقنماها افروخته مىشود به دربار همایون رفته و تصدیق جمیع علماى نجف و کربلا و کاظمین علیهماالسلام و کلیددارها را بر قرار نمودن قنادیلهاى مذکوره در کمال صفا و ضیا و روشنى همراه برده و آنها را با عریضه به خاک پاى مبارک اعلىحضرت شاهنشاه تقدیم نموده و تمناى چهل عدد قنادیل به جهت رفع نقیصه و تکمیل آنها نموده على الحساب چون مخلى زیاده بر این در نظر نبود وجه بیست عدد را مرحمت فرموده و در کتابچه هم قید فرموده و جناب والد ـ دام عمره العالى ـ به حقیر اخبار فرمودند و حقیر هم بیست عدد را بر قنادیل سابق افزوده؛ لهذا هر که اطلاع و استحضار به هم رسانیده است که حال مقدار هفتاد و پنج عدد قنادیل در مواضع مخصوصه مرقومه در کمال صفا و ضیا و بها روشن مىشود و به هیچ وجه من الوجوه نقص ندارد و باعث انتفاع قاطبهى زایران و مجاورین ارض اقدس شده و مایهى دعاگویى دوام دولت ابدمة قاهره گردیده مستدعى آنکه اطلاع خود را طیبا به مرضات در فوق این ورقه مرقوم و به خاتم شریف خود ممهور فرمایند که عنداللّه و عند الرسول ضایع نخواهند شد.33 پس از نصب یک چهلچراغ، مدعیان زیادى براى تصدى تولیت آن پیدا مىشدند. اقامت در حرم یک امام معصوم یا یکى از اولیاى شیعه و روشن نگاه داشتن حرم و خدمت به زایران این حرمها، آرزوى هر شیعهى ارادتمندى بود. از طرفى، مقام و منزلت یک متولى چهلچراغ عتبات عالیات، نزد همشهرىها و همولایتىهاى آن شخص بسیار زیاد بود. این انگیزههاى درونى در کنار اُمید دریافت مبلغ قابل توجهى پول از دولت ایران به عنوان صرف یا وجه روشنایى، عدهى زیادى را ترغیب مىکرد تا بکوشند، تولیت چهلچراغ را عهدهدار شوند. از اینرو با نصب یک چهلچراغ جدید، عدهاى که برخى از آنان، یک فرمان یا سفارشنامه از یک شخص صاحب نفوذ و معتبر دولتى در دست داشتند، به محل نصب چهلچراغ مراجعه مىنمودند و مدعى تولیت آن شده، حتى در راه کسب این منصب، با سایر مدعیان درگیر مىشدند.
متولیان چهلچراغهاى قدیمى، کلیدداران، کفشداران و سایر خدمهى حرمها، پیوسته یک پاى ثابت ادعاى تولیت بودند و تا حد امکان مىکوشیدند، تولیت چهلچراغ جدید را به دست آورند و از ورود اشخاص تازه وارد به محل خدمتشان جلوگیرى نمایند؛ به طور مثال، کلیددار حرم حضرت ابوالفضل، در نامهاى به وزارت خارجه دلیل اقدامش در جلوگیرى از ورود مدعى تولیت چهلچراغ جدید را به حرم، چنین بیان داشت:
سید صالح از طبقهى خدام که در میان اهل خدمه بدنام و بى قدر و اعتبار است، فرمان آورده که روشنایى چهلچراغ در عهدهى او باشد. از آن جایى که اشخاص بىاعتبار را در دریان مقدس اشرف ناس ابوالفضل العباس علیهالسلام به امر التزامى مدخلیت نمىدهیم، که بناء حادثه اتفاق شود، که مایهى بىاعتبارى باشد، سرکار هم هرگاه کسى در این مقامها آمد، فحص احوال او فرمایید، اگر قابل است، البته بجاست، والّا از راه دیگر مورد التفات فرمایند. داعى مصلحت ندانسته، امر روشنایى آن را به دست بندهزاده آقا سید مصطفى واگذارده که خود نیز مواظب خدمت او باشیم.34
با این همه رقابت بر سر به دست آوردن تولیت یک چهلچراغ بسیار شدید بود و هر شخص مدعى تا جایى که مىتوانست، مىکوشید با مراجعه به اشخاص بانفوذ، تعداد بیشترى سفارشنامه براى خود جمعآورد. از آنجا که اختیار انتخاب متولى یک چهلچراغ با وزیر امور خارجه، صدر اعظم و نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات بود، سفارشنامهها خطاب به آنان تنظیم مىشد. در این گونه نامهها، نویسنده پس از عرض درود و سلام و عرض ادب بسیار، با نسبت دادن فضایل و ویژگىهاى ممتاز براى شخص معرفى شونده، درخواست مىنمود که تولیت چهلچراغ مورد نظر، به سفارششونده سپرده شود.35
برخى از این گونه سفارشنامهها نیز براى فرزندان و وابستگان متولیان فوت شده تنظیم مىشد؛ به طور مثال، در یکى از این گونه اسناد، شخص نویسنده پس از حمد و ستایش بسیار در حق صدر اعظم، به وى چنین نوشته است:
... بعدها مصدع آنکه جناب مستطاب فضایل نصاب، آقا شیخ غلامحسین مؤتمن الشریعه، خلف مرحمت پناه حاجى ملایوسف طهرانى که متولى چهلچراغ دولتى صحن مقدس و اولاد مُسلِم و مباشر مجلس روضهخوانى اعلىحضرت همایون ـ خلداللّه ملکه ـ بوده، در این اوقات به رحمت ایزدى واصل گردیده، چنانکه از قدیمالایام رسم دنیاى کافه بزرگان و قاطبهى رعیتپروران بوده که در صورت فوت و موت احدى از خدمتگزاران محض اشقاق بر باقىماندگان و تربیت آنان، جا و مکان او را بر اولاد او داشته تا مایهى جبر کسر خاطر36 آنها و موجب ترغیب دیگران بوده باشد، فعلاً فرزند ارجمند آن مرحوم، جناب مستطاب آقا شیخ مهدى ـ سلمهاللّهتعالى ـ چنانکه تلگرافا عرض شده فى الحقیقة و الواقع در نهایت قابل و کامل و کاردان و ممتاز از امثال و افراق است و در خور رحمت و شایان خدمت... و علاوه بر آن جمعى عیال و اطفال مقروض پریشانحال از آن مرحوم باقى است. چنانکه رأى [ناخوانا [تعلق بگیرد، مقرر فرمایند که خدمت به عهدهى کفالت و کفایت جناب مومىالیه محول و به صدور فرمان مهر لمعان به اسم او، حاسدین و مقرضین را از آرزوى این خدمت محجوب و ممنوع فرمایند. بسیار بهجا و محل و موجب دعاگویى و امیدوارى کافهى دعاگویان و داعى و... خواهد بود.37
