از جمله جذابیت های داستان رستم و اسفندیار، رویین تنی اسفندیار است؛ پهلوانی که گمان می رود از آسیب سلاح در امان است و به جنگ مردی می رود که ششصد سال است که دیو و دَد را مغلوب خویش ساخته است. لیکن با کمال شگفتی، این رویین تنی نه تنها کارساز نیست، بلکه گویی شکست و مرگ اسفندیار را هم سرعت می بخشد. اما چرا چنین می شود؟ تأملی در شاهنامهما را با ویژگی هایی از رویین تنی آشنا می سازد که عبارتند از: 1 صفت رویین تنی خاصّ اسفندیار و منحصر بدو نیست و پهلوانان دیگری هم بدان موصوف هستند. 2 علی رغم رویین تنی، اسفندیار زره می پوشد و آسیب می پذیرد.3 اسفندیار خود هرگز بدین امر تصریح نکرده، ادعایی نداشته است. 4 همه، حتی آنان که اسفندیار را رویین تن می دانند، در نبرد او با رستم دل نگرانند و رستم را پیروز می شمارند. 5 متن شاهنامهدر باب چگونگی رویین تن شدن اسفندیار، کاملاً خاموش است. 6 در متن، تصریح غیرقابل تأویلی بدین معنا نمی یابیم که رویین تنی یعنی آسیب ناپذیری. بنابراین، رویین تنی اسفندیار باید مفهومی دیگر داشته باشد. به گمان نویسنده، رویین تنی در شاهنامهرمزی است از شکست ناپذیری؛ شکست ناپذیری متوهمی که غالباً در ذهن مردم در باب پهلوانان بزرگ وجود دارد؛ معنایی که در وقت رویارویی با مرگ فرو می ریزد.