هدف اصلی این پژوهش، تبیین چگونگی اثر فرهنگ بر تحول کودک بر مبنای نظریه آشیانه تحول می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش مطالعه کتابخانه ای بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که فرهنگ، عامل های محیطی تأثیرگذار بر تحول کودک را سازمان می دهد. از این رو، اثر این عامل ها در مقایسه با عامل های سازمان نایافته بر تحول بیشتر است. همچنین، باورهای قومیتی والدین به مثابه غشایی که با نظام های بزرگ تر فرهنگی در ارتباطند، در فرایند تحول نقش سازمان ده را ایفا می کند و هدف های تربیتی و در نتیجه کارکردهای فرزندپروری را شکل می دهند. در این میان، کودک نقش فعالی در تحول خود دارد، به طوری که کودک و آشیانه تحولی اش با یکدیگر پرورش و توسعه می یابند. این مهم حاکی از پویایی و انعطاف پذیری آشیانه تحول است تا بتواند با تفاوت های فردی کودک انطباق یابد.