در نمونهاى دیگر، فاضل شربیانى،38 مأمور دولت ایران در عتبات عالیات، طى نامهاى به وزیر امور خارجه، از حاجى سید سعید خادم و سرکشیک آستانهى مبارکهى امام حسین علیهالسلام به عنوان شخصى داراى عزت و احترام یاد کرده و لیاقت و استحقاق وى را در تولیت لنتِرهاى دولتى بعد از مرحوم آقا سید محمد متوفى تصدیق کرده و درخواست نموده است که فرمان تولیت لنترهاى مذکور براى نامبرده صادر شود.39 همچنین در نامهى دیگرى با اشاره به فوت حاجى سید على کلیددار و متولى چهلچراغ شاهى کربلاى معلى، درخواست کرده که کلیددارى و تولیت چهلچراغ مذکور به حاجى سید عبدالحُسین، فرزند مرحوم نامبرده سپرده شود.40
اسناد زیادى در دست است که نشان مىدهد افراد براى بهدست آوردن تولیت یک چهلچراغ، حتى به نزاع با هم نیز پرداختهاند و هر که قدرت، نفوذ و واسطهى قوىترى داشته، مىتوانسته تولیت یک چراغ را از دیگرى بگیرد و به خود اختصاص دهد.
گاهى نیز افراد با توسل به رشوه، در این راه موفق مىشدند. به هر حال پس از بروز چنین حوادثى، نامههاى زیادى از طرف خود یا اطرافیانش به وزارت خارجه یا صدارت عظمى صادر مىشد و این موضوع گاهى ابعاد وسیعترى نیز پیدا مىکرد، چنانکه سفارت ایران در بغداد و علماى ایرانى مقیم نجف و کربلا را نیز درگیر مىنمود؛ براى مثال، سفارت ایران در بغداد در تاریخ 19 ربیع الثانى 1282 طى نامهاى به وزارت خارجه نوشت:
در اینجا مذکور مىشود چهلچراغ اهدایى دولت علیه را که به تولیت میرزا کوچک به بقعتین علیتین حضرت عسکرین ـ علیهما آبائهما و أبنائهما السلام ـ فرستادهاند به دیگرى دادهاند و این معنى باعث پریشانى حواس میرزا کوچک شده است. اگر خدمت و صداقت او را تصدیق فرمایید همه کس تصدیق خواهند کرد که با [ناخوانا[ تنخواه در کمال خوبى به انجام مىرساند و با قرض و قُول مىگذراند. علاوه بر آن مىباید مأمور این خدمت کسى باشد که مثل او از همه چیز گذشته و از هر کارى دست کشیده خانهى خود را به آنجا برده شغل خود را منحصر به آن نماید و مشکل است دیگرى مانند او باشد... .41
چهلچراغچىها در عتبات عالیات بىخبر از همه جا، شمع از شماعان و تاجران مىخریدند و چراغها را روشن نگاه مىداشتند، در حالى که در این سوى مرزها در دارالخلافهى تهران، افرادى طماع و فرصتطلب، با بدگویى از خادمان و چراغچىهاى حرمها نزد افراد با نفوذ و گاهى با دادن رشوه، تولیت چراغى را از شخص چراغچى مىگرفتند و فرمانى به نام خود یا شخص دیگرى اخذ مىنمودند و گاهى تولیت اخذ شده را به یک نفر اجاره داده و او را از جانب خود و براى به دست گرفتن تولیت چراغ به عتبات مىفرستادند. در این گونه موارد که اتفاقا تعدادش نیز کم نبود، شخص چراغچى به اقدامات زیادى دست مىزد تا از حق خویش دفاع کند. از جملهى این اقدامات تهیهى استشهادنامه از علما و افراد ذىشأن براى اثبات حقانیت خویش و بىاعتبارى ادعاى مدعیان بود. این استشهاد نامهها را عدهى زیادى تأیید و مهر مىکردند؛ به طور نمونه در یکى از این گونه اسناد چنین آمده است:
استشهاد و استعلام مىشود، از جناب آقاى کلیددار حضرت عباس ـ علیه السلام ـ و سید خدام آستانهى مبارکه در خصوص چهلچراغى که از مرحمت اعلىحضرت شاهنشاه ایران خلدالله ملکه تولیتش با داعى سیدهاشم ولد مرحوم سیدحسین فتحاللّه است از زمانى که از طهران آوردهام تا الى حال که سنهى هزار و سیصد و هجده است بلا انقطاع هر شب چهلچراغ مذکور را روشن نمودهام، هر کدام اطلاع دارند شهادت خود را در این ورقه مرقوم و به خاتم شریف خود مزین فرمایند. سیدهاشم ولد مرحوم سیدحسین فتحاللّه.42
شاهدان نیز به تصدیق موضوع مىپرداختند مثلاً سید مرتضى کلیددار در ذیل استشهادنامهى بالا نوشته است:
بلى چهلچراغ اعلىحضرت شاهنشاه خلدالله ملکه روشن و برقرار بوده است. به تاریخ دهم شهر جمادى الثانى سنه هزار و سیصد و هجده. الداعى حاجى سید مرتضى کلیددار.43
زیر تصدیق توسط شاهد مهر مىشد. برخى از این گونه شهادتنامهها، توسط دهها نفر از علما و شیعیان مقیم عتبات تصدیق و مهر مىشدند.
