هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین سبکهای تفکر چهار بخش مغز بوده است. روش:روش پژوهش، توصیفی- پیمایشی و از حیث هدف، کاربردی است. جامعه آماری شامل کلیه مدیران دانشگاه پیام نور است که نمونه گیری بر اساس روش تمام شماری برابر با 158 نفر می باشد. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه سنجش تسلط بخشهای مغزی هرمنبا 60 گویه و پرسشنامه سنجش مهارتهای مدیران با 24 گویه است که ضریب پایایی آنها به ترتیب با روش آلفای کرونباخ 81/0 و 84/0 در حد مطلوب به دست آمد. یافته ها:تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل رگرسیون گام به گام انجام شد. اهمّ یافته ها نشان می دهد که بین تسلط سبک تفکر تحلیلی یک چهارم مغزی الف و مهارتهای مدیران، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد؛ بین سبک تفکر بین فردی یک چهارم مغزی ج و مهارتهای مدیران، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین سبک تفکر خلاق یک چهارم مغزی د با مهارتهای مدیران، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد؛ ولی بین سبک تفکر با توالی یک چهارم مغزی ب با مهارت مدیران، رابطه وجود ندارد. نتیجه گیری:نتایج به دست آمده نشان می دهد که رابطه معناداری بین تسلط سبک تفکر تحلیلی یک چهارم مغزی الف، تسلط سبک تفکر بین فردی یک چهارم مغزی ج و بین تسلط سبک تفکر خلاق یک چهارم مغزی د و مهارتهای مدیران وجود دارد، به طوری که هر چه سبک تفکر بخشهای مغزی الف، ج و د غالب باشد، مهارتهای مدیران بهبود خواهد یافت؛ ولی بین سبک تفکر با توالی یک چهارم مغزی ب و مهارت مدیران رابطه وجود ندارد.