افراد در راه به دست آوردن تولیت برخى از چهلچراغها حتى پاى صاحبمنصبان و والیان عثمانى را نیز به میان مىکشیدند و با تحریک آنان، کار را براى خود و سایر ایرانیان مقیم عراق عرب دشوار مىساختند. در یکى از اسناد موجود که در آن به این امر اشاره شده است، مىخوانیم:
... عیب این کار در حقیقت از طرف والى پاشا نیست، بلکه کلیددارهاى اماکن متبرکه براى جلب نفع خودشان این فقرات را به ذهن والى پاشا مىدهند که نذورات و سایر واردات، انحصار به خودشان داشته باشد و همچنین چهلچراغهاى اهدایى همایونى انحصار به آنها داشته، منافعى که علاوه بر مواجب هست کلیتا عاید آنها گردد. این ماده را مدتى است من ملتفت شدهام که اهالى تبعهى عراق عرب دوست پول اهالى ایران و دشمن نفوذ قدرت آنها مىباشند، چنانچه همین فقرهى شماع و مؤذن و غیره را از قرار تحریرات میرزا زمان خان ابتدا شیخ طالب به ذهن والى پاشا داد و اسباب این فتنه شد. از قرارى که معلوم مىشود، خود ما هم اسباب ترویج خیالات آنها مىگردیم، زیرا که در همان مراسلهى شما اطلاع مىدهید که اولیاى دولت علیه تولیت چهلچراغ کاظمین علیهماالسلام را از آقا محمد ابراهیم گرفته به شیخ عیسى برادر شیخ طالب مرحمت فرمودهاند. حالا از شما انصاف مىخواهم چرا و به چه سبب سایر کلیدداران نیز همین شیوهى شیخ طالب را پیش نگیرند. مومى الیه که این فتنه را کرد چه ضرر دید تا سایرین احتراز نمایند....44
البته همهى چراغچىها مظلوم نبودند و حقشان پایمال نمىشد. برخى از ایشان پس از سالها اقامت در یک حرم، صاحب نفوذ و قدرت فراوان مىشدند و در محل مأموریتشان حکمرانى مىکردند، به گونهاى که حتى زور سفارت ایران در بغداد نیز بدانها نمىرسید. از جملهى این اشخاص مىتوان از سیدرضا نجفى، کلیددار نجف اشرف در سال 1277 قمرى نام برد. کارپرداز اول ایران در بغداد در سال 1277 طى نامهاى به وزارت خارجه از رفتار سیدرضا شکایت نموده و دربارهى اعمال و رفتار وى چنین نوشت: سیدرضا نجفى کلیددار نجف اشرف که البته مکرر اطوار و رفتار ناپسندیدهى او نسبت به زوار مجاور ایرانى استخفاف شأن نسبت به مأمورین دولت علیهى ایران سابقا به واسطهى تحریرات مقرب الخاقان دبیر مهام به عرض بندگان خداوندگارى ـ دام جلاله ـ رسیده است که در حق آقا محمد ابراهیم ارباب که به موجب فرمان قضا جریان اعلىحضرت شاهنشاهى ـ روحنا فداه ـ در جرگ خدام حضرت ولایت مآب ـ علیه الصلواة و السلام ـ فراشباشى است و تولیت چند پارچه فرش و چهل چراغ و پارهى اسباب وقفى دولتى با اوست، چگونه سلوک کرد و او را از حرم مطهر بیرون کرد و آنچه اسباب وقفى دولتى در دست محمد ابراهیم بود، گرفت، حجرهاى که در صحن مقدس نجف داشت از او گرفت، هر چه مرحوم میرزا ابراهیم خان به سیدرضاى مزبور اصرار کرد و به نوشتجات اظهار نمود که موقوفات دولتى ایران را که تولیتش مخصوص آقا محمد ابراهیم است به او ادا نماید مفید نیفتاد که سهل است، همه را فحش و بد گفت، تا آنکه حاجى محمدعلى نایب این معنى را به او اظهار کرده در مجلس، سیدرضا به حاجى محمدعلى عصا کشید و فحش و هرزه گفت...».45
تعدّد اسناد مربوط به درگیرى افراد بر سر به دست آوردن منصب چراغچى باشى، این سؤال را به ذهن مىآورد که مگر چراغچیان در قبال خدمت مذکور چقدر از دولت عواید مىگرفتند که به چنین کارهایى دست مىزدند؟
وجه روشنایى
از زمانى که یک چهلچراغ در حرمى آویخته مىشد و به وسیلهى متولى آن روشن مىگردید، وجهى از طرف دولت ایران به صورت سالیانه به عنوان دستمزد و هزینهى شمع مصرف شده در چهلچراغ براى پرداخت به متولى اختصاص مىیافت که به آن، وجه یا صرف روشنایى مىگفتند. روال معمول پرداخت آن بدین صورت بود که پس از تعیین مبلغى به عنوان وجه روشنایى یک چهلچراغ، وزارت خارجه از وزارت خزانه درخواست مىکرد که مبلغ مذکور را کارسازى نموده و به وزیر بقایا بپردازد، تا به صورت برات تجارى نزد نمایندهى دولت ایران در عتبات عالیات فرستاده شود تا به چراغچى پرداخت شود.46 راه دیگر پرداخت وجوه روشنایى عتبات، که بیشتر در زمان حکومت مظفرالدینشاه اعمال مىشد، بدین گونه بود که حکام ولایاتى همچون گیلان، کرمانشاهان، اصفهان، یزد و... ملزم مىشدند که وجوه روشنایى عتبات را از محل مالیات سالیانهى محل حکومت خود بپردازند. در این روش، مباشران حکومت وجوهى را که به خرج مالیات یک ولایت نوشته مىشد به وزارت خارجه تسلیم مىکردند و وزارت خارجه آن را به عتبات عالیات مىفرستاد و به چراغچیان مىرساند.47 ولى موضوع به همین سادگى نبود و گاهى متولیان چهلچراغها چند سال وجه روشنایى چهلچراغ تحت تولیتشان را دریافت نمىکردند و به حالت استیصال و پریشانى مىافتادند؛48 زیرا از یک طرف تمامى موجودى خود را براى خرید شمع و سوزاندن آن در چهلچراغ صرف مىنمودند و به امید دریافت وجه در آخر سال، مبالغ زیادى نیز قرض و براى مصارف روزانهى خود و خرید شمع، هزینه مىکردند. حال آنکه گاهى چند سال مىگذشت و از وجه روشنایى خبرى نمىشد. در چنین وضعیتى چراغچى بیچاره، مدام به نمایندهى دولت ایران در عتبات یا کارپردازى ایران در بغداد مراجعه یا مکاتبه مىکرد و از نرسیدن وجه و وضعیت بد خویش شکوه مىکرد. از سوى دیگر علىرغم ترس از دادن بهانه به دست رقبا و بدخواهان و از دست دادن تولیت چهلچراغ، بهناچار چهلچراغ را خاموش نگاه مىداشت. با توجه به محتویات اسناد موجود، مهمترین علل نرسیدن وجه روشنایى را مىتوان به قرار زیر ذکر کرد:
1. گاهى وضعیت مالى دولت مرکزى به قدرى بد بود که ناچار به اخذ وام از دول خارجه و از جمله انگلیس و دادن امتیازات فراوان به دولتهاى خارجى، به ویژه انگلیس و روس مىشد. در چنین وضعیتى طبیعى بود که پرداخت بسیارى از هزینهها و از جمله هزینههاى مربوط به عتبات عالیات به تأخیر بیفتد. در این گونه موارد، چند سال وجه روشنایى به عتبات فرستاده نمىشد و اگر هم پس از چند سال نامهنگارىِ صاحبان حق و مأموران دولت ایران در عتبات، سرانجام وجهى پرداخت مىشد، میزان آن بسیار کم بود؛ به طور مثال وقتى پس از دو سه سال، مبلغ حدود دو هزار تومان به صورت برات به فاضل شرابیانى رسید، وى طى نامهاى به وزارت خارجه، بدین امر اعتراض کرد و در قسمتى از نامهاش نوشت:
در خصوص وجه روشنایى، برات دو هزار و کسرى لفا واصل و ملاحظه شد. جاى امتنان است اگر تمام بود ولى اسباب مزید ابتلا براى حقیر است؛ زیرا اگر این وجه دو ساله به ارباب حقوق قسمت شود، تومانى دو سه قران بیشتر نخواهد رسید و البته هیچکدام راضى نخواهند شد. هذه السنه سیچقانئیل این سال سیم است که وجه روشنایى نرسیده؛ حال دو هزار تومان را احقر چگونه مىتوانم به حضرات داد. امکان ندارد. سه سال قبل ظاهرا تخاقوىئیل چهار هزار تومان یا بیشتر یک ساله به حضرات به موجب فرد مرسوله از طهران پول داده شده است. اینک دو ساله دو هزار تومان چه صورت دارد و قوهى احقر نیست حضرات را راضى کنم و اگر بعضى را بدهم و بعضى را وعدهى وصول باقى تنخواه بدهم، ابدا هیچکدام قانع و دست بردار نخواهد شد و افتضاح بیشتر خواهد شد.49
2. حکام ایالات مختلف ایران سالانه مبلغ قابل توجهى را به عنوان مالیات ایالت تحت حکمرانى خود به خزانهى دولت مرکزى واریز مىنمودند، گاهى دولت مرکزى به حکام ولایاتى چون گیلان، اصفهان، کرمانشاهان و... دستور مىداد که مبلغ مشخصى را از محل مالیات ولایت خویش به امر پرداخت وجوه روشنایى عتبات اختصاص دهند و آن مبلغ را به وزارت امور خارجه بپردازند تا به عتبات فرستاده شود؛50 به طور مثال، نصراللّه مشیرالدوله در تاریخ 14 جمادى الاول 1318 به اقبالالدوله حاکم کرمانشاهان تلگرافى بدین مضمون ارسال نمود:
هزار و نهصد و سه تومان و دو هزار دینار از بابت صرف روشنایى عتبات به خرج کتابچهى کرمانشاهان منظور شده است. این وجه را به اشخاصى که متصدى روشنایى هستند ایصال فرمودهاید یا خیر؟ اگر ایصال فرمودهاید، قبوض آنها را به وزارت خارجه ارسال، و الا وجه مزبور را حسب الامر به وزارت خارجه ارسال فرمایید که به صاحبانش عاید گردد.51
بیشتر حکام ایالات از پرداخت به موقع مبلغ مذکور خوددارى مىکردند و لازم بود مکاتبات فراوانى بین چراغچیان،52 سرپرست عتبات،53 وزارت خارجه54 و حکومتها انجام شود. چنانکه وزیر امور خارجه براى مشیرالسلطنه، وزیر خزانه، نوشت:
پاکت جناب مستطاب عالى به موکب همایونى رسیده است. در باب روشنایى عتبات آنچه را که حواله به مالیات عربستان و بروجرد فرمودهاند، فقط حواله کافى نیست. توجهى در وصول آن خواهید فرمود که زودتر به جناب مستطاب وزیر بقایا دام اقباله برسد و سریعا ارسال شود. جناب مستطاب عالى نمىدانید که با هر چاپار از [جانب ] علما و مباشرین چهلچراغها چه کاغذها مىرسد و در ایصال این وجه چه تأکیدات مىنمایند. بنده در این مدت همه، به این چاپار و چاپار دیگر وعده دادهام. دیگر راه عذر و دفع الوقت بر بنده مسدود شده است.55
خوددارى حکام از پرداخت به موقع وجوه روشنایى علل متعددى داشته که از جملهى آنها مىتوان به بروز اختلافات مالى بین حکام ایالات با حکومت مرکزى و دیگران اشاره کرد. به طور مثال بروز اختلاف مالى بین سعد السلطنه و عمید السلطنه، حکام وقت گیلان، موجب شده بود که وجه روشنایى چهلچراغهاى دولتى و وجه تعزیهدارى دولتى کربلا که به خرج مالیات گیلان نوشته شده بود، سه سال معوق بماند و چراغچیان بیچاره حقوق خویش را چند سال دریافت ندارند.56
3. برخى اشخاص با نفوذ که موفق به کسب امتیاز تولیت یک چهلچراغ مىشدند، این امتیاز را به افراد دیگر اجاره مىدادند، بدین گونه که شخصى را به جاى خود به تولیت چهلچراغ گمارده و وجه روشنایى را خود در تهران دریافت مىکردند و بعد مقدار کمى از وجه دریافتى را به مستأجر مىپرداختند. در این گونه موارد، گاهى مستأجر مدتها هیچ مبلغى بابت خدمت خود و هزینهى خرید شمع و روشن نگاهداشتن چهل چراغ دریافت نمىکرد. نامهى محمد شرابیانى به وزارت خارجه موضوع را گویاتر بیان مىدارد:
... وجه روشنایى چراغ را در طهران بگیرند و چراغ دولت در روضات مطهره خاموش بماند یا مستأجر بیچاره یک سال از کیسهى خود چراغ روشن نماید و آخر سال معلوم شود که متولى پول آن را در طهران پیشخورد کرده است یا حواله به گیلان و کرمانشاهان و آذربایجان برده است و حضرات متولیان به هر وسیله تحصیل کرده و خورده، از چراغش نه اسمى در روضات هست و نه رسمى.... پنج هزار تومان و کسرى وجه چراغات عتبات عالیات است؛ در صورتى که دو ساله و نیم، چهار هزار تومان و کسرى نزد ما بیاید، باقى حواله به ولایات یا بروات صادره در خود طهران باشد، ما چه مواظبت در چراغها و چه سختگیرى با متولین داشته باشیم. بارى سال انقضا یافته، حضرات وجه ششماهه از بابت هذه السنه سیچقانئیل طلب دارند و مطالبه مىکنند. عجالتا جناب اجل عالى در خیال این شش ماهه باشید و تنخواه آن را برسانید، داده شود و براى سال نو ترتیبى داده شود که همهى چراغها روشن باشد و متولین نتوانند تقلب بکنند. آن هم موقوف است که تمام وجه روشنایى به عربستان بیاید و صورت تمام چراغها فرستاده شود. آنوقت هر کس چراغ خود را به قاعده روشن مىکند وجه آن را هم مىگیرد و اگر تقلب کند، ما هم فورا از او گرفته به شخص امین مىدهیم.57
4. تقلب افراد و معاملات پنهان موجود، یکى دیگر از دلایل نرسیدن وجه روشنایى به چراغچیان بود. اسناد زیادى وجود دارد که نشان مىدهد افراد با نفوذ و طماع در تهران با توطئهچینى و تقلب حقوق چراغچیان بىخبر از همهجا را پایمال کرده، به خود اختصاص مىدادند. بدین ترتیب که با حیله و رشوه فرمان تولیت چهلچراغى را اخذ و آن را بدون این که چهلچراغى در کار باشد، به دیگران اجاره مىدادند، یا اینکه چراغى را تهیه و به مستأجر مىسپردند تا در حرمى یا صحنى در عتبات بیاویزد و روشن کند. از سوى دیگر با دسیسه و دروغ، فرمان تولیت چهلچراغهاى موجود در عتبات را باطل و فرمان جدید به اسم خود و براى چهل چراغ خود دریافت مىداشتند. در این گونه موارد، متولى چهلچراغ قبلى و مستأجر آن، بدون اطلاع از دسیسهى مذکور، چند سال به امید دریافت وجه روشنایى و از ترس از دست دادن تولیت چراغ در صورت خاموش شدن آن، چراغ را با هزینهى خود و با قرض و قول روشن نگاه مىداشتند. به عنوان شاهد ادعا قسمتى از نامهى اعتماد السادات و آقاسیدحسن، متولى و مستأجر دو دستگاه چهلچراغ حرمهاى امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع)، خطاب به وزارت خارجه آورده مىشود:
... از سند ماضیه تخاقوى ئیل 1315 تا کنون که دو سال است، وجه دو ساله به دعا گویان نرسیده است و در این دو سال آنچه عرایض به خاک پاى همایونى و اولیاى دولت علیه معروض داشتهایم نتیجه به دست نیامده تا در این اوقات، سیدهاشم، خادم آستانهى مبارکه فرمانى نشان داد که وجه مقررهى دعاگویان را به اشتباه کارى به اسم خود صادر نموده و دو دستگاه چهلچراغ جدید آورده و در جاى دیگر معلق نموده و به دعاگویان هم در اوّل وهله اطلاع نداده، حال که دو سال گذشته چنین ادعا دارد. از آنجایى که هر مأمورى که از جانب دولت علیه به هر نقطه که بوده باشد، در واقع او را نفس دولت مىدانند، لذا بدین عرض حال مزاحمت دادیم که اولاً خلافى که در این مدت تولیت از دعاگویان سرزده چه بوده که از یَد دعاگویان گرفته و به دیگرى که از تبعهى دولت جلیله است داده شده [است]. چنانکه ارادهى سنیهى حضرت شاهانه چنین تعلق گرفته هر چه آن خسرو کند، شیرین بود. ثانیا آنکه دعا گویان در این مدت دو ساله به قرض و فرض و پریشانى مصارف دو دستگاه را فراهم آورده و به اطمینان فرمان قاطع البرهان همایونى که در دست داریم روشن نمودهایم. در این مدت دو ساله هر یک دویست و چهل تومان طلبکار مىباشیم. استدعا از مراحم حضرت عالى داریم که تفصیل تظلم فدویان را از خدمت اولیاى دولت قوىشوکت مشروحا بیان فرمایید که به خاک پاى همایونى معروض دارند... .58
نویسندگان نامهى بالا، علاوه بر نوشتن چنین نامههایى به اشخاص دیگرى همچون صدر اعظم و محمد شرابیانى، اقدام به جمعآورى و تهیهى استشهادنامههایى کردند که در آنها شهادت داده شده بود که چهلچراغها در طول چند سال گذشته، به طور منظم و مرتب روشن بوده است.59
در صورتى که هیچ یک از مشکلات چهارگانهى یاد شده و یا مشکلات دیگر در راه پرداخت وجوه روشنایى عتبات روى نمىداد و وجه روشنایى به صورت برات تجارى نزد سرپرست عتبات ارسال مىشد، مبلغ دو عشر از آن به عنوان مالیات کسر مىشد. از طرف دیگر، از آنجا که وجوه روشنایى بیشتر اوقات به صورت برات تجارى به عتبات ارسال مىشد، مبلغى از آن به عنوان کسر برات کم مىشد؛ حال آنکه در صورت ارسال وجه نقد نیز به هنگام تبدیل پول ایرانى به لیرهى عثمانى، مبلغ دیگرى از میزان وجه ارسال شده کم مىشد. توجه به نامهى شمارهى 57777 مورخ 25 شعبان 1318 وزارت خارجه به فاضل شرابیانى، موضوع را روشنتر مىکند:
درباب کسر برات وجوه روشنایى و کسر حقوق تولیت جناب حاجى آقا شرحى که مرقوم فرموده بودند زیارت شد... کسر برات کلیهى روشنایى از بابت صرف برات نیست؛ زیرا صرف برات را بنده در اینجا داده بودم و این تفاوت از بابت قسمت لیره است و اگر ضررى داشته باشد عاید متولیان است که لیره دریافت نمودهاند و الا آنچه از دولت طلب داشتند، بدون کسر و نقصان، همان بود که برات شد و آنچه هم که از برات جناب حاجى آقا کسر است تومان دو هزارى است که جناب مستطاب آقا سیدمهدى جهان شاهى سلمة الله از کلیهى وجوه روشنایى برده و فرمان همایون در برقرارى آن صادر شده است... .60
البته صرف روشنایى تنها منبع درآمد چراغچیان نبود و آنان در کنار کار تولیت چهلچراغ، کارهاى دیگرى نیز براى کسب درآمد و گذران زندگى انجام مىدادند. یکى از این کارها، برگزارى مراسم تعزیهدارى دولتى در ایام خاص و از جمله ایام محرم بود. آنان در ازاى این خدمت، مبلغى را که بدان وجه تعزیهدارى دولتى گفته مىشد، از دولت ایران مطالبه مىکردند.61
از آنجا که کارهاى متعددى در مراقد امامان معصوم علیهالسلام وجود داشت، چراغچیان تنها به داشتن منصب چراغچىباشى اکتفا نکرده، مشاغل دیگرى را نیز به عهده مىگرفتند و از این راه درآمد کسب مىنمودند. از جملهى این مشاغل مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: سقّایى،62 کلیددارى، زیارتنامهخوانى، کفشدارى، قرائت قرآن، دربانى، فرّاشى، مؤذّنى،63 قاپوچى باشى، سرکشیکچى،64 روضهخوانى65 و... . در میان چراغچیان، برخى مورد التفات و محبت صاحبمنصبان دولتى و یا نمایندهى دولت در عتبات قرار مىگرفتند. اینکه این محبت بر اساس لیاقت و استحقاق چراغچى شامل حال وى مىشد یا بر اساس مسائل پشت پرده! به درستى روشن نیست. به هر حال سرپرست عتبات یا کارپرداز ایران در بغداد و یا مأمور ویژهى شاه ایران، نامهاى به وزارت خارجه مىنگاشت و پس از تعریف و تمجید از چراغچىِ مورد نظر، براى وى درخواست اضافه وجه مىکرد؛ به عنوان مثال، فاضل شرابیانى طى نامهاى به وزارت خارجه نوشت:
... چهلچراغ شاه شهید مرحوم ـ عطرالله مضجعه ـ که در رواق حضرت ابىالائمه امیرالمؤمنین ـ علیهالصلواة و السلام ـ معلّق است و تولیت آن با جناب حاجى نجفقلى میرزا است، از همهى چراغات با نظمتر و همیشه روشن است و احقر هر شب که شرفیاب حرم مطهر مىشوم، مخصوصا نگاه مىکنم، ولى وجه روشنایى آن یکصد و هشتاد تومان است. سنوات ماضیه على الرسم دوعشر وضع شده یکصد و چهل و چهار تومان به جناب مشارالیه مىرسیده. احقر به ملاحظهى این که چراغش همیشه روشن و وجه آن از سایر چهل چراغها خیلى کم است، سنهى تخاقوئیل وجه آن را على الاستحقاق تمام دادم و دو سه دفعه خدمت جنابعالى کتبا و تحریرا زحمت دادم که وجه چهلچراغ حاجى نجفقلى میرزا را علىالاستحقاق تمام مرحمت کنید... گوارا نیست که بعضىها چهار سیصد ببرند و این شخص عزیز با این خدمت نمایان صد و هشتاد ببرد، آن هم بعد از وضع دو عشر. تکلیف احقر بود عرض نمود.66
وزیر امور خارجه نیز پس از دریافت این نامه، عین نامه را براى دیدن مظفرالدین شاه نزد وى فرستاد و موافقت خود را با درخواست شرابیانى به اطلاع شاه رساند و درخواست کرد «سنوات آتیه هم یکصد و هشتاد تومان تمام مرحمت شود»67 ولى مظفرالدین شاه با این امر مخالفت ورزید و در حاشیهى نامهى مذکور نوشت: «جناب اشرف اتابک اعظم؛ صرف روشنایى محل مواجب و مستمرى نمىشود».68 مظفرالدین شاه تنها با پیشنهاد تعویض چهل چراغ اهدایى ناصرالدین شاه که کهنه شده و لالهها و آویزهاى آن شکسته بود، موافقت نمود و نوشت: «اما در باب تجدید چهلچراغ، چه عیب دارد، تجدید کنند».69 لذا یکصد تومان برات براى تعویض چهلچراغ کهنه و خرید چهلچراغ جدید اختصاص یافت.70
البته دقت و سختگیرى در پرداخت وجه روشنایى، همیشه وجود نداشت و گاهى مبالغى به عنوان وجه روشنایى به برخى اشخاص پرداخت مىشد بدون آنکه چراغى روشن شده باشد. نامهى میرزا محمودخان، کارپرداز ایران در بغداد به وزارت خارجه به چنین مسألهاى اشاره دارد:
... در خصوص روشنایى بقعهى طفلان مسلم امر و مقرر فرمودهاند که فدوى رسیدگى نماید که حالا امر روشنایى با کیست و یکصد تومان که از دیوان همایون براى مصارف روشنایى مرحمت مىشود به مصرف روشنایى مىرسد یا خیر و صلاحیت عالىجناب شیخ حسن را براى این خدمت به عرض مبارک عالى برساند. چاکر پس از زیارت تعلیقهى مبارکه در بغداد و کاظمین تحقیقات لازمه نموده و معلوم نشد که امر روشنایى آنجا به کسى محول شده باشد و این یکصد تومان هم که از دیوان اعلى مرحمت مىشود، معلوم نیست کى مىگیرد و به چه مصرف مىرسد. آنچه محقق است این است که بقعهى متبرکهى طفلان مسلم، سالهاست ابدا روشنایى ندارد. عالیجاه شیخ حسن پسر جناب حاجى شیخ على که به دارالخلافه آمده است، فدوى خود او را ندیده و معرفتى به حال او ندارد. جناب حاجى شیخ على، پدر مشارالیه که از اخیار و محترمین و متدینیناند؛ البته عالیجاه شیخ حسن هم به پدر خود اقتدا کرده است. براى معلوم کردن این که سابقا امر روشنایى آنجا اسما با کى بوده است، به نواب کربلاى معلى و مسیب نوشت که تحقیقات لازمه نموده اطلاع بدهد... به اعتقاد چاکر اگر وجه روشنایى به مصرف تعمیر بقعهى متبرکه برسد که اسباب استحکام و بقاى آن مکان شریف باشد اولى است... .71
پىنوشتها:
1. این موارد از بین اطلاعات چندین کتاب استخراج شده است. براى اطلاع و آگاهى بیشتر ر.ک: جعفر خلیلى، موسوعة العتبات المقدسه؛ محمدجعفربن محمد نقدى، تاریخ الامامین الکاظمین...؛ عباس عزاوى، تاریخ العراق بین احتلالین؛ احساناللّه على استخرى، قدم صدق؛ علیرضا عضدالملک، سفرنامهى عضدالملک به عتبات؛ ابوالحسن خان فخر الملک (اردلان)، از حریم تا حرم؛ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامهى عتبات ناصرالدین شاه قاجار؛ ابن حوقل، صورة الارض؛ سید ابن طاووس، فرحة الغرى؛ ابن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم؛ رسول کرکوکلى، دوحة الوزراء؛ حسین ابن احمد البراقى، تاریخ الکوفه؛ میرزا محمد مهدى خان استرآبادى، جهانگشاى نادرى، جعفر محبوبة، ماضى النجف و حاضرها.
2. ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 45؛ سید ابن طاووس، فرحة الغرى، ص 110، جعفر خلیلى، موسوعة العتبات المقدسة (المدخل) ص 94.
3. ابن حوقل، صورة الارض، ص 240.
4. شیخ محمد السماوى، و شایح السراء فى شأن سامراء، ص 28 ـ 29.
5. همانجا.
6. دیلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 148؛ سید ابن طاووس، همانجا؛ جعفر خلیلى، همانجا و ص 147.
7. محمدجعفر ابن محمد نقدى، تاریخ الامامین الکاظمین...، ج 1، ص 164.
8. ابن جوزى، ج 9، ص 29 ـ 30؛ محمد جعفر ابن محمد نقدى، همان، ص 62؛ جعفر خلیلى، همان (قسم الکاظمین) ج 1، ص 165 ـ 166؛ احساناللّه على استخرى، قدم صدق، از دلهاى ایرانیان مسلمان تا عتبات ائمه دین(ع) در عراق، ص 58.
9. سیدابن طاووس، همان، ص 115 ـ 116؛ عباس عزاوى، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 1، ص 263 و 310؛ جعفر خلیلى، همان (قسم النجف) ج 1، ص 155.
10. عباس عزاوى، همان، ج 3، ص 337 و 341.
11. جعفر محبوبة، همان، ج 1، ص 192.
12. جعفر خلیلى، همان (قسم الکربلا) ج 1، ص 266، 268.
13. رسول کرکوکلى، دوحة الوزراء، ص 46 و 51؛ عباس عزاوى، همان، ج 5، ص 262 و 267؛ میرزا محمدمهدى خان استرآبادى، جهانگشاى نادرى، ص 395.
14. همانجا.
15. عباس عزاوى، جهانگشاى نادرى، ج 6، ص 108.
16. جعفر خلیلى، همان (قسم النجف)، ج 1، ص 185 و 113.
17. محمدجعفر بن محمد نقدى، همان، ص 75 ـ 76.
18. جعفر خلیلى، همان، ج 2، ص 114 و 159؛ شیخ محمد السماوى، همان، ص 33 ـ 34؛ ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 115 ـ 116 و 158؛ علیرضا عضدالملک، سفرنامه عضدالملک به عتبات، بیشتر صفحات.
19. اسناد وزارت امورخارجهى ایران، دفتر مکمل، ش 157.
20. همان، ش 43.
21. علیرضا عضدالملک، همان، ص 8 .
22. لنتر: چراغ پایهدار، فانوس، در فارسى چراغ نفتى بىپایه را مىگویند که از سقف آویزان مىکنند. فرهنگ عمید.
23. همان، ص 161.
24. مشکوة یا مشکاة: منفذ و جایى که در آن چراغ بگذارند. فرهنگ عمید.
25. همان، ص 153 ـ 154.
26. عباس عزاوى، همان، ج 3، ص 316 ـ 317؛ جعفر خلیلى، همان (قسم الکربلا) ج 1، ص 109 ـ 110؛ احساناللّه على استخرى، همان، ص 58.
27. ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 124 ـ 125.
28. سفر ناصرالدین شاه به عتبات که اولین سفر خارجى وى بود، در روز بیستم جمادى الثانى سال 1378 آغاز شد و 160 روز به طول انجامید. وى در این سفر، 10 روز در کربلا، 6 روز در نجف و یک روز در سامرا توقف کرد. ر.ک: ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه.
29. همان، ص 115 ـ 116 و 158.
30. اسناد متعدد.
31. اسناد وزارت امور خارجه ایران، اسناد قدیمه، سند ش 17 ـ 15 ـ 5، 1318 قمرى.
32. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 432.
33. دفتر 157، سند ش 146.
34. همان، سند ش 43.
35. همان، اسناد قدیمه، سند ش 107 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
36. اصل: خواطر.
37. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 190.
38. محمد فاضل شرابیانى (شربیانى) صاحب مدرسهى مشهور شربیانى واقع در محلهى الحویس نجف. براى اطلاع بیشتر ر.ک: احساناللّه على استخرى، ص 34.
39. همان، اسناد قدیمه سند ش 107 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
40. همان، سند ش 78 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
41. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 148.
42. همان، اسناد قدیمه، سند ش 103 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
43. همان سند.
44. همان، دفتر 157، سند ش 81.
45. همان، سند ش 11.
46. همان، اسناد قدیمه، سند ش 2 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى؛ سند ش 74 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى؛ سند ش 4 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
47. همان، سند ش 38 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
48. همان، سند ش 19 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
49. همان، سند ش 12 و 9 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
50. همان، سند ش 30 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
51. همان، سند ش 3 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
52. همان، سند ش 134 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
53. همان، سند ش 10 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
54. همان.
55. همان، سند ش 2 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
56. همان، اسناد ش 24 و 35 و 38 و 42 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
57. همان، سند ش 5 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
58. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 353.
59. همان، اسناد قدیمه، اسناد ش 103 و 131 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
60. همان، سند ش 72 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
61. همان، سند ش 22 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
62. عضدالملک، همان، ص 159.
63. همان، ص 230 ـ 231.
64. ناصرالدین شاه قاجار، همان، ص 106 ـ 107.
65. اسناد وزارت خارجهى ایران، اسناد قدیمه، سند ش 109 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
66. همان، سند ش 43 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
67. همان، سند ش 79 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
68. همان.
69. همان.
70. همان، سند ش 82 ـ 15 ـ 5 ـ 1318 قمرى.
71. همان، دفتر مکمل 157، سند ش 74.
منابع:
ـ محبوبة، جعفر، ماضى النجف و حاضرها (بیروت، دارالاضواء، 1986).
ـ ابن ابى الحدید، عبدالحمید بن هبة اللّه، شرح النهج البلاغه (بیروت، دارالفکر، بىتا).
ـ ابن اثیر، على بن محمد، الکامل فى التاریخ (بیروت، دار صادر، 1385ق).
ـ ابن جوزى، عبدالرحمن بن على، المنتظم فى التاریخ الملوک و الامم (بیروت، دار صادر، 1978م).
ـ ابن حوقل، محمد بن على، صورة الارض (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345).
ـ ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد، فرحة الغرى فى تعیین قبر امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(ع) فى النجف (نجف، مطبعة الحیدریة، 1368ق).
ـ استرآبادى، میرزا محمدمهدى خان، جهانگشاى نادرى (تهران، انجمن آثار ملى، 1341).
ـ اسماوى، محمد، عنوان الشرف فى وشى النجف (نجف، مطبعه العزى، 1941).
ـ البراقى، حسین بن احمد، تاریخ الکوفه (نجف، مکتب الحیدریه، 1388ق).
ـ خلیلى، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه (بغداد، دارالتعارف، بىتا).
ـ دیلمى، حسین بن محمد، ارشاد القلوب (تهران، مصطفوى، 1338).
ـ عزاوى، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین (بغداد، مطبعه البغداد، 1955م).
ـ عضدالملک، علیرضا، سفرنامه عضدالملک، به کوشش حسن مرسلوند (تهران، مؤسسهى پژوهش و مطالعات فرهنگى، 1370).
ـ على استخرى، احساناللّه، قدم صدق، از دلهاى ایرانیان مسلمان تا عتبات ائمه دین(ع) در عراق (تهران، اطلاعات، 1350).
ـ فخرالملک اردلان، ابوالحسن خان، از حریم تا حرم، سفرنامه ابوالحسن خان فخرالملک اردلان به عتبات، به کوشش محمدرضا عباسى (تهران، سازمان اسناد ملى ایران، 1372).
ـ کرکوکلى، رسول، دوحة الوزراء فى تاریخ وقایع بغداد الزوراء (بیروت، دارالکتاب العربى، 1963).
ـ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه قاجار، به کوشش ایرج افشار (تهران، فردوسى، 1363).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ، شهریار جادهها، به کوشش محمدرضا عباسى و پرویز بدیعى (تهران، سازمان اسناد ملى ایران، 1372).
ـ نقدى، محمد جعفربن محمد، تاریخ الامامین الکاظمین علیهما السلام و روضتهما الشریف من یوم دفنهما الى زماننا الحاضر (بغداد، دارالکتاب العراقیة، المکتبة العلمیة، 1950 م / 1369ق).
اسناد:
1. اسناد وزارت امور خارجهى ایران، اسناد قدیمه، پروندهى ش 5 ـ 15 ـ 1318 قمرى.
2. اسناد وزارت امور خارجهى ایران، دفاتر مکمل، دفتر مکمل ش 157.